گنجور

بخش ۲۶ - صفت حرب صفّین و کشته شدن عمّار یاسر رضی اللّٰه عنه

روز صفّین چو حرب در پیوست
گرم شد کارزار دستا دست
زود عمار یاسر آمد پیش
که فدا کرد خواهم این سرِ خویش
آلت و ساز حرب پیش آرید
ور شوم کشته زنده انگارید
از پی دین جو جان کنم ایثار
روز محشر مگر نمانم خوار
سال او درگذشته از صد و پنج
تیغ را برکشید زود به رنج
چشم خود را عصابه‌ای بربست
به بسی رنجها بر اسب نشست
در مصاف آمد و بگفت نسب
که منم شیخ دین و پیرِ عرب
کرد جولان و گفت تکبیری
سفله مردی بزد ورا تیری
سبک از اسب خود بزیر افتاد
در زمان جان به رنج و درد بداد
چون بدیدند مرد را زان‌سان
زود برخاست زان میانه فغان
که شنیدیم ما ز قول رسول
که بگفت این سخن به شوی بتول
گفت عمّار بس همایونست
قاتلِ او بدان که ملعونست
این زمان کشته شد چه چاره کنیم
دل در این درد و رنج پاره کنیم
همه تیغ و سپر بیفگندند
خُود و مغفر ز سر بیفگندند
عمر و عاص این حدیث چون بشنید
به جز از مکر هیچ چاره ندید
گفت ظنّ شما خطاست چنین
این همه گفت و گو چراست چنین
آنکه صدساله را به حرب آرد
بی‌شک او را به کشته انگارد
پس علی بود قاتل عمّار
نیست جای ملامت و گفتار
جمله راضی شدند و بشنیدند
رونق کار خود در آن دیدند
آنکه را مکر از این نمط باشد
مرد خوانی ورا غلط باشد
با چنین کس علی نیامیزد
شاید ار عقل ازو بپرهیزد
خشم او میغ بود و او خورشید
چه محل میغ را برِ خورشید
او ز خصمان چو نام بود از ننگ
او ز مردان چو لعل بود از سنگ
زان ازو خصم او فروتر بود
که خرد را امام حیدر بود
مرد را چون ز پس بُوَد خورشید
سایه پیشی کند برو جاوید
او امامی ضیا گزید همی
سایه زان پیش او دوید همی
آنکه خوانش همیشه با نان بود
هم دعای رسول یزدان بود
او چو خورشید بود خصمش میغ
میغ کوتاه کرد از وی تیغ
او ز خصمان سپر نیفکندی
حلم را کار بست یک چندی
خصم را روز چند مهلت داد
لاجرم خصم پایدام نهاد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روز صفّین چو حرب در پیوست
گرم شد کارزار دستا دست
هوش مصنوعی: در روز جنگ صفین، نبرد به شدتی گرم و پرتنش ادامه داشت و مبارزات با قدرت و جدیت انجام می‌شد.
زود عمار یاسر آمد پیش
که فدا کرد خواهم این سرِ خویش
هوش مصنوعی: عمار یاسر به سرعت پیش آمد و اعلام کرد که آماده است جانش را فدای آرمان‌های خود کند.
آلت و ساز حرب پیش آرید
ور شوم کشته زنده انگارید
هوش مصنوعی: سلاح و ابزار جنگ را به دست بگیرید، حتی اگر کشته شوم، بایستی به گونه‌ای رفتار کنید که انگار هنوز زنده‌ام.
از پی دین جو جان کنم ایثار
روز محشر مگر نمانم خوار
هوش مصنوعی: برای دنبال کردن دین، جان خود را فدای آن می‌کنم تا در روز محشر، خوار و ذلیل نمانم.
سال او درگذشته از صد و پنج
تیغ را برکشید زود به رنج
هوش مصنوعی: سال او از صد و پنج گذشته بود و او به سرعت به رنج و درد دچار شده بود.
چشم خود را عصابه‌ای بربست
به بسی رنجها بر اسب نشست
هوش مصنوعی: چشمش را بست و برای مقابله با مشکلات و رنج‌ها، بر اسب سوار شد.
در مصاف آمد و بگفت نسب
که منم شیخ دین و پیرِ عرب
هوش مصنوعی: در میدان نبرد حاضر شد و گفت که من ریشه‌دار هستم و پیشوای دین و بزرگ‌مرد عرب‌ها.
کرد جولان و گفت تکبیری
سفله مردی بزد ورا تیری
هوش مصنوعی: او به میدان آمد و با صدای بلند فریاد تکبیر سر داد؛ از میان مردم فردی بی‌ملاحظگی کرد و به او تیر انداخت.
سبک از اسب خود بزیر افتاد
در زمان جان به رنج و درد بداد
هوش مصنوعی: اسب او به زمین افتاد و او در حالی که جانش به تنگی می‌افتاد، به سختی و درد گرفتار شد.
