بخش ۴۲ - فیالرائحة الکریهة علی غیبة اخ المسلم
گفت روزی مرید خود را پیر
که ز غیبت مکن تو چهره چو قیر
کاجکی معصیت بدادی گند
تا که مغتاب را شدی چون بند
هیچ جمعی به غیبه ننشستی
هرکسی مُهر غیبه نشکستی
ور نشستی ز رایحات کریه
گنده گشتی میان جمع و سفیه
زان خجالت دگر به غیبت کس
نزدی نزد خلق هیچ نفس
هست غیبت بسان لحم اخیه
نخورد لحم اخ مرد وجیه
به جز از ابله و ضریر و سفیه
ننماید شره به لحم اخیه
ای برادر حذر کن از غیبت
از یقین ساز توشه نز ریبت
نخورد لحم اخ گه گفتار
جز که مردار خوار چون کفتار
گفت کم کن سبک به کار درآی
چون درایست خیره یافه سرای
نه ز لاتامنوا سپر بفگن
نه ز لاتقنطوا قفص بشکن
همچو مردان درآی در تگ و پوی
تختهٔ گفت زاب روی بشوی
علَم لشکر جفا بفگن
قلم نقشبند تن بشکن
نکند صبر نفس تو ناپاک
کاب او آتش است و بادش خاک
که سپید و سیاه دفتر جاه
دیده دارد سپید و نامه سیاه
در گفتار بیهده در بند
به قضای خدای شو خرسند
چون نگویی سپیدنامه شوی
رستی از رنج و خویش کامه شوی
ور بگویی بمانی اندر رنج
بشنو این پند و خیره باد مسنج
شیر گردن سطبر از آن دارد
که رسولی به خرس نگذارد
رهیی در ره رهایی باش
از خودی دور شو خدایی باش
چه شوی چون ستور و دیو و دده
چار میخ اندرین گدای کده
نیست در وی ز معنی آلت و ساز
همه خامست و گندگی چو پیاز
گرنهای چرخ بر گذشتن چیست
گرد این خاک توده گشتن چیست
در هوس عالمی نبینی سود
از هوا زندهای بمیری زود
کار کن کار بگذر از گفتار
کاندرین راه کار دارد کار
گفت کم کن که من چه خواهم کرد
گوی کردم مگو که خواهم کرد
بخش ۴۱ - فصل فیالزّهد والحکمة والموعظة والنصیحة: عزمت از حضرت نبی و علیستبخش ۴۳ - التمثیل فیالمجاهدة: گفت روزی مرید با پیری
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت روزی مرید خود را پیر
که ز غیبت مکن تو چهره چو قیر
هوش مصنوعی: روزی پیر به شاگردش گفت که از نبودن و غیبت نکن، زیرا چهرهات همچون قیر خواهد شد.
کاجکی معصیت بدادی گند
تا که مغتاب را شدی چون بند
هوش مصنوعی: کاجکی کاری ناپسند انجام داده و از آن بوی بدی برخاست، تا اینکه مانند بندری به ماه تابید.
هیچ جمعی به غیبه ننشستی
هرکسی مُهر غیبه نشکستی
هوش مصنوعی: هیچ گروهی به خاطر عدم حضور کسی، دور هم جمع نمیشوند و هر فردی که نتوانسته مهر عدم حضور را بشکند، در این جمع جایی نخواهد داشت.
ور نشستی ز رایحات کریه
گنده گشتی میان جمع و سفیه
هوش مصنوعی: اگر از خوشبوئیها دوری کنی، در جمع مردم احمق و بیخود فرومایی و زشت به نظر میرسی.
زان خجالت دگر به غیبت کس
نزدی نزد خلق هیچ نفس
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و حیا، دیگر به غیبت کسی نپرداختی و هیچگاه در محضر مردم این کار را نکردی.
هست غیبت بسان لحم اخیه
نخورد لحم اخ مرد وجیه
هوش مصنوعی: غیبت کردن مثل خوردن گوشت برادر است؛ کسی که غیبت میکند، نمیداند که در واقع به خودش آسیب میزند.
به جز از ابله و ضریر و سفیه
ننماید شره به لحم اخیه
هوش مصنوعی: تنها افراد نادان، کور و بیخود به خوردن و بهرهبردن از مال برادر خود میپردازند و هیچکس دیگری این کار را نمیکند.
ای برادر حذر کن از غیبت
از یقین ساز توشه نز ریبت
هوش مصنوعی: ای برادر، از غیبت کردن پرهیز کن و برای زندگیات با اطمینان و یقین توشهای فراهم کن.
