بخش ۲۸ - فی مذمّة اعدائه و حسّاده
خالِ ما بود خصم او حالی
لیک از جمله خیرها خالی
خال مشکین نبود بر خورشید
خال بر دیده بود لیک سپید
آنکه مرد دها و تلبیس است
آن ته خال و نه عم که ابلیس است
وانکه خوانی کنون معاویهاش
دان که در هاویهست زاویهاش
شیر حق زین جهان بپرهیزد
سگ بود کز کلیجه نگریزد
تابش روح خواهد و تفِ صدر
روز خود بدر خواهد و شب قدر
آنکه جز ابله و منافق نیست
شرم مخلوق و ترس خالق نیست
کرده خصمان او چه بنده چه حر
مطبخ اینجا و دوزخ آنجا پر
بهر کردی به زیر چرخ کبود
کیسه با کاسه پر تواند بود
چه خطر دارد آل بوسفیان
که برآرند نامشان به زبان
آل مروان و آل سفله زیاد
که نرفتند جز به راه عناد
با علی کی بود مخنّ دوست
کی زُبیر عوام بابت اوست
در ره دین یک زیاد بدند
طاغیان همچو قوم عاد بدند
دور دورند در نهاد و سرشت
باغیانش ز باغهای بهشت
دین باغی میان خوف و رجا
طمع لقمه دان و بیم قفا
هرکه او برعلی برون آید
روز محشر بگو که چون آید
هرکه باشد خوارج و ملعون
واجب آنست کش بریزی خون
پس تو گویی که حزم و حلم و وقار
بود با حالتِ معاویه یار
بغی کردن برو حلیمی نیست
علی آزردن از حکیمی نیست
کی بُوَد آن کسی حکیم که او
درِ دکان دماغ شش پهلو
کند از بهر لوت و باد بروت
سینه را همچو قلعهٔ الموت
از برای دو سیر روغن گاو
معده چون آسیا گلو چون ناو
آنکه بر مرتضی برون آید
سوی عاقل امام چون آید
مصطفی گاه رفتن از دنیا
چون بسیجید منزل عقبی
جمله اصحاب مر ورا گفتند
که چه بگذاشتی برآشفتند
گفت بگذاشتم کلاماللّٰه
عترتم را نکو کنید نگاه
باز یاران که نایبان منند
همه چون نورِ دیدگان منند
آنکه ز ابلیس حیله جویدر و غدر
او مر ادریس را چه داند قدر
نه علی از خسان زبون بودی
شیر با گاو میش چون بودی
صورت ملک را که روح نداشت
از پی مرد صورتی بگذاشت
ملک معنی گرفت و نیک براند
آیتِ عزل خویشتن برخواند
دل هرک از محبتش خالیست
نه دلست آن که زرق و محتالیست
دل آن کو به مهر او پیوست
از عوانان روزِ حشر برست
نشوی غافل از بنیهاشم
وز یداللّٰه فوق ایدیهم
داد حق شیر این جهان همه را
جز فطامش نداد فاطمه را
دور کرد آن دو گبر ناخوش را
سیر کرد آن دوگونه آتش را
نه غرض بود داعیهٔ مردیش
نه عوض باعث جوانمردیش
جانب هرکه با علی نه نکوست
هرکه گو باش من ندارم دوست
هرکه او با علیست دین میدان
ورنه چون نقش پارگین میدان
خال ما داد بهر دنیا را
زهر مر نورِ چشم زهرا را
هرکرا خال از این شمار بود
مر ورا با علی چکار بود
گر همی خال بایدت ناچار
پور بوبکر را به خال انگار
عایشه به بود ز خواهر او
خال ما به بُوَد برادر او
حفصه و زینب و دویم زینب
آنکه او را خُزیمه بودش اب
باز میمونه بود و ریحانه
که شد آراسته بدو خانه
چون فتادی به دخت بوسفیان
که ازو گشت خاندان ویران
این همه جفت مصطفی بودند
جملگی مادران ما بودند
هریکی را برادران بودند
مصطفی را بسان جان بودند
از چه مخصوص شد به خالی ما
ابن سفیان زیان حالی ما
ای سنایی سخن دراز مکش
کوتهی به ز قصّهٔ ناخوش
جای تطویل نیست در گفتار
اختصار اندرین سخن پیش آر
بگذر از گفتگوی بیهوده
تا شوی سال و ماه آسوده
ای سنایی بگوی خوب سخن
در ثنای گزیده میر حسن
قرةالعین مصطفای گزین
شاه اسلام و شرع و خسرو دین
بخش ۲۷ - قصهٔ قتل امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب علیهالسّلام: پسرِ ملجم آن سگ بد دینبخش ۲۹ - در ستایش امام حسن و امام حسین رضیاللّٰه عنهما: فی فضیلة امیرین العادلین والسبطین قرتی العینین سیدا شباب اهل الجنّة الحسن والحسین رضواناللّٰه علیهما، قال النبی صلیاللّٰه علیه و سلّم: اولادنا اکبادنا فان عاشوا حزنونا وان ماتوا قتلونا، و قال ایضا صلیاللّٰه علیه و آله و سلّم: نعم الراکب و نعم الجمل و ابوهما خیرٌ منهما رضیاللّٰه عنهما و عن والدیهما.
