بخش ۱۳ - اندر صفات پیغامبر علیهالسلام
برده بر بام آسمان رختش
سایهٔ بخت و پایهٔ تختش
صورتی را که بود اهل قبول
کردش از صورت طلب مشغول
نسبت از عقل آن جهانی داشت
هم معالی و هم معانی داشت
دنیا آورده در قدم او بود
غرض حکمت قِدم او بود
کعبهٔ بادیه عدم او بود
عالم علم را علم او بود
در جبلت جلالت او را بود
با رسالت بسالت او را بود
در رسالت تمام بود تمام
در کرامت امام بود امام
چمنی با کمال بیشرکی
شجری پر ز برگ بیبرگی
روی او خوب و رای او ثاقب
ازلش خوانده حاشر و عاقب
صحن او شرع و عقل او صاحی
خوانده محیی اعظمش ماحی
صیت صوتش برفته در عالم
نه پرش بوده در روش نه قدم
وصف این حال مصطفی دارد
بوی خوش بال و پر کجا دارد
صاد و دال آب داد صادق را
عین و شین عشوه داد عاشق را
هرچه از تر و خشک بوی آورد
این سپید سیاه روی آورد
کشته و زادهاند ارکانش
پدر عقل و مادر جانش
مایه و سایهٔ زمین او بود
گوهر شب چراغ دین او بود
مفخر جمله انبیا او بود
خسر میر مرتضی او بود
از دورن رفتنش نداشته باز
پردهدار سرای پردهٔ راز
چون برآمد ز شاهراه عدم
نو رهی خواست مصطفی ز آدم
آدمش نورهی چو پیش کشید
جان او جان اصفیا بخشید
منهج صدق در دو ابرو داشت
مدرج عشق در دو گیسو داشت
دید آدم که مایهدار قدم
مردمی میزند ز عشق دم
عقل کل زو گرفته حکمت و رای
سایه از آفتاب یابد پای
پیش آن کو ز اصل بد خود بود
بسته چشم و گشاده ابرو بود
شرع رادست عقل کی سنجد
عشق در ظرف حرف کی گنجد
آنکه شب را سپید داند کرد
از تن عقل برنیارد گرد
چیست جز شرع او به خانهٔ راز
بر قبای بقا طِراز طَراز
رخ او میزبان صادق بود
زلفش اجری ده منافق بود
بود بهتر ز جملهٔ عالم
بود خشنود ازو بدو آدم
رخ و زلفش صلاح عالم بود
خَلق و خُلقش وجود آدم بود
غرض او بُد ز گردش عالم
خوانده او و طفیل او آدم
یافت تشریف سجدهٔ ملکوت
نیز تشریف بذر قوت به قوت
زان دل زنده و زبان فصیح
دل یارانش چون وثاق مسیح
جمله یاران او ز دانش و علم
کیسهها دوخته ز حکمت و حلم
تا نبیند ز سائلان تشویر
همه پیش از نیاز گفته بگیر
زان درختی که بیخ تبجیلست
شاخ تنزیل و میوه تاویلست
مولدش بر دعای مظلومان
موردش بر ندای معصومان
زاد کم توشگان قناعت او
قوّت امتان شفاعت او
ملتبس درد انبیا ز گلش
مقتبس نور اولیا ز دلش
اول روز دین شهنشاه او
آخر روز جان دلخواه او
خلقتش بر صلاح بخل و نثار
خلق را نیش بخش و نوش گوار
زو فلکوار مسجد و مؤمن
زو کنشت و کلیسیا ایمن
همه سادات دین ازو مرحوم
همه نامحرمان ازو محروم
مرشد طبع سوی عقل از می
داعی عقل سوی رشد از غی
چون محمّد بگفتی ای درویش
شو به نزدیک عقل دوراندیش
تا ترا عقل هم ز روی صواب
پشت پایی زند مگر در خواب
گویدت معنی محمّد راست
محو و مدّست و هر دو برّ و عطاست
محو کفر از سرای پردهٔ دین
مدّ اطناب شرع تا پروین
هم ستاننده از که از احمق
هم دهنده به که به صاحب حق
آنکه را از غذای او نورست
از غذای زمانه مهجورست
نقش نامش به گاه دانش و رای
از در غیب و ریب قفل گشای
خلق بندهٔ خدای و چاکر او
قبلهشان او و قُبله بر در اوی
هرکه یک دم نبوده بر خوانش
عقل او خون گرسته بر جانش
طینتی نه ازو مخمّرتر
سالکی نه ازو مشمّرتر
اوست بر کفر چون گرفت شتاب
نور توزی گداز چون مهتاب
ملک دین را معین و ناصر اوست
تخت اشراف را عناصر اوست
در ره مصلحت مکرّم اوست
در طریق خدا معظّم اوست
هرگز از بهر ملک و ملک نجس
پای بند هوا نبوده چو خس
از همه خلق و از همه اغیار
چشم بردوخته چو باز شکار
از پی شرع در جهان خدای
جان خاموش او زبان خدای
نه زبانی که گوشتین باشد
بل زبانی که گوش تین باشد
