گنجور

بخش ۵۰ - ستایش علم و عالم و طلب علم

علم با کار سودمند بُوَد
علم بی‌کار پای‌بند بود
علم داری ولی به سود و ربا
مولعی لیک بر فساد و زنا
علم مخلص درون جان باشد
علم دوروی بر زبان باشد
چون قلم‌دار گفت جفتِ قدم
ور نداری تو نون بُوی نه قلم
تازگی دانش از صواب آمد
فرّهی ماه ز آفتاب آمد
ماه بی‌آفتاب تاریکست
ورچه آنجا مسافه نزدیکست
هرکه او آتشیست آب نگار
دانکه او هست روز در کردار
زانکه اقبال عامه نَهمت اوست
قیمت او به قدرِ همّت اوست
حق فرامش مکن به دولت نو
زانکه در دست گازرست گرو
علم با تو نگوید ایچ سخن
زانکه گه مرد باشی و گه زن
ریخته آبِ روزگار تو حق
جامهٔ زرق خلق کرده خَلق
بخل و جودت برای مردم کوی
روز و شب دوست‌ خواه و دشمن‌ جوی
دل او جان مرد غمگین است
هیچ عیبش مکن که بی دینست
جز به قول تو و تو در عالم
خور و خفّاش را که دید بهم
بر سر من مزن که برپایم
زانکه من عالمم چنین پایم
ور تو بنشسته‌ای مکن فَرهی
زانکه تو فتنه‌ای نشسته بهی
هرکجا دولتست و بُرنایی
تو بدانکس مچخ که بَرنائی
صبح کی پیش آفتابستی
گر درو تندی و شتابستی
خم رویین چراست بر کرسی
چون ازو مشکلی نمی‌پرسی
نه هرآنکس که کرسیی دارد
مشکل سایلی برون آرد
سخن بیهُده ز افراطست
هرکه دارد خمی نه سقراطست
فضل یزدانت به که منّت حیز
دَم عیسیت به که کُحل عزیز
به یکی بام گوش چون داری
به دو خانه خروش چون داری
به یکی خانه خود نداری تاب
وز وجود تو خانه گشته خراب
خصم او گر خطا کند تدبیر
روزگارش عطا کند توفیر
قاف کوهست و بس گران باشد
هرکه احمق بُوَد چنان باشد
بر دل خلف کاف کبر و گزاف
نبود هیچ کمتر از کُه قاف
خصم خود را تو چون حبیب مدان
مرد مصروع را طبیب مدان
مشکلی کابلهی جواب دهد
زرهی دان که باد زآب دهد
خود ندارد به هیچ تدبیری
زرهِ آب طاقت تیری
کی ستاند حکیم فرزانه
داروی صرع را ز دیوانه
چون نباشد به راه پیچاپیچ
عاقل از چشم بد نترسد هیچ
خضری از غول چشم چون دارد
آنکه او خضری از درون دارد
گر ترا نیست حایلی در راه
گام در نه حدیث کن کوتاه
هست بر لوح مادت و مدّت
باو تا عقل و جان، الف وحدت
تا فرود آمد از ره فرمان
عقل بر نفس و نفس بر انسان
عالم مظلم از نزولش نور
یافت و رخشنده شد چو طلعت حور
نعت و فضل رسول شد گفته
دُر عقل فعال کن سفته

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

علم با کار سودمند بُوَد
علم بی‌کار پای‌بند بود
هوش مصنوعی: علم تنها در صورتی ارزشمند است که به کار گرفته شود و مؤثر واقع گردد، در غیر این صورت، علم بدون کاربرد مانند زنجیری است که انسان را محدود می‌کند.
علم داری ولی به سود و ربا
مولعی لیک بر فساد و زنا
هوش مصنوعی: تو دارای دانش و علم هستی، اما در عوض به سودجویانه و رباخواری مشغول شده‌ای، در حالی که بر فساد و فسادهای اخلاقی نیز دامن می‌زنی.
علم مخلص درون جان باشد
علم دوروی بر زبان باشد
هوش مصنوعی: دانش واقعی و نجات‌دهنده، باید در عمق جان انسان وجود داشته باشد، در حالی که دانش superficial و ظاهری تنها به روی زبان می‌آید و درون را نمی‌پروراند.
چون قلم‌دار گفت جفتِ قدم
ور نداری تو نون بُوی نه قلم
هوش مصنوعی: وقتی نویسنده گفت: اگر همراه نداری، نان ببر، نه قلم.
تازگی دانش از صواب آمد
فرّهی ماه ز آفتاب آمد
هوش مصنوعی: دانش و دانایی تازه‌ای به وجود آمده که به درستی و درخشش آن افزوده است، مانند روشنایی ماه که از نور آفتاب نشأت می‌گیرد.
