گنجور

بخش ۲۱ - ستایش امیرالمؤمنین عمر الفاروق رضی اللّٰه عنه

ذکر امیرالمؤمنین ابی حفض عمربن الخطاب المذکور بأفضل الخطاب الحاوی للثواب الماحی للعقاب الذی فرق بین الحق و الباطل و القتیل و القاتل الذی انزل اللّٰه تعالی فی شأنه: یا ایها النبی حسبک اللّٰه و من اتبعک من المؤمنین یعنی عمر رضی اللّٰه عنه و قال النبی صلّی اللّٰه علیه و سلم: عمر سراج اهل الجنة و لو کان بعدی نبیّاً لکان عمر، و قال علیه‌السلام: ان الشیطان لیفرّ من ظل عمر، من احب عمر امن الخطر من احب عمر فقد اوضح الطریق، و قال: انا مدینة العدل و عمر بابها.

بود عدل عمر ز بی‌مکری
آینهٔ صدق روی بوبکری
کان اسلام و زین ایمان بود
صدق او عقل و عدل را کان بود
دین به وقت عتیق بود هلال
پس به فاروق یافت عزّ و کمال
زانکه بگشاد پای بر عیّوق
دست اسلان عقدهٔ فاروق
طا طلب کرد مر عمر را یافت
از میان طفاوه بر وی تافت
دل او چون ز حق محقّق شد
صدف درّ رؤیت حق شد
آنکه کامل به وقت او شد کار
به سرِ نقطه باز شد پرگار
دین نهاده برای چونان شاه
پای دامی ز طا و ها در راه
آنکه طه طهارتش داده
آنکه یاسین امارتش داده
داده دستش به صدق طاء طلب
بسته پایش به عشق‌های هرب
کرده بر چرخ حق به نور یقین
طا و ها ماه چارده‌اش در دین
شوقش آورده سوی مهتر خویش
طرقوا طرقوا کنان در پیش
دیده ز طا همه طهارتها
کرده از ها همه امارتها
عمری عمر خود بیفشانده
عمری رفته فرّ حق مانده
شاهد حق روانش در خفتن
نایب حق زبانش در گفتن
کرده در عزّ و دولت سرمد
عمری را بدل به عمر ابد
بود میر عمر شهنشه دین
جان فدا کرد و مال در ره دین
از پی دیو در زمانهٔ او
سایهٔ او سلاح خانهٔ او
کرده عقلش در این سرای مجاز
آروز را به خاک سیر جواز
کرده پیوند دلق خویش از برگ
دیده زان برگ دیو آزش مرگ
گر بگفتی زبانش عاهد حق
ور بخفتی روانش شاهد حق
کرده بهر رسول یزدانش
حسبک اللّٰه ردیف ایمانش
در ره دین و دل فراغ از وی
باغ فردوس را چراغ از وی
در ده دین صلاح دِرّهٔ او
کرده خونها مباح در ره او
از پی حکم نافذش بشتاب
نامهٔ او بخوانده آب چو آب
خون دل با دم وفا بسرشت
نیل را نامه بر سفال نوشت
نیل تا نامهٔ عمر بر خواند
آب چون رنگ از دو دیده براند
راندنی کاندرو نبود وقوف
خواندنی کاندرو نبود حروف
زده عدلش درین سرای مجاز
آتش اندر سرای پردهٔ راز
دست شسته ز حضرتش تلبیس
کوچ کرده ز کوی او ابلیس
چرخ مالیدگان نکوخو ازو
عمر پالیدگان بنیرو ازو
کرده خورشید را جدا ز منیش
سایهٔ نور دلق هفده منیش
برِ فهمش ستاره کرده خروش
پیش سهمش سریش کرده سروش
گشت قیصر نگون ز تخت رفیع
دِرّه در دست او و او به بقیع
کرده تلقین بی‌ضرورت را
سورة سنّت اهل صورت را
از پی مؤمنان به تیغ و کمند
خار شبهت ز راه ایمان کند
روح کرده ز راح سرمستش
امر حق داده دِرّه در دستش
ز احتسابش در اعتدال بهار
گل پیاده بماند و باده سوار
تیغ شاهان فرس پر خطری
بود کمتر ز دِرّه عمری
خانهٔ یزدگرد زوست خراب
کرده تاراج جمله آن اسباب
شاخ و بیخ ضلالت او برکند
کفر را دست و پای کرد به بند