نطق در گوش عاریت باشد
قلب تین چیست کو نیت باشد
نیت پاک چون ز دل خیزد
نقطهٔ شرک را برانگیزد
معنی گل ز تین چو حاصل شد
اندرونش چو جان همه دل شد
چون همه دل گرفت و شافی شد
گوش او پر ز شیر صافی شد
روی او چون به قلب تین باشد
رای او در عمل متین باشد
جان گل پیر میشود ز قعود
خون دل شیر میشود به صعود
بازگشتم به نعت سید قاب
برگرفتم ز روی دعد نقاب
تو ازو همچو شیر در بیشه
من ازو همچو دل در اندیشه
دل ز اندیشه روشن و عالیست
بیشهٔ دین ز شیر شر خالیست
فکرت اندر صنایع صمدی
در نبوت ودایع احدی
گرچه در خَلق شکل گوساله است
به ز تکرار و ذکر صد ساله است
اخترش قهرمان راه ملک
عصمتش پاسبان شاه فلک
دست گرد جهان برآورده
هرچه جز حق همه هدر کرده
فهمش اندر بصیرت امکان
برتر است از قیاس و استحسان
منبع رعب درد و بازو داشت
منهج صدق در دو ابرو داشت
هرکه بگرفت پای اهل بصر
هرگز از ذلّ نیاید اندر سر
چون سوی راه بیخودی پوید
نقش خود زاب روی خود شوید
نزد آن خواجهٔ جهان نهفت
رفتم و دید و بازگشت و بگفت
نه چنان رو که شیر در بیشه
آن چنان رو که دل در اندیشه
بخش ۱۲ - اندر ترجیح او بر پیغمبران علیه و علیهمالسلام: انبیا ز آسمان پیاده شدندبخش ۱۴ - صفت بعث و ارسال وی علیهالسّلام: از خدای آمده بر جانت
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برده بر بام آسمان رختش
سایهٔ بخت و پایهٔ تختش
هوش مصنوعی: بر روی بام آسمان، او به خوششانسی خود و اهمیت مقامش در زندگی اشاره دارد.
صورتی را که بود اهل قبول
کردش از صورت طلب مشغول
هوش مصنوعی: صورت زیبایی که شایسته پذیرش و قبول است، از نوعی جستجو و طلب دل مشغول شده است.
نسبت از عقل آن جهانی داشت
هم معالی و هم معانی داشت
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به این که عقل از عالمی دیگر نسبت دارد و در خود ویژگیهای والایی و معانی عمیق و ارزشمندی را دارد. عقل نه تنها ظاهری محکم و متعالی دارد، بلکه درونی پر از مضمونها و معناهای متفاوت نیز به شمار میرود.
دنیا آورده در قدم او بود
غرض حکمت قِدم او بود
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر حکمت و منظور خاصی که داشت، در قدم او ایجاد شده است.
کعبهٔ بادیه عدم او بود
عالم علم را علم او بود
هوش مصنوعی: کعبهٔ بیابان، وجود اوست و علم به علم او شناخته میشود.
در جبلت جلالت او را بود
با رسالت بسالت او را بود
هوش مصنوعی: در سرشت او، عظمت و جلالت وجود دارد و این عظمت با رسالت و پیامبریاش تکمیل میشود.
در رسالت تمام بود تمام
در کرامت امام بود امام
هوش مصنوعی: در وظیفهاش کاملاً موفق و کامل بود و عظمت و بزرگمنشی او در مقام رهبری مشخص است.
چمنی با کمال بیشرکی
شجری پر ز برگ بیبرگی
هوش مصنوعی: باغی سرشار از زیبایی و طراوت وجود دارد که درختی پر از برگ، اما بدون هیچ نشانی از بیهویتی و کمبود دارد.
روی او خوب و رای او ثاقب
ازلش خوانده حاشر و عاقب
هوش مصنوعی: چهرهاش زیبا و افکارش روشن و روشنگری هستند. او را با نامهای حاشر و عاقب میشناسند، که به معنای جمعآورنده و پایانی است.
صحن او شرع و عقل او صاحی
خوانده محیی اعظمش ماحی
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف شخصیتی بزرگ میپردازد که در عرصه دین و عقل، چهرهای برجسته و معنوی دارد. او را به عنوان شخصیتی زنده و تأثیرگذار معرفی میکند که نقش مهمی در پاکسازی و احیا در زمینههای دینی و عقلانی ایفا کرده است. این شخصیت به عنوان منبع حکمت و هدایت شناخته میشود و صحن او به نوعی نماد جامعهای است که تحت تاثیر آموزههای او قرار دارد.
