بخش ۲۷ - قصهٔ قتل امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب علیهالسّلام
پسرِ ملجم آن سگ بد دین
آن سزاوار لعنت و نفرین
بر زنی گشت عاشق آن مشئوم
آن نگونسارتر ز راهب روم
مرد مفلس چو گشت عاشق او
کفر شد در میانه عایق او
بود آن ز آل بوسفیان
منعم و مالدار و خوب و جوان
گشت زین سر معاویه آگاه
مر ورا گشت کار جمله تباه
گفت کار تو با کمال شود
وین چنین زن ترا حلال شود
گر تو در کار خویش شیر دلی
هست کابین حرّه خون علی
گر تو فارغ کنی دلم زین کار
بفزودت به نزد من مقدار
زن ترا با هزار زینت و زیب
نرساند ترا کسی آسیب
اسب و مرکب ترا دهم پس از آن
بزیی در جوار من آسان
مرد مُدبر ز بهر عشق زنی
اندر افکند در جهان محنی
آن چنان اصل جهل و منبلیی
خیره بگزید قتل چون علیی
رفت زی کوفه از پی این کار
آن چنان خاکسار بیمقدار
این سخن جمله با علی گفتند
وین چنین فتنه هیچ ننهفتند
قاتلِ تست مرد را تو بکش
دادشان پس جواب مرد بُهش
گفت ویحک به قتلِ قاتل خویش
کس نکردست سعی روبندیش
مرد فرصت نگاه داشت به کار
کرد بر فعل زشت خود اصرار
شبِ آدینه رفت در مسجد
آن چنان بیحفاظی از سرِ جد
رفت وقت سحر ز بهر نماز
میر حیدر چو شد بخفته فراز
مرد را خفته دید گفت ای مرد
گاه روز است برد ازین ره برد
سفله از خواب خوش چو شد بیدار
مترصّد نشست از پی کار
میر چون در نماز شد مشغول
آن سرافراز مرد جفت بتول
رفت و زخمی چنان زدش بر پشت
که بدان زخم صعب مرد بکشت
مردم از هر سویی فراز رسید
پرده بر مرد بدکُنش بدرید
بگرفتند مر ورا در حال
کرد ازو میر زخم خورده سؤال
که که فرمود مر ترا این کار
داد بر لفظ خویش مرد اقرار
که مرا این معاویه فرمود
کار کردم کنون ندارد سود
جان بداد آن زمان علی در حال
خاندان زان سبب گرفت زوال
مثله کردند مر ورا پس از آن
رفت حالیش زی جهنّم جان
وانکه فرمود شادمانه بزیست
اینچه حکمست یارب اینخود چیست
بخش ۲۶ - صفت حرب صفّین و کشته شدن عمّار یاسر رضی اللّٰه عنه: روز صفّین چو حرب در پیوستبخش ۲۸ - فی مذمّة اعدائه و حسّاده: خالِ ما بود خصم او حالی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پسرِ ملجم آن سگ بد دین
آن سزاوار لعنت و نفرین
هوش مصنوعی: پسر ملجم، آن شخص بدجنس و ناپاک، شایستهٔ لعنت و نفرین است.
بر زنی گشت عاشق آن مشئوم
آن نگونسارتر ز راهب روم
هوش مصنوعی: عاشق زنی شد که از نظر او به شدت ناامید و غمگین بود، او حتی برتر از راهب رومی به نظر میرسید.
مرد مفلس چو گشت عاشق او
کفر شد در میانه عایق او
هوش مصنوعی: مرد فقیر وقتی عاشق شد، دیگر به موانع و مشکلات اهمیتی نداد.
بود آن ز آل بوسفیان
منعم و مالدار و خوب و جوان
هوش مصنوعی: در زمان گذشته، شخصی از خانواده بوسفیان وجود داشت که ثروتمند، بخشنده، خوش اخلاق و جوان بود.
گشت زین سر معاویه آگاه
مر ورا گشت کار جمله تباه
هوش مصنوعی: معاویه از این موضوع مطلع شد و متوجه شد که کار همه به هم ریخته و خراب شده است.
گفت کار تو با کمال شود
وین چنین زن ترا حلال شود
هوش مصنوعی: گفته شد که اگر کار تو به کمال برسد، اینگونه این زن برای تو حلال خواهد شد.
گر تو در کار خویش شیر دلی
هست کابین حرّه خون علی
هوش مصنوعی: اگر در کار خود شجاع و دلیر باشی، باید بدانی که ارزش کار تو به اندازه خون امام علی است.
گر تو فارغ کنی دلم زین کار
بفزودت به نزد من مقدار
هوش مصنوعی: اگر تو دل مرا از این مشکلات آزاد کنی، مقدار محبت و ارزش تو در نظر من افزایش خواهد یافت.
زن ترا با هزار زینت و زیب
نرساند ترا کسی آسیب
هوش مصنوعی: زن با تمام زینتها و زیباییهایش نمیتواند به تو آسیبی برساند.
اسب و مرکب ترا دهم پس از آن
بزیی در جوار من آسان
هوش مصنوعی: من اسب و وسیلهای برای سواری به تو میدهم، و سپس تو به راحتی و آرامش در کنار من خواهی بود.
مرد مُدبر ز بهر عشق زنی
اندر افکند در جهان محنی
هوش مصنوعی: مرد دانا و با تدبیر به خاطر عشق یک زن، خود را در دنیا به زحمت و سختی میاندازد.
