بخش ۱۲ - اندر مراتب عقل
هست اعضا چو شهر و پیشهوران
عقل دستور و دل در او سلطان
خشم شحنه است و آرزو عامل
این یکی ظالم آن دگر جاهل
عامل ار هیچ شرط بگذارد
خرد او را به شحنه بسپارد
شحنهگر هیچ گون سگالد بد
این موّکل برو بود ز خرد
نفس سلطان اگر بود عادل
با تن و عقل و جان شود بیدل
ترجمان دل است نطق و زبان
مر زبان تنست سود و زیان
ترجمان چون ز روی دور زمان
پشت یابد ز قوّت سلطان
گر بیابند ازینکه گفتم بهر
خوش بود پادشا و خرّم شهر
ور همه طالبان کام شوند
مالک ملک ناتمام شوند
گرنه در امر عقل و دل باشند
همه هم خوار و هم خجل باشند
عقل و دل را اگر مطیع شوند
در حضیض فنا رفیع شوند
بخش ۱۱ - در آفرینش جهان: از برای تناهی اندر کردبخش ۱۳ - در ذکر قوای حاسّه و حافظه: نفس کو مر ترا چو جان دارست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1395/08/08 09:11
پیرهادی
در بیت ششم فاصله بین مر و زبان اشتباه است و مرزبان صحیح است :
مرزبان تنست سود و زیان