گنجور

بخش ۳۹ - فی مناقبهما رحمة‌اللّٰه علیهما

هر دو همراه راه دین بودند
هر دو همکاسهٔ یقین بودند
آن به فرقد نهاده مرقد خویش
وین ز اسناد کرده مسند خویش
وان به حجّت گرفته سرمایه
وین ز سنّت ببسته پیرایه
مبتدی اوست دیدهٔ جان را
مقتدی اوست عقل و ایمان را
آن یکی پیشوای راه صواب
وآن دگر مقتدی به گاه جواب
آن یکی زیب و زینتِ محفل
وآن دگر یافته ز علم محل
آن یکی آفتاب نورافزای
وآن دگر رهنمای دین خدای
آن یکی آفتاب محفل و صدر
وین دگر بدرِ لیل در شب قدر
آن ز اسرار قاتل اشرار
وین ز اخبار قابل اخبار
آن گج آگور کرده خانهٔ دین
وین بیاراسته به نقش یقین
این قریشی به اصل و آن کوفی
وین به همّت فقیه و آن صوفی
آن امام و مدرّس و زاهد
وین دگر با دیانت و عابد
بدعت از قهرِ تیغ آن به هَرَب
صفوت از جام لطف این به طرب
هر دو بودند وارثانِ رسول
علمشان کرده بُد رسول قبول
هردو اندر سرای ملّت حق
کرده پیدا ز علم و علّت حق
هر دو بودند از اجتهاد قوی
آسمان ستارهٔ نَبَوی
مرد را آن به قهر شُه کرده
طفل را این به لطف پرورده
آن به حجّت چراغ دین رسول
وین به نسبت جمال آل بتول
آن شده حکم شرع را حاکم
وین شده علم محض را عالم
کوفی اندر طریق دین کافی
شافعی دردِ جهل را شافی
نسبت اوست دیدهٔ جان را
سنّت اوست عقل و ایمان را
لطف او داده بیخِ دین را آب
قهر او کرده قصرِ کفر خراب
تو که اندر خلاف هر دو بُوی
از بد و نیک هر دو تن چه دوی
تو که دین را به کین بدل کردی
پس چه دانی حدیث یک دردی
همه نیکند بد تویی تو مکن
نیست در دین دویی دویی تو مکن
هردو در راه دین دلیل و گواه
هردو بر چرخِ شرع زُهره و ماه
هردو در راه دین چو شمع و چراغ
هردو در راغ دین چو گلشن و باغ
ماه جاه ابوحنیفة بتافت
میوهٔ شرع رنگ سنّت یافت
زُهرهٔ شافعی چو طالع شد
خرد او را ز دل متابع شد
هردو مهتر یکی به ذوق و مزاج
کاژی‌ای خواجه با هوا و لجاج
گوشِ کر را سخن‌شناس که دید
دیدهٔ کاژ راست بین که شنید
هر دوان همچو جان و دل به مثل
جان به دل دل به جان که کرد بدل
هردو را دل به شرع حاذق بود
هردو را شرعِ صبح صادق بود
آن به دل تیغ حجّة‌الوسطی است
وین چراغ محجّة‌الوثقی است
مسلک این غذا دهد جان را
مذهب او ثبات ایمان را
حجّت اوست واضح و واثق
نکتهٔ اوست لایح و لایق
تو چه دانی که بوحنیفه که بود
چه شناسی که شافعی چه شنود
هردو نیکند بی‌حکومت تو
بد تویی وان سگ خصومت تو
کاشف شبهت تو قرآنست
واضح حجّت تو فرقانست
تو که باشی بگو مر ایشان را
چه شناسی تو بر در ایشان را
کم کن این گفتگو ز بهر خدای
گنگ شو ساعتی و ژاژ مخای
تو به بیهوده گشته‌ای مشغول
پیش ما ور به جای فضل فضول
گر کسی جسمی آمد و بدخواه
شافعی را در این میان چه گناه
ور خری اعتزال می‌ورزد
او برِ بوحنیفه جو نرزد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر دو همراه راه دین بودند
هر دو همکاسهٔ یقین بودند
هوش مصنوعی: هر دو در مسیر دین با هم بودند و هر دو به یک اندازه در ایمان و یقین شریک بودند.