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خالِ ما بود خصم او حالی
لیک از جمله خیرها خالی
هوش مصنوعی: محبوب من دشمن او بود، اما اکنون از تمام خوبیها بیبهره است.
خال مشکین نبود بر خورشید
خال بر دیده بود لیک سپید
هوش مصنوعی: هر چند که خال مشکی بر چهره خورشید نبود، اما بر روی دیدهها لک سفید وجود داشت.
آنکه مرد دها و تلبیس است
آن ته خال و نه عم که ابلیس است
هوش مصنوعی: شخصی که در کارهای پنهانی و فریبکاری مهارت دارد، در واقع همانند ابلیس است و نباید او را نادیده گرفت.
وانکه خوانی کنون معاویهاش
دان که در هاویهست زاویهاش
هوش مصنوعی: کسی که در حال حاضر به او اشاره میکنی، در واقع مانند معاویه است و به انسانهایی که در گمراهی و انحراف به سر میبرند، تعلق دارد.
شیر حق زین جهان بپرهیزد
سگ بود کز کلیجه نگریزد
هوش مصنوعی: شیر الهی از این دنیا دوری میکند، زیرا سگی است که از کثافت دوری میکند.
تابش روح خواهد و تفِ صدر
روز خود بدر خواهد و شب قدر
هوش مصنوعی: نور روح در روزهای خود تابیده و در شب قدر نیز، حقیقت و معنا نمایان میشود.
آنکه جز ابله و منافق نیست
شرم مخلوق و ترس خالق نیست
هوش مصنوعی: کسی که جز انسانهای نادان و دو رو نیست، نه از مخلوقین شرم دارد و نه از خالق میترسد.
کرده خصمان او چه بنده چه حر
مطبخ اینجا و دوزخ آنجا پر
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده که دشمنان او چه افرادی که در مقام پایین هستند و چه کسانی که در جایگاه رفیع قرار دارند، همگی در سرنوشت و در عشق او دچار گرفتاری و مشقتاند. در واقع این وضعیت مانند آشپزخانه و دوزخ است که به زندگی و عذاب آنها اشاره دارد.
بهر کردی به زیر چرخ کبود
کیسه با کاسه پر تواند بود
هوش مصنوعی: برای دستیابی به مقام و جایگاهی در این دنیا، باید آمادگی و تلاش کافی داشت. زحمت و کوشش شما میتواند در نهایت به پر شدن کیسه و دستیابی به موفقیت بیانجامد.
چه خطر دارد آل بوسفیان
که برآرند نامشان به زبان
هوش مصنوعی: آل بوسفیان چه خطری دارد؛ اگر نامشان بر زبانها بیفتد.
آل مروان و آل سفله زیاد
که نرفتند جز به راه عناد
هوش مصنوعی: خاندان مروان و خانوادههای پایینتربه جز در مسیر دشمنی و مخالفت گام نگذاشتند.
با علی کی بود مخنّ دوست
کی زُبیر عوام بابت اوست
هوش مصنوعی: علی با دوستانش نمیسازد و زبیر تنها به خاطر عادی بودن خود با آنها ارتباط دارد.
در ره دین یک زیاد بدند
طاغیان همچو قوم عاد بدند
هوش مصنوعی: در مسیر دین، برخی از انسانها مانند طاغیان و قوم عاد، بسیار ستمگر و فاسد بودند.
دور دورند در نهاد و سرشت
باغیانش ز باغهای بهشت
هوش مصنوعی: باغبانان از درون و ذات خود ویژگیهای باغهای بهشتی را دارند و همیشه به طبیعت و زیباییهای آن وابستهاند.
دین باغی میان خوف و رجا
طمع لقمه دان و بیم قفا
هوش مصنوعی: دین مانند باغی است که در آن ترس و امید در کنار هم قرار دارند. انسان باید به دنبال لقمهای حلال باشد و در عین حال از هلاکت و عواقب آن آگاهی داشته باشد.
هرکه او برعلی برون آید
روز محشر بگو که چون آید
هوش مصنوعی: هر کسی که در روز قیامت از دلایل و اعمالش بیرون بیافتد، بپرسید او چگونه به اینجا آمده است.
