بخش ۵ - در صفت معراجش
بر نهاده ز بهر تاج قدم
پای بر فرق عالم و آدم
دو جهان پیش همتش به دو جو
سِرّ مازاغ و ماطغی بشنو
پای او تاج فرق آدم شد
دست او رکن علم عالم شد
بارگیرش سوی ابد معراج
نردبانش سوی ازل منهاج
گفت سبحانش الذی اسری
شده زانجا به مقصدِ اقصی
در شب از مسجد حرام به کام
رفته و دیده و آمده به مقام
بنموده بدو عیان مولی
آیةالصغری و آیةالکبری
یافته جای خواجهٔ عقبی
قبّهٔ قرب و لیلةالقربی
شده از صخره تا سوی رفرف
قاب قوسین لطف کرده به کف
گفته و هم شنیده و آمده باز
هم در آن شب به جایگاه نماز
قامت عرش با همه شرفش
ذرهای پیش ذروهٔ شَرفش
برنهاده خدای در معراج
بر سرِ ذاتش از لعمرک تاج
با فترضی دلِ تباه کراست
با لعمرک غم گناه کراست
شده از فرّ او به فضل و نظر
خاک آدم ز آفتابش زر
زاده از یکدگر به علم و به دم
آدم از احمد احمد از آدم
غرض عالم آدم از اوّل
غرض از آدم احمدِ مرسل
از پی او زمانه را پیوند
به سر او خدای را سوگند
درِ او بوده جای روحالقدس
پای او سجده جای روحالقدس
گر نه از بهر عِزّ او بودی
دل خاک این کمال ننمودی
خلق او مایه روح حیوان را
خلق او دایه نفس انسان را
کرده ناهید از غمش توبیخ
خوانده تاریخ هیبتش مرّیخ
بوده برجیس چون دبیر او را
چون کمان خم گرفته تیر او را
چشم جمشید مانده در ابروش
قرص خورشید مهرهٔ گیسوش
رنگ رخسارهٔ زحل کامش
نقش پیشانی قمر نامش
شرفِ اهلِ حشر فتراکش
لوح محفوظ ملک ادراکش
بوده در مکتب حکیم و علیم
لوحِ محفوظ بر کنار مقیم
جسم و جان کرده در خزانهٔ راز
پیش محراب ابروانش نماز
نعت رویش ز والضّحی آمد
صفت زلف اذا سجی آمد
بوده مقصود آفرینش او
انبیا را نشان بینش او
یافته بهر پای خواجهٔ دین
زینت شیر چرخ و گاو زمین
پیش از اسلام در بدایت خویش
دیو کُش بوده در ولایت خویش
کرده در کوی عاشقی بر باد
جان و دل را به مهر ایمنه شاد
دولتش چون گذاشت علیا را
راهبر بود مر بُحیرا را
ایمنه غافل از چنان دُرّی
دهر نادیده آن چنان حُرّی
وز حلیمه فطام یافته او
در ممالک نظام یافته او
ورنه نگذاشتیش جستن دین
بردهٔ ایمنه به روح امین
گشته عَمّان ورا عدو در راه
وز بزرگیش ناشده آگاه
قلزم دین نشد به جزر و به مد
دولتی جز به دولت احمد
چون بدین جایگه سفر کرده
خاک آن جای با خود آورده
خورده با آب و پاک بنشسته
زآب گردش چو آسمان شسته
خاک او بوده آب تجریدش
سفرِ دل مقام توحیدش
باد بد قصد جانش ناکرده
آب غربت زبانش ناکرده
خاتم شرع خاتمت در فم
صدقالله بنشته بر خاتم
بخش ۴ - در ذکر آنکه پیغمبر ما رحمةً للعالمین است: زحمت آب و گِل در این عالمبخش ۶ - ذکر تفضیل پیغمبر ما علیهالسّلام بر سایر انبیاء: از همه انبیا چو بخشش رب
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر نهاده ز بهر تاج قدم
پای بر فرق عالم و آدم
هوش مصنوعی: به خاطر تاج و مقام، پا بر سر جهانیان و آدمیان نهاده است.
دو جهان پیش همتش به دو جو
سِرّ مازاغ و ماطغی بشنو
هوش مصنوعی: قدرت و اراده او به قدری عظیم است که دو جهان در برابر آن مانند دو قطره آب به چشم میآیند. پس رازهای پنهان و پیچیدهای که در این دنیا وجود دارد را بشنو و درک کن.
پای او تاج فرق آدم شد
دست او رکن علم عالم شد
هوش مصنوعی: پای او باعث شد که انسان به مقام والایی برسد و دستان او سبب شده که علم و دانش در جهان پایدار و ثابت بماند.
بارگیرش سوی ابد معراج
نردبانش سوی ازل منهاج
هوش مصنوعی: بار او به سمت ابدی شدن است و نردبانش به سوی آغاز و آغازگری راهی مشخص دارد.