روی چون سوی احتساب آورد
مل چو گل در پای در رکاب آورد
نفس حسی ز هفت بند بجست
عقل انسان ز چار میخ برست
ور بخواهی کرامتی به شکوه
قصهٔ ساریه بخوان بر کوه
بر پسر حد براند از پی دین
شد روان پسر به علّیّین
آری این زخم هم ز دین من است
ورچه فرزند نازنین من است
از عمر عالمی منوّر شد
همه آفاق پر ز منبر شد
روی او مسند عتیق آراست
رای او سرو باغ دین پیراست
هست پیدا ز بهر تصحیحش
در تراویح پر مصابیحش
شده از غیرتش فریشم تن
زَهرهٔ زِهرهٔ بریشم‌زن
دِرّه‌وار از پی اقامتِ حد
در ره احمد از برای احد
ذره‌ای را برای مستوری
نزده درّه جز به دستوری
خانهٔ می خراب گشته ازو
زَهرهٔ زُهره آب گشته ازو
ناصراللّٰه در رعایت حق
حکم حق کرده در ولایت حق

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ذکر امیرالمؤمنین ابی حفض عمربن الخطاب المذکور بأفضل الخطاب الحاوی للثواب الماحی للعقاب الذی فرق بین الحق و الباطل و القتیل و القاتل الذی انزل اللّٰه تعالی فی شأنه: یا ایها النبی حسبک اللّٰه و من اتبعک من المؤمنین یعنی عمر رضی اللّٰه عنه و قال النبی صلّی اللّٰه علیه و سلم: عمر سراج اهل الجنة و لو کان بعدی نبیّاً لکان عمر، و قال علیه‌السلام: ان الشیطان لیفرّ من ظل عمر، من احب عمر امن الخطر من احب عمر فقد اوضح الطریق، و قال: انا مدینة العدل و عمر بابها.
هوش مصنوعی: ذکر امیرالمؤمنین عمر بن خطاب، که به عنوان یکی از بهترین سخنگویان و شخصیت‌های برجسته یاد می‌شود، به خاطر پاداش‌های بسیاری که به همراه دارد و همچنین نقش او در تمیز دادن حق از باطل و جدایی میان کشته و قاتل، مهم است. در قرآن آیه‌ای درباره او نازل شده است که می‌فرماید: «ای پیامبر، خدا و کسانی که به تو ایمان آورده‌اند، برای تو کافی‌اند» و او یکی از این مؤمنان است. همچنین پیامبر اکرم فرمودند: «عمر همچون چراغی در میان اهل بهشت است و اگر بعد از من نبی‌ای بود، او عمر بود» و همچنین فرمودند: «شیطان از سایه‌ی عمر فرار می‌کند». هر کسی که عمر را دوست داشته باشد، از خطر در امان است و راه را برای او روشن کرده است. پیامبر همچنین فرمود: «من شهر عدالت هستم و عمر دروازه‌ی آن است».
بود عدل عمر ز بی‌مکری
آینهٔ صدق روی بوبکری
هوش مصنوعی: عدالت عمر نتیجه صداقت و خلوص نیت او بود، مانند آینه‌ای که حقیقت چهره بوبکر را بازتاب می‌دهد.
کان اسلام و زین ایمان بود
صدق او عقل و عدل را کان بود
هوش مصنوعی: اسلام و ایمان او به قدری عمیق و راستین است که صداقت و عقل و عدالت از ویژگی‌های او به شمار می‌آیند.
دین به وقت عتیق بود هلال
پس به فاروق یافت عزّ و کمال
هوش مصنوعی: در زمان قدیم، دین به صورت ناقص و ابتدایی بود، اما با ظهور فاروق (علیه‌السلام)، دین عزت و کمالی ویژه یافت و به شکل کامل‌تری در جامعه گسترش پیدا کرد.
زانکه بگشاد پای بر عیّوق
دست اسلان عقدهٔ فاروق
هوش مصنوعی: از آنجا که به پا می‌گذارد بر عیوق (دشوار) و دست (به معنای قدرت یا سلطه) بر عهدهٔ فاروق (این لقب به عمر بن خطاب اشاره دارد).