آن به فرقد نهاده مرقد خویش
وین ز اسناد کرده مسند خویش
هوش مصنوعی: او در آسمان به مقام و منزلت خود رسیده و دیگری بر کرسی قدرت و مقام نشسته است.
وان به حجّت گرفته سرمایه
وین ز سنّت ببسته پیرایه
هوش مصنوعی: او با دلیل و استدلال، اموال و دارایی خود را به دست آورده و از راه و روش قدیمی برای آراستگی خود استفاده کرده است.
مبتدی اوست دیدهٔ جان را
مقتدی اوست عقل و ایمان را
هوش مصنوعی: آغاز و سرآغاز بینش واقعی در دست اوست و او راهنما و رهنما ی عقل و ایمان است.
آن یکی پیشوای راه صواب
وآن دگر مقتدی به گاه جواب
هوش مصنوعی: یکی از آن‌ها رهبری می‌کند و راه درست را نشان می‌دهد، و دیگری در زمان نیاز به او تمکین کرده و از او پیروی می‌کند.
آن یکی زیب و زینتِ محفل
وآن دگر یافته ز علم محل
هوش مصنوعی: یکی زیبایی و زینت محفل است و دیگری از دانش و علم بهره‌مند شده و در جایگاهی خاص قرار گرفته است.
آن یکی آفتاب نورافزای
وآن دگر رهنمای دین خدای
هوش مصنوعی: یکی از آن دو، آفتاب روشنی‌بخش است و دیگر، رهنما و هدایت‌کننده دین خداست.
آن یکی آفتاب محفل و صدر
وین دگر بدرِ لیل در شب قدر
هوش مصنوعی: در اینجا به دو شخصیت با ویژگی‌های متفاوت اشاره شده است. یکی از آن‌ها درخشان و در مرکز توجه است، مانند خورشید که در محفل می‌درخشد و مقام بلندی دارد. دیگری، شبیه به ماه در تاریکی شب قدر است که درخشش کمتری دارد و در میان تاریکی‌ها خود را نشان می‌دهد. این تفاوت‌ها بیانگر وضعیت و جایگاه این دو شخصیت در جامعه است.
آن ز اسرار قاتل اشرار
وین ز اخبار قابل اخبار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که یکی از این دو مورد به اسرار و چگونگی کارهای بدخواهان اشاره دارد و دیگری به اخبار و اطلاعات قابل توجه و معتبر اشاره می‌کند.
آن گج آگور کرده خانهٔ دین
وین بیاراسته به نقش یقین
هوش مصنوعی: خانه‌ای که اسلام را خراب کرده و به جای آن، با یقین و اعتماد به نفس، شکل و ظاهری جدید به آن بخشیده‌ای.
این قریشی به اصل و آن کوفی
وین به همّت فقیه و آن صوفی
هوش مصنوعی: این مرد قریشی از أصل خودش و آن شخص کوفی نیز به توجه و تلاش فقیه و آن عارف صوفی به چیزی دست یافته‌اند.
آن امام و مدرّس و زاهد
وین دگر با دیانت و عابد
هوش مصنوعی: این شخص هم امام و معلم و زاهد است و هم فردی با دیانت و عبادت کننده.
بدعت از قهرِ تیغ آن به هَرَب
صفوت از جام لطف این به طرب
هوش مصنوعی: با هراسانی از تند و تیز بودن شمشیر او، به سادگی از دست این جام لطف و محبت فرار می‌کنم.
هر دو بودند وارثانِ رسول
علمشان کرده بُد رسول قبول
هوش مصنوعی: هر دو نفر از نسل پیامبر بودند و پیامبر علم و دانش را به آنها آموخته بود و آنها را پذیرفته بود.
هردو اندر سرای ملّت حق
کرده پیدا ز علم و علّت حق
هوش مصنوعی: هر دو در خانه ملت، حقیقت را با علم و دلیل خود نشان داده‌اند.
هر دو بودند از اجتهاد قوی
آسمان ستارهٔ نَبَوی
هوش مصنوعی: هر دو به دلیل تلاش و اجتهاد فراوان، از نظر علمی و دانشی در سطح بالایی قرار داشتند و مانند ستاره‌های آسمان، درخشان و معتبر بودند.