گفت سبحانش الذی اسری
شده زانجا به مقصدِ اقصی
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که خداوند پاک است و او کسی است که پیامبرش را از مکانی به مکان دورتر و مقدستری منتقل کرد.
در شب از مسجد حرام به کام
رفته و دیده و آمده به مقام
هوش مصنوعی: در شب، شخص به درون مسجد حرام رفته و تجربهای معنوی و روحانی را کسب کرده است، سپس به مقام و موقعیتی بالاتر دست یافته و بازگشته است.
بنموده بدو عیان مولی
آیةالصغری و آیةالکبری
هوش مصنوعی: به او نشان دادهام که مولی، مصداق کوچک و بزرگ است.
یافته جای خواجهٔ عقبی
قبّهٔ قرب و لیلةالقربی
هوش مصنوعی: در این بیت به معنی این است که شخصی به مقام و منزلت بالایی دست یافته که از مقامات دینی و معنوی برخوردار است. او به نزدیکی و قرب خداوند نزدیک شده و به مراتب والای روحانی دست پیدا کرده است.
شده از صخره تا سوی رفرف
قاب قوسین لطف کرده به کف
هوش مصنوعی: از سنگ سخت تا سمت ابرهای سبک، لطفش به دست آمده است.
گفته و هم شنیده و آمده باز
هم در آن شب به جایگاه نماز
هوش مصنوعی: در آن شب، هم صحبت کرده و هم شنیده بود و دوباره به محل نماز بازگشت.
قامت عرش با همه شرفش
ذرهای پیش ذروهٔ شَرفش
هوش مصنوعی: قدرت و عظمت عرش، با همه ارزش هایی که دارد، در مقایسه با او هیچ است و فقط یک ذره به حساب میآید.
برنهاده خدای در معراج
بر سرِ ذاتش از لعمرک تاج
هوش مصنوعی: خداوند در معراج، تاجی از نور بر سر خود قرار داده است که نشاندهنده عظمت و کبریایی اوست.
با فترضی دلِ تباه کراست
با لعمرک غم گناه کراست
هوش مصنوعی: با تصور اینکه دل و جان من و تو خراب شده، آیا میتوانی با عمر و زمانت غم گناه و خطا را تحمل کنی؟
شده از فرّ او به فضل و نظر
خاک آدم ز آفتابش زر
هوش مصنوعی: از نور و لطف او، خاک آدم به مانند طلا از تابش آفتابش شده است.
زاده از یکدگر به علم و به دم
آدم از احمد احمد از آدم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همه موجودات و انسانها به نوعی از یکدیگر متولد میشوند و به علم و دانش و ویژگیهای خوب دست مییابند. همچنین اشاره دارد که شخصیتهایی مانند آدم و احمد (پیامبر) به هم مرتبط هستند و نسل آنها از یکدیگر نشأت گرفته است. به طور کلی، ارتباط و زادگاه عناصر خوب انسانی را بیان میکند.
غرض عالم آدم از اوّل
غرض از آدم احمدِ مرسل
هوش مصنوعی: هدف از آفرینش انسان از ابتدا، هدفی بوده که به وجود آمدن پیامبر احمد (ص) مرتبط میشود.
از پی او زمانه را پیوند
به سر او خدای را سوگند
هوش مصنوعی: به دنبال او، زمانه را به سر او متصل کنم و به خدا قسم که او را یاری میکنم.
درِ او بوده جای روحالقدس
پای او سجده جای روحالقدس
هوش مصنوعی: درِ او مکانی است که روحالقدس در آن حضور دارد و پای او نیز محل سجده و احترام روحالقدس است.
گر نه از بهر عِزّ او بودی
دل خاک این کمال ننمودی
هوش مصنوعی: اگر عشق و محبت او نبود، دل خاکی به این مقام و کمال نمیرسید.
خلق او مایه روح حیوان را
خلق او دایه نفس انسان را
هوش مصنوعی: آفرینش او جانی به موجودات زنده بخشیده و پرورشدهنده روح انسانهاست.
کرده ناهید از غمش توبیخ
خوانده تاریخ هیبتش مرّیخ
هوش مصنوعی: ناهید (مادر الهه عشق) از غم او به شدت ناراحت است و تاریخ از عظمت و بزرگی او میگوید.
بوده برجیس چون دبیر او را
چون کمان خم گرفته تیر او را
هوش مصنوعی: برجیس مانند یک دبیر است که تیرش مانند کمانی خم شده است.
چشم جمشید مانده در ابروش
قرص خورشید مهرهٔ گیسوش
هوش مصنوعی: چشم جمشید به ابروی تو مانده، مثل اینکه خورشید در گیسوانت جا گرفته است.
رنگ رخسارهٔ زحل کامش
نقش پیشانی قمر نامش
هوش مصنوعی: رنگ چهره زحل مانند نقش و نگار پیشانی قمر است.