صیت صوتش برفته در عالم
نه پرش بوده در روش نه قدم
هوش مصنوعی: صدای او در جهان طنینانداز شده و نه پرش خاصی در روش او وجود دارد و نه نشانهای از قدمهایش.
وصف این حال مصطفی دارد
بوی خوش بال و پر کجا دارد
هوش مصنوعی: این حال و وصفی که از مصطفی میشود، همانند بوی خوشی است که از پرواز و آزادی به مشام میرسد.
صاد و دال آب داد صادق را
عین و شین عشوه داد عاشق را
هوش مصنوعی: صاد و دال به صادق آرامش و زندگی میبخشند و عین و شین به عاشق زیبایی و لذت میدهند.
هرچه از تر و خشک بوی آورد
این سپید سیاه روی آورد
هوش مصنوعی: هر چیزی که از خوب و بد بوی خوبی بدهد، این چهره سفید و سیاه به سویش میآید.
کشته و زادهاند ارکانش
پدر عقل و مادر جانش
هوش مصنوعی: عقل و جان من از یکدیگر متولد شدهاند و هر یک به گونهای، برای وجود من ضروری هستند.
مایه و سایهٔ زمین او بود
گوهر شب چراغ دین او بود
هوش مصنوعی: ماده و روح زمین به او تعلق داشت، و نور درخشان دین از او بود.
مفخر جمله انبیا او بود
خسر میر مرتضی او بود
هوش مصنوعی: او بزرگترین افتخار تمامی پیامبران است و سرور و ولیّ بزرگ، امیرالمؤمنین علی (ع) نیز اوست.
از دورن رفتنش نداشته باز
پردهدار سرای پردهٔ راز
هوش مصنوعی: شخصی که به درون میرود، نباید نگران باشد که کسی در برابر رازهای پنهان او ایستاده باشد.
چون برآمد ز شاهراه عدم
نو رهی خواست مصطفی ز آدم
هوش مصنوعی: زمانی که مسیر عدم به پایان رسید و وجود پیدا کرد، مصطفی (پیامبر) از آدم خواست که راهی نو بگشاید.
آدمش نورهی چو پیش کشید
جان او جان اصفیا بخشید
هوش مصنوعی: وقتی کسی از نور و خوبی در زندگی خود بهرهمند شود، روح او زنده و پر انرژی میشود و این انرژی به دیگران نیز منتقل میشود.
منهج صدق در دو ابرو داشت
مدرج عشق در دو گیسو داشت
هوش مصنوعی: روش راستگویی در دو ابرویش نمایان است و عشق در دو گیسوی او جریان دارد.
دید آدم که مایهدار قدم
مردمی میزند ز عشق دم
هوش مصنوعی: آدم متوجه شد که شخص ثروتمند به خاطر عشق و علاقهاش، با مردم عادی و معمولی قدم میزند و ارتباط برقرار میکند.
عقل کل زو گرفته حکمت و رای
سایه از آفتاب یابد پای
هوش مصنوعی: عقل جامع از دانش و خرد بهرهمند است و اندیشهاش مانند سایهای است که از نور خورشید روشنایی میگیرد.
پیش آن کو ز اصل بد خود بود
بسته چشم و گشاده ابرو بود
هوش مصنوعی: اگر کسی از ذات بدی که دارد آگاه باشد و خود را به خواب بزند، به معنای واقعی به حقیقت خود نگاه نمیکند و تنها ظاهر خویش را میبیند.
شرع رادست عقل کی سنجد
عشق در ظرف حرف کی گنجد
هوش مصنوعی: عشق را نمیتوان با معیارهای عقل و منطق اندازهگیری کرد؛ زیرا عشق چیزی فراتر از کلمات و تعابیر است و نمیتواند در قالبهای معمول گنجانده شود.
آنکه شب را سپید داند کرد
از تن عقل برنیارد گرد
هوش مصنوعی: کسی که شب را به روشنی میبیند، هرگز نمیتواند از وجود عقل خود جدا شود.
چیست جز شرع او به خانهٔ راز
بر قبای بقا طِراز طَراز
هوش مصنوعی: چه چیزی جز قوانین اوست که در خانهٔ اسرار، نماد جاودانگی را بر تن مینهد؟
رخ او میزبان صادق بود
زلفش اجری ده منافق بود
هوش مصنوعی: چهرهاش نمایانگر صداقت بود، در حالی که موهایش نشانی از نفاق و فریب بودند.