هرکه باشد خوارج و ملعون
واجب آنست کش بریزی خون
هوش مصنوعی: هر کسی که به گروه خوارج و ملعون تعلق دارد، لازم است که خونش ریخته شود.
پس تو گویی که حزم و حلم و وقار
بود با حالتِ معاویه یار
هوش مصنوعی: این جمله اشاره دارد به این که حزم، حلم و وقار به نوعی با ویژگیهای شخصیتی معاویه پیوند خورده است. به عبارت دیگر، خواص اخلاقی و رفتاری مانند تدبیر، صبر و آرامش در وجود او مشهود است.
بغی کردن برو حلیمی نیست
علی آزردن از حکیمی نیست
هوش مصنوعی: تجاوز به حقوق دیگران کار درستی نیست و اگر کسی بخواهد به علی آسیب برساند، این عمل از فردی با حکمت و درایت برنمیآید.
کی بُوَد آن کسی حکیم که او
درِ دکان دماغ شش پهلو
هوش مصنوعی: کسی که به خود اهمیت نمیدهد و فقط در فکر نفع شخصیاش است، نمیتواند حکیم باشد.
کند از بهر لوت و باد بروت
سینه را همچو قلعهٔ الموت
هوش مصنوعی: دلیل جدیت و دقت در کارها، به مانند دژی محکم است که از باد و طوفان محافظت میکند. شب و روز برای رسیدن به اهداف و خواستهها تلاش کن و سینهات را پر از اراده و استقامت کن.
از برای دو سیر روغن گاو
معده چون آسیا گلو چون ناو
هوش مصنوعی: به خاطر دو سیر روغن که از چربی گاو به دست آمده، مانند آسیا در گلو میپیچد و به سختی پایین میرود.
آنکه بر مرتضی برون آید
سوی عاقل امام چون آید
هوش مصنوعی: کسی که از مرتضی (علی) خارج میشود، چگونه میتواند به عقل و درایت امام (علی) دست یابد؟
مصطفی گاه رفتن از دنیا
چون بسیجید منزل عقبی
هوش مصنوعی: مصطفی گاهی به سفر از این دنیا میرانده میشود، مانند کسی که آماده رفتن به سرای دیگر است.
جمله اصحاب مر ورا گفتند
که چه بگذاشتی برآشفتند
هوش مصنوعی: تمام دوستان و همراهانت از تو پرسیدند که چه چیزی را ترک کردهای که اینگونه ناراحت و مضطرب geworden.
گفت بگذاشتم کلاماللّٰه
عترتم را نکو کنید نگاه
هوش مصنوعی: او گفت که کلام خدا و عترت من را به خوبی نگاه دارید و مورد توجه قرار دهید.
باز یاران که نایبان منند
همه چون نورِ دیدگان منند
هوش مصنوعی: دوستانی که من را نمایندگی میکنند، مانند نور چشمم ارزشمند و گرانبها هستند.
آنکه ز ابلیس حیله جویدر و غدر
او مر ادریس را چه داند قدر
هوش مصنوعی: کسی که به ابلیس پناه ببرد و از فریب و نیرنگ او استفاده کند، چگونه میتواند قدر و منزلت ادریس را درک کند؟
نه علی از خسان زبون بودی
شیر با گاو میش چون بودی
هوش مصنوعی: علی هرگز از خسان و کسانی که زبون و پست هستند، ضعيف و ناتوان نمیبود؛ مانند شیر نمیتواند با گاو و میش همدوش باشد.
صورت ملک را که روح نداشت
از پی مرد صورتی بگذاشت
هوش مصنوعی: ملک بدون روح و جان، تصویری از انسان را به تصویر کشیده است.
ملک معنی گرفت و نیک براند
آیتِ عزل خویشتن برخواند
هوش مصنوعی: فرشتهای از جانب خدا به حقیقت دست یافت و به خوبی به نشانهی جدایی خود از دنیا توجه کرد.
دل هرک از محبتش خالیست
نه دلست آن که زرق و محتالیست
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش از محبت تهی باشد، دلش اصلاً دل نیست؛ این دل به دنبال زرق و زیباییهای ظاهری است.
دل آن کو به مهر او پیوست
از عوانان روزِ حشر برست
هوش مصنوعی: دل کسی که به محبت او ارتباط برقرار کرده، از بلای روز قیامت نجات مییابد.
نشوی غافل از بنیهاشم
وز یداللّٰه فوق ایدیهم
هوش مصنوعی: از یاد نبریم که بنیهاشم افرادی برگزیده هستند و قدرت الهی هم برتر از هر نیروی انسانی است.
داد حق شیر این جهان همه را
جز فطامش نداد فاطمه را
هوش مصنوعی: دنیا به همه جانها و موجوداتش حق و سهم داده، اما تنها فاطمه از این حق بیبهره مانده است.