طا طلب کرد مر عمر را یافت
از میان طفاوه بر وی تافت
هوش مصنوعی: در جستجوی عمر، شخصی به او رسید و نور و روشنایی به او تابید.
دل او چون ز حق محقّق شد
صدف درّ رؤیت حق شد
هوش مصنوعی: دل او وقتی که به حقیقت نزدیک شد، مانند صدفی گردید که مروارید دیدار حق را در خود دارد.
آنکه کامل به وقت او شد کار
به سرِ نقطه باز شد پرگار
هوش مصنوعی: کسی که در زمان مناسب به کارش پایان داد، به نتیجه‌ مطلوب و دقت رسید.
دین نهاده برای چونان شاه
پای دامی ز طا و ها در راه
هوش مصنوعی: دین به گونه‌ای طراحی شده که مانند تله‌ای برای شاه، در مسیری که با دقت تعیین شده، عمل کند.
آنکه طه طهارتش داده
آنکه یاسین امارتش داده
هوش مصنوعی: کسی که به پاکی و صفا رسیده، همان کسی است که به مقام و منزلت عالی دست یافته است.
داده دستش به صدق طاء طلب
بسته پایش به عشق‌های هرب
هوش مصنوعی: او با صداقت دستش را به جستجوی عشق گره زده و پایش را به عشق‌های مختلفی بسته است.
کرده بر چرخ حق به نور یقین
طا و ها ماه چارده‌اش در دین
هوش مصنوعی: بر چرخ حق، با نور یقین، روشنایی ماه چهارده‌اش در دین قرار دارد.
شوقش آورده سوی مهتر خویش
طرقوا طرقوا کنان در پیش
هوش مصنوعی: عشقت مرا به سوی محبوبم کشانده است، همچون افرادی که با صدای شاد و سرزنده در کنار هم حرکت می‌کنند.
دیده ز طا همه طهارتها
کرده از ها همه امارتها
هوش مصنوعی: چشم از همه پاکی‌ها به سوی همه زیبايی‌ها و بزرگی‌ها خیره شده است.
عمری عمر خود بیفشانده
عمری رفته فرّ حق مانده
هوش مصنوعی: زندگی را به بطالت گذرانده‌ام و حالا عمرم به پایان رسیده، ولی هنوز حقایق و آموزه‌ها باقی مانده‌اند.
شاهد حق روانش در خفتن
نایب حق زبانش در گفتن
هوش مصنوعی: شاهدی که حقیقت را می‌بیند و از آن لذت می‌برد، در آرامش است و نایب حقیقت، با سخنانش در بیان این حقیقت فعال است.
کرده در عزّ و دولت سرمد
عمری را بدل به عمر ابد
هوش مصنوعی: در دوران عزت و قدرت، زندگی کوتاه خود را به مانند عمری جاودان تبدیل کرده است.
بود میر عمر شهنشه دین
جان فدا کرد و مال در ره دین
هوش مصنوعی: میر عمر، وزیر بزرگ دین، جان و مال خود را در راه دین فدای کرد و از هیچ تلاشی دریغ نکرد.
از پی دیو در زمانهٔ او
سایهٔ او سلاح خانهٔ او
هوش مصنوعی: سایهٔ آن دیو در زمان خودش، سلاح و محافظت کنندهٔ خانه‌اش باشد.
کرده عقلش در این سرای مجاز
آروز را به خاک سیر جواز
هوش مصنوعی: عقل او در این دنیای فانی، آرزوها را به خاک سست و بی‌ارزش تبدیل کرده است.
کرده پیوند دلق خویش از برگ
دیده زان برگ دیو آزش مرگ
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی به دلیل وابستگی و ارتباط خود با دلق (لباس مریدی یا گروهی خاص) و دیدگاه خاصی که دارد، به گونه‌ای درگیر شده که از آن زوایه، مرگ را حس می‌کند. به عبارتی، او به نوعی از سوی شیطان یا نیروهای منفی در حال تهدید به مرگ است.
گر بگفتی زبانش عاهد حق
ور بخفتی روانش شاهد حق
هوش مصنوعی: اگر زبانش چیزی می‌گفت، به حق و حقیقت اشاره می‌کرد و اگر هم خاموش می‌ماند، روحش گواه صدق و راستی بود.