ماه بی‌آفتاب تاریکست
ورچه آنجا مسافه نزدیکست
هوش مصنوعی: ماه بدون نور آفتاب تاریک و بی‌نتیجه است، حتی اگر فاصله‌اش نزدیک باشد.
هرکه او آتشیست آب نگار
دانکه او هست روز در کردار
هوش مصنوعی: هر کسی که شبیه آتش است، باید بداند که محبوبش مانند آبی است که روشنی و نشاط را به ارمغان می‌آورد. او به مانند روز، در اعمال و رفتار خود درخشان و روشن است.
زانکه اقبال عامه نَهمت اوست
قیمت او به قدرِ همّت اوست
هوش مصنوعی: زیرا موفقیت جمعی به تلاش او بستگی دارد و ارزش او به اندازه تلاشی است که انجام می‌دهد.
حق فرامش مکن به دولت نو
زانکه در دست گازرست گرو
هوش مصنوعی: فراموش نکن که حق و حقوقت را در اوضاع جدیدی که به وجود آمده است، خوب حفظ کنی؛ زیرا ممکن است در دست کسانی به گرو گذاشته شود که به آن اهمیت نمی‌دهند.
علم با تو نگوید ایچ سخن
زانکه گه مرد باشی و گه زن
هوش مصنوعی: علم در مورد تو هیچ گفتگویی ندارد، زیرا گاه مرد هستی و گاه زن.
ریخته آبِ روزگار تو حق
جامهٔ زرق خلق کرده خَلق
هوش مصنوعی: آب روزگار بر تو تأثیر گذاشته و باعث شده‌است که ظاهر زیبایی برای مردم بسازی.
بخل و جودت برای مردم کوی
روز و شب دوست‌ خواه و دشمن‌ جوی
هوش مصنوعی: اگر بخواهم این بیت را به زبان ساده و روان بیان کنم، می‌توان گفت: صرف‌نظر از اینکه صبح و شب با دوستان یا دشمنان روبرو هستی، بر تو باد که به دیگران generosity و کمک کنی و از حسد و تنگ‌نظری دوری کنی.
دل او جان مرد غمگین است
هیچ عیبش مکن که بی دینست
هوش مصنوعی: دل او، روحی از غم را در خود دارد، پس هیچ نقصی از او نبر که او به دیانت و ایمان دست نیافته است.
جز به قول تو و تو در عالم
خور و خفّاش را که دید بهم
هوش مصنوعی: به جز گفته تو، من در هیچ جای دنیا نه خورشید را دیدم و نه خفاش را.
بر سر من مزن که برپایم
زانکه من عالمم چنین پایم
هوش مصنوعی: به من سخت نگیر و مرا نزن، زیرا من از دانش برخوردارم و می‌دانم که چه باید بکنم.
ور تو بنشسته‌ای مکن فَرهی
زانکه تو فتنه‌ای نشسته بهی
هوش مصنوعی: اگر تو در جایی نشسته‌ای، نگران نباش، چون تو خود یک مشکل بزرگ هستی که در آنجا قرار گرفته‌ای.
هرکجا دولتست و بُرنایی
تو بدانکس مچخ که بَرنائی
هوش مصنوعی: هر جا که موفقیت و خوشبختی وجود دارد، تو را نشناسند، به آنجا نرو که آنجا جای تو نیست.
صبح کی پیش آفتابستی
گر درو تندی و شتابستی
هوش مصنوعی: آیا اگر صبح زود به آفتاب نزدیک شوی، در سرعت و شتاب خود موفق‌تر خواهی بود؟
خم رویین چراست بر کرسی
چون ازو مشکلی نمی‌پرسی
هوش مصنوعی: چرا این خم از جنس آهن روی کرسی قرار دارد، در حالی که از آن هیچ سوالی نمی‌کنی؟
نه هرآنکس که کرسیی دارد
مشکل سایلی برون آرد
هوش مصنوعی: برخی از افرادی که مقام و جایگاه بالایی دارند، همیشه قابلیت حل مشکلات را ندارند و ممکن است در مواقع نیاز نتوانند کمک کنند.
سخن بیهُده ز افراطست
هرکه دارد خمی نه سقراطست
هوش مصنوعی: کسی که بیهوده و بی‌مورد سخن می‌گوید، در واقع از حد خود فراتر رفته و به نتیجه‌ای نمی‌رسد؛ زیرا اگر عقل و درایت داشت، مانند سقراط، با تفکر و دقت سخن می‌گفت.
