گنجور

بخش ۴۹ - اندر مذمّت علما

علم داری عمل نه، دان که خری
بارِ گوهر بریّ و کاه خوری
استر ار هست بدرگ و ظالم
خربه‌ای خواجه از چنین عالم
دانشت هست کار بستن کو
خنجرت هست صف شکستن کو
بوی از آن کوی خود نیابی از آن
کاین فلان مذهبست و آن بهمان
تو روان کرده از بَطَر قرقر
کان فلان ملحد آن فلان کافر
در نگر خواجه در گریبانت
تا به جا مانده است ایمانت
غم خود خور ز دیگران مندیش
توبرهٔ خویشتن بنه در پیش
این همه مظلمت چه باید بُرد
گر یقینی که می‌بباید مرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

علم داری عمل نه، دان که خری
بارِ گوهر بریّ و کاه خوری
هوش مصنوعی: اگر علم و دانش داری ولی عمل نمی‌کنی، بدان که مانند خری هستی که بار ارزشمند و جواهر را بر دوش دارد ولی همچنان کاه می‌خورد.
استر ار هست بدرگ و ظالم
خربه‌ای خواجه از چنین عالم
هوش مصنوعی: اگر استر (حیوان بارکش) در این دنیا به ظلم و ستم برود، پس چه انتظاری می‌توان از دنیای انسانی داشت که در آن جنایت و فساد رایج است؟
دانشت هست کار بستن کو
خنجرت هست صف شکستن کو
هوش مصنوعی: تو آموزش دیده‌ای و مهارت‌های لازم را داری، زیرا شمشیرت قدرت شکست دادن دشمنان را دارد.
بوی از آن کوی خود نیابی از آن
کاین فلان مذهبست و آن بهمان
هوش مصنوعی: تو از آن مکان بوی خوبی نخواهی شنید، زیرا که اینجا به فلان مذهب تعلق دارد و آنجا به مذهب دیگری.
تو روان کرده از بَطَر قرقر
کان فلان ملحد آن فلان کافر
هوش مصنوعی: تو با ناز و خودپسندی به دیگران می‌نگری و به خاطر عقاید متفاوتشان، آنها را می‌کُشى و به کافر و ملحد بودن متهم می‌کنی.
در نگر خواجه در گریبانت
تا به جا مانده است ایمانت
هوش مصنوعی: به خودت نگاه کن و ببین که ایمان و باورهایت چه قدر در درونت باقی مانده است.
غم خود خور ز دیگران مندیش
توبرهٔ خویشتن بنه در پیش
هوش مصنوعی: غم و اندوه خود را در دل داشته باش و نگران درد و غم دیگران نباش. بار خود را بر دوش بگذار و به آنچه که از آن خودت است، بچسب.
این همه مظلمت چه باید بُرد
گر یقینی که می‌بباید مرد
هوش مصنوعی: چه باید کرد با این همه ظلم و ستمی که وجود دارد، اگر یقین داریم که باید از این دنیا برویم؟