نخورد لحم اخ گه گفتار
جز که مردار خوار چون کفتار
هوش مصنوعی: هیچ کس از میوهی خوب کلام، جز آن کسی که از مردار تغذیه میکند، استفاده نمیکند. مانند کفتار که به خوراک زشت عادت کرده است.
گفت کم کن سبک به کار درآی
چون درایست خیره یافه سرای
هوش مصنوعی: اگر کمکاری کنی، کارها به خوبی پیش نمیرود. وقتی با دقت و هوشیاری عمل کنی، نتایج بهتری به دست خواهی آورد.
نه ز لاتامنوا سپر بفگن
نه ز لاتقنطوا قفص بشکن
هوش مصنوعی: هیچگاه از سپر زدن ناامید نشوید و از شکستن قفس مایوس نباشید.
همچو مردان درآی در تگ و پوی
تختهٔ گفت زاب روی بشوی
هوش مصنوعی: مانند مردان وارد عمل شو و به گفتگو بپرداز، همانطور که در هنگام دویدن بر روی تختهٔ جست و خیز، خود را نشان میدهی.
علَم لشکر جفا بفگن
قلم نقشبند تن بشکن
هوش مصنوعی: پرچم سپاه ستم را پایین بکش و با قلم، نقش و نگار بدن را بشکن.
نکند صبر نفس تو ناپاک
کاب او آتش است و بادش خاک
هوش مصنوعی: نگذار درونت تحت تأثیر حوادث تلخ و ناپسند قرار گیرد، چون این تأثیرات مانند آتش و خاک میتوانند آرامش و صبر تو را از بین ببرند.
که سپید و سیاه دفتر جاه
دیده دارد سپید و نامه سیاه
هوش مصنوعی: کتاب زندگی هر فرد در صفحات روشن و تاریکش نوشته شده است؛ یعنی روزهای خوب و بد که هر کدام تأثیری خاص بر سرنوشت او دارند.
در گفتار بیهده در بند
به قضای خدای شو خرسند
هوش مصنوعی: در حرفهای بیهوده خود را مشغول نکن و به سرنوشت الهی خوشنود باش.
چون نگویی سپیدنامه شوی
رستی از رنج و خویش کامه شوی
هوش مصنوعی: اگر سفیدی نامهای نگویی، از رنج و سختی آزاد میشوی و به خواستههای خود خواهی رسید.
ور بگویی بمانی اندر رنج
بشنو این پند و خیره باد مسنج
هوش مصنوعی: اگر میگویی که در رنج بمانی، پس این نصیحت را بشنو و با فکر شتاب نکن.
شیر گردن سطبر از آن دارد
که رسولی به خرس نگذارد
هوش مصنوعی: شیر بزرگ و نیرومند به خاطر قدرت و شجاعتش، اجازه نمیدهد که کسی به او نزدیک شود یا به خود فتنهای وارد کند.
رهیی در ره رهایی باش
از خودی دور شو خدایی باش
هوش مصنوعی: در مسیر آزاد شدن، از خودخواهی دور شو و به جای آن، همچون خداوندی عمل کن.
چه شوی چون ستور و دیو و دده
چار میخ اندرین گدای کده
هوش مصنوعی: چگونه خواهی شد وقتی که به مانند حیوان وحشی و دیو در این مکان درد و فقر زندگی میکنی؟
نیست در وی ز معنی آلت و ساز
همه خامست و گندگی چو پیاز
هوش مصنوعی: در وجود او هیچ نشانهای از مفهوم و هنر نیست؛ همه چیز خام و ناپاک همچون پیاز است.
گرنهای چرخ بر گذشتن چیست
گرد این خاک توده گشتن چیست
هوش مصنوعی: چرا باید در این دنیا به دور افتادن بپردازیم؟ چه فایدهای دارد که به دور این خاک و جایی که هستیم بچرخیم؟
در هوس عالمی نبینی سود
از هوا زندهای بمیری زود
هوش مصنوعی: اگر در آرزوهای بیپایه و سرابگونه غرق شوی، نمیتوانی از خواستههای ناپایدار بهرهای ببری. در این حالت، از زندگی ناکام خواهی ماند و به زودی دچار یأس میشوی.
کار کن کار بگذر از گفتار
کاندرین راه کار دارد کار
هوش مصنوعی: بهتر است به عمل بپردازی و از حرف زدن بپرهیزی، زیرا فقط از طریق کار و تلاش میتوان به موفقیت رسید.
گفت کم کن که من چه خواهم کرد
گوی کردم مگو که خواهم کرد
هوش مصنوعی: گفت کم کن، یعنی از من انتظار نداشته باش که چه کارهایی انجام خواهم داد. من هم گفتم که لازم نیست بگویی چه چیزی میخواهی بگویی یا چه کارهایی میکنی.