گنجور

بخش ۴۱ - فصل فی‌الزّهد والحکمة والموعظة والنصیحة

عزمت از حضرت نبی و علیست
در لحاف خلاف خفتن چیست
کودکان راست فرش و بستر خواب
مرد را ذوالفقار همچون آب
وقت نامد که از رهِ آزرم
دارد از مهل دوست جهل تو شرم
مهر برکن ز ملک و ملک جهان
زادِ راه از جلال حق بستان
زاد راه تو دان که تجریدست
زانکه تجرید جفتِ توحیدست
تو به توحید کی رسی چو مرید
نازده گام در رهِ تجرید
شو تبرّا ده آفرینش را
تا ببینی عروس بینش را
تو چه دانی عروس بینش کیست
سرِّ صانع در آفرینش چیست
آتشی بر فروز عاشق‌وار
خانه را در بسوز و دود برآر
تا ز دود تو سود چرخ کبود
ترزبان زردروی گردد زود
چار تکبیر کن چو خیرالناس
بر که بر چار طبع و پنج حواس
شاخ دندانهٔ محال بزن
بیخ بتخانهٔ خیال بکن
در ره حق بلای هستی روب
هرچه جز هستی خدای بروب
در جهانی که طبع بر کارست
دیو لاحول گوی بسیارست
چون ز لاحول تو نترسد دیو
نیست مسموع لابه نزد خدیو
دیو دین را ز اعتماد به قول
منهزم کن به سیلی لاحول
دیو دین آنگهی ز تو برمد
که ز تو گند معصیت ندمد
لیک هستی تو در همه کردار
گنده و بی‌طهاره چون مردار
یک جهانند زیر این افلاک
کام پر زهر و خانه پر تریاک
چون زمین پر بزه شود فلکند
چون جهان بی‌مزه شود نمکند
این همه داعیان اللّٰه‌اند
باز آنها که داعی جاه‌اند
نه نمک بلکه شورهٔ خاکند
زان همه بی‌برند و بی‌باکند
همه از آب این دو روزه نهاد
تازه و تر چو رودهٔ پر باد
همه چون نطق گنگ و بی‌معنی
همه چون بانگ نای پر دعوی
سوی جان همچو نیش زنبورند
سوی دل همچو عطسهٔ مورند
زان همه دست و پای آشوبند
که سر و سینهٔ خرد کوبند
بهر نانی هزار بانگ کنند
تا دو تسو مگر دو دانگ کنند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عزمت از حضرت نبی و علیست
در لحاف خلاف خفتن چیست
هوش مصنوعی: عزم و اراده‌ام از پیامبر و امام علی گرفته شده است، پس چه دلیلی دارد که در برابر مشکلات و سختی‌ها خواب آلودگی را انتخاب کنم؟
کودکان راست فرش و بستر خواب
مرد را ذوالفقار همچون آب
هوش مصنوعی: کودکان با سادگی و بی‌رحمی، خواب مرد را به خطر می‌اندازند، مانند اینکه شمشیر ذوالفقار به راحتی می‌تواند از آب عبور کند.
وقت نامد که از رهِ آزرم
دارد از مهل دوست جهل تو شرم
هوش مصنوعی: زمانی که جهل تو باعث شرمندگی‌ات شده و از دوستی که قدرش را نمیدانی،羞 می‌کنی، وقت آن است که خود را اصلاح کنی.
مهر برکن ز ملک و ملک جهان
زادِ راه از جلال حق بستان
هوش مصنوعی: عشق را از حکومت دور کن و جهان را با جلال خداوند بیارای.
زاد راه تو دان که تجریدست
زانکه تجرید جفتِ توحیدست
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که مسیر زندگی‌ات از دنیای ماده جداست، زیرا سادگی و خلوص با وحدت الهی همراه است.
تو به توحید کی رسی چو مرید
نازده گام در رهِ تجرید
هوش مصنوعی: تو نمی‌توانی به مقام توحید برسی، مگر اینکه در مسیر خالص شدن و دوری از زندگی مادی، قدم‌های لازم را برداری و تلاش کنی.
شو تبرّا ده آفرینش را
تا ببینی عروس بینش را
هوش مصنوعی: به خودت بال و پر بخش و از هر گونه نقص و عیب پاک شو تا بتوانی زیبایی و شکوه بینش را مشاهده کنی.
تو چه دانی عروس بینش کیست
سرِّ صانع در آفرینش چیست
هوش مصنوعی: تو چه می‌دانی که عروسِ دیدگاه چیست و راز خالق در آفرینش چیست؟
آتشی بر فروز عاشق‌وار
خانه را در بسوز و دود برآر
هوش مصنوعی: عاشق‌وار آتشی بر افروز که خانه را بسوزاند و دود آن به آسمان برود.
تا ز دود تو سود چرخ کبود
ترزبان زردروی گردد زود
هوش مصنوعی: اگر دود تو در آسمان باشد، آنگاه چرخ آسمان به زودی زردروی و تغییر رنگ خواهد یافت.