آن چنان اصل جهل و منبلیی
خیره بگزید قتل چون علیی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف وضعیت ناپسند و نادانی میپردازد که به جهل و بیحالی منجر شده است. در اینجا، به این نکته اشاره دارد که در چنین شرایطی، حتی اقدامات خطرناک و خشونتآمیز نیز مانند قتل، به راحتی پذیرفته و انجام میشود. با ذکر نام علی، به شخصیت شریف و عاقل اشاره میکند که در تضاد با چنین رفتارهایی قرار دارد. به طور کلی، این بیت به نقد جهل و غفلت از ارزشهای انسانی میپردازد.
رفت زی کوفه از پی این کار
آن چنان خاکسار بیمقدار
هوش مصنوعی: او به دنبال این کار به کوفه رفت، در حالی که با حالتی فروتن و بیارزش به نظر میرسید.
این سخن جمله با علی گفتند
وین چنین فتنه هیچ ننهفتند
هوش مصنوعی: این جمله را همه با علی گفتند و هیچکس این فتنه را پنهان نکردند.
قاتلِ تست مرد را تو بکش
دادشان پس جواب مرد بُهش
هوش مصنوعی: تو قاتل مردی را بکش و به او پاسخ بده.
گفت ویحک به قتلِ قاتل خویش
کس نکردست سعی روبندیش
هوش مصنوعی: تو را چه شده که در کشتن قاتل خودت، کسی تلاشی نکرده است؟
مرد فرصت نگاه داشت به کار
کرد بر فعل زشت خود اصرار
هوش مصنوعی: مرد به فرصت مناسبی دست یافت و به کارهای ناپسند خود ادامه داد.
شبِ آدینه رفت در مسجد
آن چنان بیحفاظی از سرِ جد
هوش مصنوعی: در شب جمعه، وارد مسجد شدم و احساس کردم که تمام محافظتها و ملاحظات از سر جدیت و احتیاط کنار رفته است.
رفت وقت سحر ز بهر نماز
میر حیدر چو شد بخفته فراز
هوش مصنوعی: در وقت سحر، زمانی که برای نماز میرفت، میرحیدر با حالتی بلند و در خواب به سر میبرد.
مرد را خفته دید گفت ای مرد
گاه روز است برد ازین ره برد
هوش مصنوعی: مردی را در خواب دید و به او گفت: ای مرد، اکنون زمان روز است، از این مسیر حرکت کن و برو.
سفله از خواب خوش چو شد بیدار
مترصّد نشست از پی کار
هوش مصنوعی: پس از این که فرد نالایق از خواب خوش بیدار میشود، با نگرانی و آمادهباش نشسته است تا به کارها رسیدگی کند.
میر چون در نماز شد مشغول
آن سرافراز مرد جفت بتول
هوش مصنوعی: وقتی میر در حال نماز بود، آن مرد پر افتخار در کنار حضرت بتول مشغول بود.
رفت و زخمی چنان زدش بر پشت
که بدان زخم صعب مرد بکشت
هوش مصنوعی: او رفت و ضربهای سخت و جبرانناپذیر بر پشتش زد که به خاطر آن زخم سخت، مرد به خاک افتاد.
مردم از هر سویی فراز رسید
پرده بر مرد بدکُنش بدرید
هوش مصنوعی: مردم از همه جا جمع شدند و پرده را از روی مردی که به دیگران آسیب میزد کنار زدند.
بگرفتند مر ورا در حال
کرد ازو میر زخم خورده سؤال
هوش مصنوعی: او را در حالتی گرفتند و از او سؤال کردند که چرا زخم خورده است.
که که فرمود مر ترا این کار
داد بر لفظ خویش مرد اقرار
هوش مصنوعی: کسی که به تو این وظیفه را سپرد، با کلام خود به درستی اعتراف کرد.
که مرا این معاویه فرمود
کار کردم کنون ندارد سود
هوش مصنوعی: معاویه به من گفت که کاری را انجام دهم، اما حالا آن کار هیچ فایدهای ندارد.
جان بداد آن زمان علی در حال
خاندان زان سبب گرفت زوال
هوش مصنوعی: علی در زمان سختی جانش را فدای خانوادهاش کرد و از همین رو دچار نابودی و زوال شد.
مثله کردند مر ورا پس از آن
رفت حالیش زی جهنّم جان
هوش مصنوعی: پس از آنکه او را به طرز وحشتناکی آزار دادند، حالش به جهنم افتاد و جانش در خطر شد.
وانکه فرمود شادمانه بزیست
اینچه حکمست یارب اینخود چیست
هوش مصنوعی: کسی که به او گفته شده است با شادمانی زندگی کند، پس این چه حکمی است؟ ای کاش میدانستم این وضعیت چه معنایی دارد.
حاشیه ها
1392/02/04 15:05
امین کیخا
خاندان اهل بیت می باشد
1392/02/04 15:05
امین کیخا
علی مرتضی شیر خدا به فرزندش حسن بن علی گفت اگر من با این زخم بمیرم ابن ملجم را چنانچه مرا یک ضربه زد می توانی یک ضربه بزنی و اگر ببخشی بهتر است و حسن بن علی پس ازمولا علی یک ضربه وی را بزد و جان داد اورا مثله نکردند