مرد را آن به قهر شُه کرده
طفل را این به لطف پرورده
هوش مصنوعی: مرد به خاطر قدرت و نفوذش مورد احترام قرار می‌گیرد، در حالی که کودک به خاطر محبت و نوازش به رشد و پرورش می‌رسد.
آن به حجّت چراغ دین رسول
وین به نسبت جمال آل بتول
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی توضیح می‌دهد که یکی از افراد یا اشخاص به عنوان روشنایی و راهنمایی دین، مشابه با رسول مطرح شده است و دیگری به خاطر زیبایی و ویژگی‌های خاص خود به خاندان خاصی که به نام بتول مشهور هستند، نسبت داده شده است. به عبارت دیگر، یکی با کمالات معنوی و دینی خود شناخته می‌شود و دیگری به خاطر زیبایی و ویژگی‌های خاصش مورد توجه قرار گرفته است.
آن شده حکم شرع را حاکم
وین شده علم محض را عالم
هوش مصنوعی: حاکم، تابع دستورات شرعی شده و عالم نیز به علم خالص و بدون شک توجه دارد.
کوفی اندر طریق دین کافی
شافعی دردِ جهل را شافی
هوش مصنوعی: مردم کوفه در راه دین، به اندازه کافی از مذهب شافعی آگاهند و می‌توانند درمانی برای درد نادانی ارائه دهند.
نسبت اوست دیدهٔ جان را
سنّت اوست عقل و ایمان را
هوش مصنوعی: نسبت به اوست که چشم دل روشن می‌شود و پیروی از او سبب عقل و ایمان می‌گردد.
لطف او داده بیخِ دین را آب
قهر او کرده قصرِ کفر خراب
هوش مصنوعی: مهربانی او باعث پایداری دین شده و خشم او باعث ویرانی کاخ کفر و disbelief شده است.
تو که اندر خلاف هر دو بُوی
از بد و نیک هر دو تن چه دوی
هوش مصنوعی: تو که در تناقض با هر دو چیز، نه به خوبی و نه به بدی، در چه چیزی هستی؟
تو که دین را به کین بدل کردی
پس چه دانی حدیث یک دردی
هوش مصنوعی: تو که با دشمنی دین و ایمان را عوض کرده‌ای، چگونه می‌توانی درد و رنج یک فرد را درک کنی؟
همه نیکند بد تویی تو مکن
نیست در دین دویی دویی تو مکن
هوش مصنوعی: همه چیزها خوب هستند، اما تو بدی. تو نباید به دوگانگی و انقسام در دین پردازی، پس نکن هچنین کاری.
هردو در راه دین دلیل و گواه
هردو بر چرخِ شرع زُهره و ماه
هوش مصنوعی: هر دو در مسیر دین، دلیلی و نشانه‌ای هستند؛ هر دو در آسمان شریعت همچون زهره و ماه درخشش دارند.
هردو در راه دین چو شمع و چراغ
هردو در راغ دین چو گلشن و باغ
هوش مصنوعی: هر دو در مسیر دین همچون شمع و چراغ هستند که نور می‌افشانند و راه را روشن می‌کنند. همچنین، مانند گل و باغ در دین زیبایی و شکوه دارند.
ماه جاه ابوحنیفة بتافت
میوهٔ شرع رنگ سنّت یافت
هوش مصنوعی: ماه روشنایی قدر و منزلت ابوحنیفه درخشید و میوه‌ی حقیقت و قوانین شرع رنگ و بوی سنت را به خود گرفت.
زُهرهٔ شافعی چو طالع شد
خرد او را ز دل متابع شد
هوش مصنوعی: زمانی که زهره، سیاره‌ای زیبا و شافعی (مدافع حق) در آسمان ظاهر شد، عقل او بر دلش حاکم شد و پیرو و تبع او گردید.
هردو مهتر یکی به ذوق و مزاج
کاژی‌ای خواجه با هوا و لجاج
هوش مصنوعی: هر دو بزرگوار با سلیقه و حال خودشان، یکی به خواسته و هوس، و دیگری به خاطر سرسختی و stubbornness خودشان برخورد می‌کنند.