کرده بهر رسول یزدانش
حسبک اللّٰه ردیف ایمانش
هوش مصنوعی: خدا برای پیامبرش شایسته‌ای قرار داده و ایمان او را همراهی کرده است.
در ره دین و دل فراغ از وی
باغ فردوس را چراغ از وی
هوش مصنوعی: در مسیر دین و دل، بی‌تو، بهشت نیز نور و روشنی ندارد.
در ده دین صلاح دِرّهٔ او
کرده خونها مباح در ره او
هوش مصنوعی: در اینجا به این معناست که در دهکده، به خاطر حفظ صلاح و خوبی، خون‌ها به راحتی برای او ریخته شده و جان‌ها قربانی او شده است.
از پی حکم نافذش بشتاب
نامهٔ او بخوانده آب چو آب
هوش مصنوعی: به خاطر دستوری که او دارد، سریعاً به عمل بیاور و نامه‌اش را بخوان، همچنان که آب از جایش جاری می‌شود.
خون دل با دم وفا بسرشت
نیل را نامه بر سفال نوشت
هوش مصنوعی: خون دل عشق را با وفاداری به هم آمیخت و برای نیل، پیامی بر روی سفال نوشت.
نیل تا نامهٔ عمر بر خواند
آب چون رنگ از دو دیده براند
هوش مصنوعی: آب نیل تا زمانی که نامهٔ عمر انسان توسط آن خوانده شود، مانند رنگی است که از چشم‌ها برمی‌آید.
راندنی کاندرو نبود وقوف
خواندنی کاندرو نبود حروف
هوش مصنوعی: هیچ نشانه و علائمی برای شناخت موجود نیست و حروفی برای فهمیدن وجود ندارد.
زده عدلش درین سرای مجاز
آتش اندر سرای پردهٔ راز
هوش مصنوعی: در این دنیا که همه چیز ناچیز و فانی است، عدل خداوند برای انواع مختلفی از حقایق و رازها همچون آتشی در تاریکی می‌درخشد و به روشنی می‌آورد.
دست شسته ز حضرتش تلبیس
کوچ کرده ز کوی او ابلیس
هوش مصنوعی: دست کشیده از پیشگاه او، شیطان به راهی دیگر رفته و از مسیر او فاصله گرفته است.
چرخ مالیدگان نکوخو ازو
عمر پالیدگان بنیرو ازو
هوش مصنوعی: چرخ روزگار بر خلاف افرادی که عمر خود را به بطالت می‌گذرانند، به نیکی بر سر کسانی که کارهای خوب و شایسته انجام می‌دهند، می‌چرخد.
کرده خورشید را جدا ز منیش
سایهٔ نور دلق هفده منیش
هوش مصنوعی: خورشید را از سایه‌اش جدا کرده‌اند، مانند نوری که از دلق هفده‌من پیچیده می‌شود.
برِ فهمش ستاره کرده خروش
پیش سهمش سریش کرده سروش
هوش مصنوعی: او با درک و فهم خود به نجوا و ندا پرداخته و برای رسیدن به خواسته‌اش همیشه تلاش می‌کند.
گشت قیصر نگون ز تخت رفیع
دِرّه در دست او و او به بقیع
هوش مصنوعی: قیصر که بر تخت بلند سلطنت نشسته بود، اکنون به حالتی سقوط کرده و در دست فردی دیگر قرار دارد. او در حال حاضر به مکان بقیع رفته است.
کرده تلقین بی‌ضرورت را
سورة سنّت اهل صورت را
هوش مصنوعی: کسی که به بی‌خود و بی‌مورد دروغ گفتن و تلقین کردن مشغول است، در حقیقت به سنت‌ و روش‌های ظاهری وابسته شده است.
از پی مؤمنان به تیغ و کمند
خار شبهت ز راه ایمان کند
هوش مصنوعی: دنبال مؤمنان با شمشیر و دام‌های تردید، فتنه‌ها و شبهات باعث می‌شود که آنها از مسیر ایمان دور شوند.
روح کرده ز راح سرمستش
امر حق داده دِرّه در دستش
هوش مصنوعی: روح او به خاطر حال خوشش به پرواز درآمده و خداوند حقی را به او عطا کرده که در دستش است.