دور کرد آن دو گبر ناخوش را
سیر کرد آن دوگونه آتش را
هوش مصنوعی: دو نفر غیرمؤمن را از خود دور کرد و همزمان دو نوع آتش را هم به حرکت درآورد.
نه غرض بود داعیهٔ مردیش
نه عوض باعث جوانمردیش
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که هدف مردانگی و جوانمردی نباید به خاطر نفع شخصی یا انگیزههای خاص باشد. یعنی کسی باید بخواهد صادقانه کارهای بزرگ و شرافتمندانه را انجام دهد، بدون اینکه به دنبال پاداش یا تغییراتی برای خود باشد.
جانب هرکه با علی نه نکوست
هرکه گو باش من ندارم دوست
هوش مصنوعی: هرکس که دوستدار علی است، من هم به او محبت دارم، اما اگر کسی با علی رابطه خوبی ندارد، من با او رابطهای ندارم.
هرکه او با علیست دین میدان
ورنه چون نقش پارگین میدان
هوش مصنوعی: هر کسی که با علی باشد، دین را میشناسد؛ ولی اگر نباشد، مانند نقش بیمعنی و بیارزش است.
خال ما داد بهر دنیا را
زهر مر نورِ چشم زهرا را
هوش مصنوعی: خال ما به خاطر دنیا، زهر شده است؛ مثل نور چشم زهرا که گم شده است.
هرکرا خال از این شمار بود
مر ورا با علی چکار بود
هوش مصنوعی: هر کس که از این تعداد نقص یا عیب دارد، چه کار میتواند با علی داشته باشد؟
گر همی خال بایدت ناچار
پور بوبکر را به خال انگار
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به زیبایی و جذابیت کسی توجه کنی، ناگزیر باید او را با چهرهای خاص و منحصر به فرد تجسم کنی.
عایشه به بود ز خواهر او
خال ما به بُوَد برادر او
هوش مصنوعی: عایشه از خواهرش بهتر است، چون ما به نوعی برادر او هستیم.
حفصه و زینب و دویم زینب
آنکه او را خُزیمه بودش اب
هوش مصنوعی: حفصه و زینب و زینب دیگر، او کسی است که گیسوانش همچون خز نرم و زیباست.
باز میمونه بود و ریحانه
که شد آراسته بدو خانه
هوش مصنوعی: پرندهای که به زندگی و حضور در این خانه ادامه میدهد، با گل خوشبو و زیبا مزین شده و به این مکان شکوه میبخشد.
چون فتادی به دخت بوسفیان
که ازو گشت خاندان ویران
هوش مصنوعی: وقتی در دام دختری از خاندان بوسفیان گرفتار شدی، که به سبب او نسل و خانوادهات نابود شد.
این همه جفت مصطفی بودند
جملگی مادران ما بودند
هوش مصنوعی: تمام مادران ما، همگی در مقام حب و احترام، نسبت به پیامبر گرامیمان، همانند جفت و همراه او بودند.
هریکی را برادران بودند
مصطفی را بسان جان بودند
هوش مصنوعی: هر کسی برادرانی دارد، اما برادران پیامبر همچون جان او بودند.
از چه مخصوص شد به خالی ما
ابن سفیان زیان حالی ما
هوش مصنوعی: ما نمیدانیم چرا این مصیبت فقط نصیب ما شده است. چرا مثل ابن سفیان، که دچار زیان و آسیب شده، ما هم به همین حال دچار شدهایم؟
ای سنایی سخن دراز مکش
کوتهی به ز قصّهٔ ناخوش
هوش مصنوعی: ای سنایی، سخن را طولانی نکن، زیرا کوتاهی کلام بهتر از داستانهای ناخوشایند است.
جای تطویل نیست در گفتار
اختصار اندرین سخن پیش آر
هوش مصنوعی: در اینجا به جای اینکه بخواهیم حرفها را طولانی کنیم، بهتر است به اختصار و به وضوح صحبت کنیم.
بگذر از گفتگوی بیهوده
تا شوی سال و ماه آسوده
هوش مصنوعی: برای آرامش و راحتی در زندگی، از بحثهای بیفایده و بیثمر بگذر.
ای سنایی بگوی خوب سخن
در ثنای گزیده میر حسن
هوش مصنوعی: ای سنایی، سخن خوب بگوی در ستایش میر حسن که از بهترینهاست.
قرةالعین مصطفای گزین
شاه اسلام و شرع و خسرو دین
هوش مصنوعی: مقرّبترین و محبوبترین شخص در زندگیام، حضرت محمد (ص)، که بهترین و والاترین پیشوای دین اسلام و پادشاه دین است.