چار تکبیر کن چو خیرالناس
بر که بر چار طبع و پنج حواس
هوش مصنوعی: چهار بار تکبیر بگو، همان‌طور که بهترین انسان‌ها این کار را انجام می‌دهند، زیرا با این کار بر چهار نوع طبیعت و پنج حس انسانی تسلط پیدا می‌کنی.
شاخ دندانهٔ محال بزن
بیخ بتخانهٔ خیال بکن
هوش مصنوعی: به خودت باور داشته باش و از افکار غیرممکن فاصله بگیر، روی آرزوها و خیالاتت تمرکز کن.
در ره حق بلای هستی روب
هرچه جز هستی خدای بروب
هوش مصنوعی: در مسیر حقیقت، مشکلات و رنج‌های زندگی را تحمل کن و هر چیزی جز وجود خدا را فراموش کن.
در جهانی که طبع بر کارست
دیو لاحول گوی بسیارست
هوش مصنوعی: در دنیایی که طبیعت بر همه چیز حاکم است، افراد بی‌عمل و بی‌خبر زیاد هستند.
چون ز لاحول تو نترسد دیو
نیست مسموع لابه نزد خدیو
هوش مصنوعی: وقتی که از قدرت و توانایی تو نترسد، دیگر دیو و موجودات شر نمی‌توانند صدای ناله و درخواست کمکشان را به خدایی که در دست توست برسانند.
دیو دین را ز اعتماد به قول
منهزم کن به سیلی لاحول
هوش مصنوعی: به خاطر پشتیبانی و اعتماد به قول، دیو دین را از بین ببر و با قدرت و عزم محکم، آن را شکست بده.
دیو دین آنگهی ز تو برمد
که ز تو گند معصیت ندمد
هوش مصنوعی: هنگامی که معصیت و گناه از تو نرسد، دیو دین از تو دور خواهد شد.
لیک هستی تو در همه کردار
گنده و بی‌طهاره چون مردار
هوش مصنوعی: اما وجود تو در تمام اعمال، زشت و ناپاک است مانند مردار.
یک جهانند زیر این افلاک
کام پر زهر و خانه پر تریاک
هوش مصنوعی: در این دنیا چالش‌ها و مشکلات زیادی وجود دارد، در حالی که زندگی در این فضا پر از درد و رنج است.
چون زمین پر بزه شود فلکند
چون جهان بی‌مزه شود نمکند
هوش مصنوعی: زمانی که زمین پر از گناه و جرم می‌شود، چرخه زندگی مختل می‌شود. وقتی که جهان از لذت و زیبایی خالی شود، طبیعت نیز به فعالیت خود ادامه نخواهد داد.
این همه داعیان اللّٰه‌اند
باز آنها که داعی جاه‌اند
هوش مصنوعی: این همه افرادی که به دعوت و فراخوانی خدا مشغول‌اند، اما در واقع کسانی که تنها به دنبال مقام و اعتبار هستند، همچنان در صحنه حضور دارند.
نه نمک بلکه شورهٔ خاکند
زان همه بی‌برند و بی‌باکند
هوش مصنوعی: این افراد نه تنها فاقد ارزش و قابلیت هستند، بلکه به طور کلی در برابر مشکلات بی‌اعتنا و بی‌احساسند.
همه از آب این دو روزه نهاد
تازه و تر چو رودهٔ پر باد
هوش مصنوعی: همه ما به این دو روزه زندگی مانند روده‌ای پر از باد هستیم که تازگی و نرم بودنش زودگذر است.
همه چون نطق گنگ و بی‌معنی
همه چون بانگ نای پر دعوی
هوش مصنوعی: همه مانند سخنانی هستند که بی‌فایده و ناواضح به نظر می‌رسند، همانند صدای نی که تنها سر و صدای زیادی دارد و در حقیقت پیام خاصی منتقل نمی‌کند.
سوی جان همچو نیش زنبورند
سوی دل همچو عطسهٔ مورند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چیزهایی که به جان انسان آسیب می‌زنند، مانند نیش زنبور دردناک و آزاردهنده‌اند، در حالی که چیزهایی که به دل انسان ضربه می‌زنند، مانند عطسه مورچه‌های کوچکی هستند که شاید کوچک و ناچیز به نظر بیایند، اما در مجموع می‌توانند ناراحتی‌هایی را ایجاد کنند. به عبارت دیگر، آسیب‌های عمیق‌تر و جدی‌تر به روح و جان انسان وجود دارند در کنار مشکلات و نگرانی‌های کوچک‌تر که بر دل اثر می‌گذارند.
زان همه دست و پای آشوبند
که سر و سینهٔ خرد کوبند
هوش مصنوعی: همه‌ی بلوا و آشفتگی‌ها به خاطر این است که عقل و اندیشه را نادیده می‌گیرند و به آن اهمیتی نمی‌دهند.
بهر نانی هزار بانگ کنند
تا دو تسو مگر دو دانگ کنند
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن یک لقمه نان، هزاران صدا و هیاهو برپا می‌شود تا فقط دو قسمت از آن نان را به دست آورند.