ز احتسابش در اعتدال بهار
گل پیاده بماند و باده سوار
هوش مصنوعی: به خاطر محاسبه و سنجش دقیق در فصل بهار، گلی که باید در جای خود بماند، از مسیر خارج شد و باده (شراب) در حال لذت‌بردن از آن حالت، به حرکت ادامه داد.
تیغ شاهان فرس پر خطری
بود کمتر ز دِرّه عمری
هوش مصنوعی: تیغ همهٔ پادشاهان بسیار خطرناک و مرگبار است، اما این تهدید کمتر از طول عمر یک انسان است.
خانهٔ یزدگرد زوست خراب
کرده تاراج جمله آن اسباب
هوش مصنوعی: خانهٔ یزدگرد به دست دیگران ویران شده و تمام وسایل آن را غارت کرده‌اند.
شاخ و بیخ ضلالت او برکند
کفر را دست و پای کرد به بند
هوش مصنوعی: او ریشه‌های گمراهی را قطع کرد و کفر را به زنجیر کشید.
روی چون سوی احتساب آورد
مل چو گل در پای در رکاب آورد
هوش مصنوعی: چهره‌ای که به سوی حساب و کتاب می‌نگرد، همچون گلی است که در کنار در به انتظار محبوب نشسته است.
نفس حسی ز هفت بند بجست
عقل انسان ز چار میخ برست
هوش مصنوعی: جان حسی از هفت بند رهایی یافت و عقل انسان از چهار میخ بسته شده آزاد گشت.
ور بخواهی کرامتی به شکوه
قصهٔ ساریه بخوان بر کوه
هوش مصنوعی: اگر خواهان معجزه‌ای هستی، داستان باشکوه ساریه را بر فراز کوه بخوان.
بر پسر حد براند از پی دین
شد روان پسر به علّیّین
هوش مصنوعی: پدر به پسرش توصیه می‌کند که در مسیر دین و ایمان خود ثابت قدم باشد و به دنبال حقیقت برود. با این تلاش، روح پسر به مرتبه‌های بالا و عالی خواهد رسید.
آری این زخم هم ز دین من است
ورچه فرزند نازنین من است
هوش مصنوعی: بله، این درد و زخم هم مربوط به اعتقادات من است، هرچند که این فرزند عزیز من باشد.
از عمر عالمی منوّر شد
همه آفاق پر ز منبر شد
هوش مصنوعی: در طول عمرم، دنیا روشن و پرنور شده و همه جا مملو از مکان‌های آموزشی و پر از روعن و علم گردیده است.
روی او مسند عتیق آراست
رای او سرو باغ دین پیراست
هوش مصنوعی: زیبایی چهره او همچون یک تخت گرانبهاست و اندیشه او همچون درخت سرو در باغ دین، با ظرافت و طراوت جلوه‌گری می‌کند.
هست پیدا ز بهر تصحیحش
در تراویح پر مصابیحش
هوش مصنوعی: خود را برای اصلاح و بهبود رفتار در نمازهای شب آماده کرده است و در این راه، نورانی و درخشنده است.
شده از غیرتش فریشم تن
زَهرهٔ زِهرهٔ بریشم‌زن
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت و غیرتش، من شبیه زنی هستم که به زیبایی زهره معروف است.
دِرّه‌وار از پی اقامتِ حد
در ره احمد از برای احد
هوش مصنوعی: مانند یک درخت که به دنبال جایی برای استقرار است، در مسیر احمد، برای یافتن مقام یگانه و بی‌نظیر حرکت می‌کنم.
ذره‌ای را برای مستوری
نزده درّه جز به دستوری
هوش مصنوعی: برای پنهان کردن یک چیز کوچک، تنها با دستور و راهی مشخص می‌توان آن را پوشاند و نه با زحمت و تلاش بی‌مورد.
خانهٔ می خراب گشته ازو
زَهرهٔ زُهره آب گشته ازو
هوش مصنوعی: خانهٔ می خراب شده و زهره هم تحت تأثیر آن قرار گرفته و دیگر توان و قدرت سابق را ندارد.
ناصراللّٰه در رعایت حق
حکم حق کرده در ولایت حق
هوش مصنوعی: ناصرالله در رعایت حقوق، به درستی حکم کرده و در مسیر حق و ولایت قرار دارد.