چون بدیدند مرد را زان‌سان
زود برخاست زان میانه فغان
هوش مصنوعی: زمانی که آن مرد را دیدند، سریعاً از آنجا بلند شد و فریادی برآورد.
که شنیدیم ما ز قول رسول
که بگفت این سخن به شوی بتول
هوش مصنوعی: ما از قول پیامبر شنیدیم که گفت این سخن را در مورد شوهر زن پاکدامن بیان کرده است.
گفت عمّار بس همایونست
قاتلِ او بدان که ملعونست
هوش مصنوعی: عمّار گفت: قاتل او بسیار خوشبخت است، اما بدان که او ملعون است.
این زمان کشته شد چه چاره کنیم
دل در این درد و رنج پاره کنیم
هوش مصنوعی: در این زمان، ما در این شرایط سخت و دردناک قرار گرفته‌ایم، چه راهی برای فرار داریم؟ دل ما در این رنج و اندوه پاره و آسیب‌دیده شده است.
همه تیغ و سپر بیفگندند
خُود و مغفر ز سر بیفگندند
هوش مصنوعی: همه سلاح‌ها و زره‌ها را کنار گذاشتند و کلاه‌خودها را نیز از سر برداشتند.
عمر و عاص این حدیث چون بشنید
به جز از مکر هیچ چاره ندید
هوش مصنوعی: عمر و عاص وقتی این سخن را شنید، جز فریب و دسیسه راه دیگری پیدا نکرد.
گفت ظنّ شما خطاست چنین
این همه گفت و گو چراست چنین
هوش مصنوعی: شما دچار اشتباه شدید، پس چرا اینقدر صحبت و بحث می‌کنید؟
آنکه صدساله را به حرب آرد
بی‌شک او را به کشته انگارد
هوش مصنوعی: کسی که توانایی مبارزه با کسی را دارد که صد سال عمر کرده است، حتماً او احتمال می‌دهد که در این نبرد شکست بخورد و کشته شود.
پس علی بود قاتل عمّار
نیست جای ملامت و گفتار
هوش مصنوعی: علی کسی بود که عمّار را کشت، بنابراین هیچ جای ملامت و انتقاد ندارد.
جمله راضی شدند و بشنیدند
رونق کار خود در آن دیدند
هوش مصنوعی: همه راضی شدند و مشاهده کردند که رونق کارشان در آنجا است.
آنکه را مکر از این نمط باشد
مرد خوانی ورا غلط باشد
هوش مصنوعی: کسی که به فریب و نیرنگ عادت کند، نمی‌تواند به عنوان یک انسان درستکار شناخته شود و او فردی نادرست است.
با چنین کس علی نیامیزد
شاید ار عقل ازو بپرهیزد
هوش مصنوعی: با چنین فردی علی دوستی نمی‌کند، شاید عقل از او دوری کند.
خشم او میغ بود و او خورشید
چه محل میغ را برِ خورشید
هوش مصنوعی: خشم او مانند ابر طوفانی است و او همچون خورشید. چه جایی دارد ابر طوفانی در برابر نور خورشید؟
او ز خصمان چو نام بود از ننگ
او ز مردان چو لعل بود از سنگ
هوش مصنوعی: او همچون نامی از دشمنان خود را جدا کرده و از ننگ و عیب آنها دور است، و همچون لالی که از سنگ به وجود آمده باشد، از فضایل و زیبایی‌های مردان برخوردار است.
زان ازو خصم او فروتر بود
که خرد را امام حیدر بود
هوش مصنوعی: از آن‌جا که دشمن او در مقام پایین‌تری قرار دارد، زیرا خرد و دانایی رهبری را چون امام علی (ع) دارد.
مرد را چون ز پس بُوَد خورشید
سایه پیشی کند برو جاوید
هوش مصنوعی: وقتی مردی از پشت سرش روشنایی خورشید باشد، سایه‌اش همیشه جلوتر از او قرار می‌گیرد و او را از خود دور می‌کند.
او امامی ضیا گزید همی
سایه زان پیش او دوید همی
هوش مصنوعی: او امام روشنی را برگزید و سایه‌ی او به شتاب از پیش رو فرار کرد.
آنکه خوانش همیشه با نان بود
هم دعای رسول یزدان بود
هوش مصنوعی: کسی که همیشه با روزی و تامین معیشت خود در ارتباط است، همواره دعای خداوند و پیامبرش را همراه خود دارد.
او چو خورشید بود خصمش میغ
میغ کوتاه کرد از وی تیغ
هوش مصنوعی: او مانند خورشید است و دشمنش با سلاحش از او می‌ترسد و ناتوان است.
او ز خصمان سپر نیفکندی
حلم را کار بست یک چندی
هوش مصنوعی: او در مقابل دشمنان از حلم و بردباری خود استفاده کرد و برای مدتی به جنگ نپرداخت.
خصم را روز چند مهلت داد
لاجرم خصم پایدام نهاد
هوش مصنوعی: به دشمن مهلتی چند داده شد و در نتیجه، دشمن به موقعیت محکمی دست یافت.