فضل یزدانت به که منّت حیز
دَم عیسیت به که کُحل عزیز
هوش مصنوعی: نعمت‌های خداوندی به پروردگارم بر من بیشتر است تا اینکه منّت و لطف عیسی مسیح بر من باشد، و زیبایی و ارزش چیزهایی که به من داده شده، از ارزش چشم‌نواز عیسی بیشتر است.
به یکی بام گوش چون داری
به دو خانه خروش چون داری
هوش مصنوعی: وقتی در یک جا به صدای کسی گوش می‌کنی، چطور می‌توانی در دو جا همزمان سر و صدا داشته باشی؟
به یکی خانه خود نداری تاب
وز وجود تو خانه گشته خراب
هوش مصنوعی: تو هیچ آرامشی در خانه‌ات نداری و حالا خانه‌ات از وجود تو ویران شده است.
خصم او گر خطا کند تدبیر
روزگارش عطا کند توفیر
هوش مصنوعی: اگر دشمن او اشتباهی مرتکب شود، روزگار برایش نقشه‌ای می‌کشد که به او ضرر بزند.
قاف کوهست و بس گران باشد
هرکه احمق بُوَد چنان باشد
هوش مصنوعی: کوه قاف به عنوان یک نماد سنگین و بزرگ در نظر گرفته می‌شود و هر کسی که احمق باشد، به طور طبیعی درک نادرستی از آن دارد یا نمی‌تواند عظمت و اهمیت آن را درک کند.
بر دل خلف کاف کبر و گزاف
نبود هیچ کمتر از کُه قاف
هوش مصنوعی: در دل خلف، این کاف بزرگ و بی‌مورد کمتر از کوه قاف نیست.
خصم خود را تو چون حبیب مدان
مرد مصروع را طبیب مدان
هوش مصنوعی: دشمن خود را مانند دوست تلقی نکن و مردی که غمگین و ناامید است را به عنوان پزشک نشناس.
مشکلی کابلهی جواب دهد
زرهی دان که باد زآب دهد
هوش مصنوعی: اگر شخصی با کمال علم و دانش به مشکل یا سوالی بر بخورد، همان‌طور که باد از آب می‌وزد و تأثیر می‌گذارد، می‌تواند به راحتی جوابی مناسب و منطقی برای آن ارائه دهد.
خود ندارد به هیچ تدبیری
زرهِ آب طاقت تیری
هوش مصنوعی: آب هیچ قدرتی ندارد که بتواند در برابر تیرها مقاومتی داشته باشد.
کی ستاند حکیم فرزانه
داروی صرع را ز دیوانه
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند داروی بیماری صرع را برای فرد دیوانه به دست آورد، در حالی که حکیم و دانا باشد؟
چون نباشد به راه پیچاپیچ
عاقل از چشم بد نترسد هیچ
هوش مصنوعی: وقتی که انسان در مسیری پرپیچ و خم قرار ندارد، از چشم بد نمی‌ترسد و به آن اهمیت نمی‌دهد.
خضری از غول چشم چون دارد
آنکه او خضری از درون دارد
هوش مصنوعی: آن کسی که درونش همانند خضر (نماد زندگی جاودان و دانش) است، مانند کسی است که از بیرون نیز ویژگی‌های او را دارد. به عبارت دیگر، آن که از عمق وجودش دانش و بصیرت دارد، به نوعی برتری و زیبایی در ظاهر نیز دارد.
گر ترا نیست حایلی در راه
گام در نه حدیث کن کوتاه
هوش مصنوعی: اگر مانعی در مسیر تو وجود ندارد، قدم بردار و سخن را کوتاه بگو.
هست بر لوح مادت و مدّت
باو تا عقل و جان، الف وحدت
هوش مصنوعی: در دل و جان انسان، عشق و وحدت وجود دارد که بر هر چیزی حک شده است. این عشق و وحدت زمان و مکان را از بین می‌برد و در حقیقت، جوهر زندگی به شمار می‌آید.
تا فرود آمد از ره فرمان
عقل بر نفس و نفس بر انسان
هوش مصنوعی: هنگامی که عقل بر نفس حاکم شود و نفس نیز بر انسان، به درک بالاتری از خود و زندگی دست می‌یابد.
عالم مظلم از نزولش نور
یافت و رخشنده شد چو طلعت حور
هوش مصنوعی: جهان تاریک به خاطر ظهور او روشن شد و مانند چهره حوری زیبا درخشان گردید.
نعت و فضل رسول شد گفته
دُر عقل فعال کن سفته
هوش مصنوعی: در توصیف و ستایش پیامبر، گوهر عقل فعال را آشکار کن و آن را به کوهی از فهم و درک عمیق تبدیل کن.