گوشِ کر را سخن‌شناس که دید
دیدهٔ کاژ راست بین که شنید
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر فردی که گوشش نسبت به شنیدن آواها و سخنان بی‌توجه است، متوجه شود، در واقع بینایی او متوجه واقعیت‌هایی خواهد شد که پیش از این به آن‌ها توجهی نداشته است. به عبارتی، افرادی که در ابتدا متوجه یا درک نمی‌کنند، می‌توانند در ادامه به حقیقت‌ها پی ببرند.
هر دوان همچو جان و دل به مثل
جان به دل دل به جان که کرد بدل
هوش مصنوعی: هر دو به اندازه جان و دل به یکدیگر وابسته و نزدیک هستند؛ مانند آنکه دل به جان و جان به دل وابسته است.
هردو را دل به شرع حاذق بود
هردو را شرعِ صبح صادق بود
هوش مصنوعی: هر دو نفر دل‌های خود را به علم و دانشی معتبر سپرده بودند و هر دو از راهی درست و روشن حرکت می‌کردند.
آن به دل تیغ حجّة‌الوسطی است
وین چراغ محجّة‌الوثقی است
هوش مصنوعی: این جمله به این مفهوم اشاره دارد که یکی از آنها مانند تیزی و شدت یک شمشیر است که حقیقت و عدالت را نمایان می‌کند و دیگری مانند یک چراغ است که روشنی و هدایت را به ارمغان می‌آورد. در واقع، هر دو نماد ابزارهایی برای دستیابی به شناخت و معنویت هستند.
مسلک این غذا دهد جان را
مذهب او ثبات ایمان را
هوش مصنوعی: روش این غذا به جان آدمی حیات می‌بخشد و عقیده او موجب استواری ایمانش می‌شود.
حجّت اوست واضح و واثق
نکتهٔ اوست لایح و لایق
هوش مصنوعی: دلیل و برهان او کاملاً روشن و محکم است و نکتهٔ او به‌وضوح قابل فهم و شایسته توجه است.
تو چه دانی که بوحنیفه که بود
چه شناسی که شافعی چه شنود
هوش مصنوعی: تو چه می‌دانی که بوحنیفه کیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟ و تو چه می‌شناسی از شافعی و درس‌های او چه هستند؟
هردو نیکند بی‌حکومت تو
بد تویی وان سگ خصومت تو
هوش مصنوعی: هر دو طرف از رفتار خوب و پسندیده‌ای برخوردارند، اما وقتی تو در میان نباشی و سلطه‌ات نباشد، خودت بد می‌شوی و دشمنی به وجود می‌آید.
کاشف شبهت تو قرآنست
واضح حجّت تو فرقانست
هوش مصنوعی: کتاب قرآن نشان‌دهنده حقیقت و راهنمایی روشن است و دلیلی آشکار بر حقانیت تو به شمار می‌آید.
تو که باشی بگو مر ایشان را
چه شناسی تو بر در ایشان را
هوش مصنوعی: اگر تو حضور داشته باشی، باید به آن‌ها بگویی که چه کسی هستند، تو که در درگاه آن‌ها قرار داری.
کم کن این گفتگو ز بهر خدای
گنگ شو ساعتی و ژاژ مخای
هوش مصنوعی: برای خدای را به خاطر یک مدتی کمتر صحبت کن و بی‌فایده و بی‌معنی حرف نزن.
تو به بیهوده گشته‌ای مشغول
پیش ما ور به جای فضل فضول
هوش مصنوعی: تو بی‌جهت و بی‌دلیل در پیش ما مشغول شده‌ای و به جای این که به فضیلت‌ها و ارزش‌ها توجه کنی، بر کارهای بیهوده و بی‌پایه تمرکز کرده‌ای.
گر کسی جسمی آمد و بدخواه
شافعی را در این میان چه گناه
هوش مصنوعی: اگر کسی در این میان به شافعی آسیب برساند، گناهی بر گردن او نیست.
ور خری اعتزال می‌ورزد
او برِ بوحنیفه جو نرزد
هوش مصنوعی: اگر خر به دوری از جمعی برگزیده باشد، او شایسته نیست که در محافل بوعنیفه شرکت کند.