شرفِ اهلِ حشر فتراکش
لوح محفوظ ملک ادراکش
هوش مصنوعی: شرف و بزرگی اهل قیامت، مثل لوح محفوظی است که حقایق و فهم الهی را در آن نگهداری میکنند.
بوده در مکتب حکیم و علیم
لوحِ محفوظ بر کنار مقیم
هوش مصنوعی: در مکتب دانشمندان و آگاهان، صفحهای محفوظ و ثابت وجود دارد.
جسم و جان کرده در خزانهٔ راز
پیش محراب ابروانش نماز
هوش مصنوعی: وجود و روح من در گنجینهٔ اسرار، در برابر قوس ابروانش، عبادت میکند.
نعت رویش ز والضّحی آمد
صفت زلف اذا سجی آمد
هوش مصنوعی: در این ابیات به زیبایی و جذابیت چهره و موی محبوب اشاره شده است. صبحگاهان نورانی و دلانگیز، جلوهای از زیبایی را به نمایش میگذارد و زلفهای او که در سکوت شب به آرامی رها شدهاند، نمایانگر لطافت و دلربایی اوست.
بوده مقصود آفرینش او
انبیا را نشان بینش او
هوش مصنوعی: مقصود از خلقت پیامبران، نمایش عمق و وسعت دانش و بینش الهی است.
یافته بهر پای خواجهٔ دین
زینت شیر چرخ و گاو زمین
هوش مصنوعی: یک چیز زیبا و گرانبها برای کسی که در دین و ایمان قوی است، مانند زینت و زیباییهای آسمان و زمین است.
پیش از اسلام در بدایت خویش
دیو کُش بوده در ولایت خویش
هوش مصنوعی: پیش از ظهور اسلام، او در آغاز زندگیاش در سرزمین خود به قتل دیوها مشغول بوده است.
کرده در کوی عاشقی بر باد
جان و دل را به مهر ایمنه شاد
هوش مصنوعی: در راه عشق، جان و دل را فدای محبت کردهام و با دل شاد به امنیت و خوشبختی رسیدم.
دولتش چون گذاشت علیا را
راهبر بود مر بُحیرا را
هوش مصنوعی: دولت و عرصه قدرت او مانند راهنمایی برای علیا بود که مانند بُحیرا عمل میکرد.
ایمنه غافل از چنان دُرّی
دهر نادیده آن چنان حُرّی
هوش مصنوعی: ایمنی که از زیبایی و ارزش وجود گرانبها و نادیدهای غافل است، همچون حوریای است که از جاذبههای خود بیخبر مانده است.
وز حلیمه فطام یافته او
در ممالک نظام یافته او
هوش مصنوعی: او که تحت تربیت حلیمه بزرگ شده و در سرزمینهای سامانیافته پرورش یافته است.
ورنه نگذاشتیش جستن دین
بردهٔ ایمنه به روح امین
هوش مصنوعی: اگر نمیخواستند که او را آزاد کنند، به راحتی نمیتوانستند دین خود را حفظ کند، در حالی که روح او در امان است.
گشته عَمّان ورا عدو در راه
وز بزرگیش ناشده آگاه
هوش مصنوعی: عمان به دشمنی در راه تبدیل شده و از بزرگی او کسی آگاه نشده است.
قلزم دین نشد به جزر و به مد
دولتی جز به دولت احمد
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که دین مانند دریا است که تحت تأثیر جزر و مد، تغییر نمیکند و تنها زمانی به قوت میرسد که در سایهی رهبری و سلطنت احمدا (پیامبر اسلام) باشد. در واقع، ثبات و عظمت دین وابسته به قدرت و حکمرانی اوست.
چون بدین جایگه سفر کرده
خاک آن جای با خود آورده
هوش مصنوعی: وقتی به این نقطه رسیده، خاک آن مکان را با خود آورده است.
خورده با آب و پاک بنشسته
زآب گردش چو آسمان شسته
هوش مصنوعی: چو آسمان که به باران تمیز و روشن شده، آب با تمیزی خود، به آرامی نشسته و پاک است.
خاک او بوده آب تجریدش
سفرِ دل مقام توحیدش
هوش مصنوعی: خاک او، مایهای است که جانش از آن شکل گرفته و آب ناشی از پاکی و بیپیرایهگیاش، سفر دل را به سوی مقام یکتایی و توحید هدایت میکند.
باد بد قصد جانش ناکرده
آب غربت زبانش ناکرده
هوش مصنوعی: باد سرانجام نتوانست جانش را بگیرد و آب دوری از میهن هم نتوانست زبانش را ببندد.
خاتم شرع خاتمت در فم
صدقالله بنشته بر خاتم
هوش مصنوعی: خاتم دین و شریعت در دست و دهان پیامبر اکرم (ص) است که با عبارت "صدقالله" بر آن نگاشته شده است. به این معنا که دین اسلام آخرین و جامعترین دین است و پیامبر آن، پیامآور راستین خداوند است.