بود بهتر ز جملهٔ عالم
بود خشنود ازو بدو آدم
هوش مصنوعی: بهتر بود که همهٔ موجودات در جهان از آدم راضی و خشنود بودند.
رخ و زلفش صلاح عالم بود
خَلق و خُلقش وجود آدم بود
هوش مصنوعی: چهره و موی او به دنیا زیبایی و سامان میبخشید و ویژگیهای او وجود انسان را تشکیل میداد.
غرض او بُد ز گردش عالم
خوانده او و طفیل او آدم
هوش مصنوعی: هدف او از ایجاد این دنیا، داشتن آدمی است که زیر سایهاش زندگی کند و از نعمتهای این عالم بهرهمند شود.
یافت تشریف سجدهٔ ملکوت
نیز تشریف بذر قوت به قوت
هوش مصنوعی: سجده کردن در ملکوت، به معنای احترام و ارادت به مرتبهای بلند است، و این به نوعی به باروری و قوام دادن به نیروی درون اشاره دارد. به عبارتی دیگر، هر کجا که با احترام و حضور عمیق روبرو شویم، میتوانیم به رشد و تقویت روحیه و قابلیتهای خود برسیم.
زان دل زنده و زبان فصیح
دل یارانش چون وثاق مسیح
هوش مصنوعی: دل زنده و زبان گویا او، دوستانش را به هم پیوند میزند، همچون پیوندی است که مسیح با بندگانش دارد.
جمله یاران او ز دانش و علم
کیسهها دوخته ز حکمت و حلم
هوش مصنوعی: تمام دوستان او با دانش و آگاهی خود، مانند کیسههایی پر از حکمت و بردباری، زندگی میکنند.
تا نبیند ز سائلان تشویر
همه پیش از نیاز گفته بگیر
هوش مصنوعی: سعی کن قبل از اینکه نیاز به چیزی پیدا کنی، نیاز خود را از دیگران پنهان کنی و از سمت آنان در خواست کمک نکنی تا آنان چیزی از تو متوجه نشوند.
زان درختی که بیخ تبجیلست
شاخ تنزیل و میوه تاویلست
هوش مصنوعی: از درختی که ریشهاش به تغییر و تحولی عمیق مربوط میشود، شاخههایش به تأویل و تفسیر معنا میدهد و میوهاش نشاندهندهی نزول و حکمتهای الهی است.
مولدش بر دعای مظلومان
موردش بر ندای معصومان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که منشأ او از دعای افرادی است که مظلوم واقع شدهاند، و او در پاسخ به ندای معصومانی است که در شرایط خاصی به کمک آمدهاند.
زاد کم توشگان قناعت او
قوّت امتان شفاعت او
هوش مصنوعی: قناعت و довольت تو باعث قدرت و توانایی شخصیت تو میشود و از مرزهای تو دفاع میکند.
ملتبس درد انبیا ز گلش
مقتبس نور اولیا ز دلش
هوش مصنوعی: درد پیامبران از درد عاشقانهای آمده که از دل اهل معرفت روشنایی میگیرد.
اول روز دین شهنشاه او
آخر روز جان دلخواه او
هوش مصنوعی: او در آغاز روز، پادشاه دین و ایمان است و در پایان روز، محبوب و محبوب دلهای عاشق است.
خلقتش بر صلاح بخل و نثار
خلق را نیش بخش و نوش گوار
هوش مصنوعی: آفرینش او به نیکی و صلاح است و به مردم خیر میدهد. او هم رنج و سختی را میچشاند و هم خوشی و لذت را به آنها میبخشد.
زو فلکوار مسجد و مؤمن
زو کنشت و کلیسیا ایمن
هوش مصنوعی: از آسمان بر ساحت مسجد و مؤمن، و همچنین بر کنشت و کلیسا، ایمنی و آرامش نازل شده است.
همه سادات دین ازو مرحوم
همه نامحرمان ازو محروم
هوش مصنوعی: تمامی سادات و کسانی که در دین مقام والایی دارند، از او بهرهمند شده و به درجات عالی رسیدهاند، اما افرادی که به نوعی با او ارتباط ندارند، از او محروم ماندهاند و به فیض وجود او دسترسی ندارند.
مرشد طبع سوی عقل از می
داعی عقل سوی رشد از غی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که راهنمایی از درون انسان، او را به سمت عقل هدایت میکند و عقل نیز انسان را به سوی رشد و کمال میبرد، در حالی که از هرگونه چیزهای منفی و آلودگیها فاصله میگیرد.
چون محمّد بگفتی ای درویش
شو به نزدیک عقل دوراندیش
هوش مصنوعی: در هنگام گفتن این جمله، پیامبر به درویش توصیه میکند که به نزدیک عقل نیکوکار برود و از آن بهرهمند شود. به نوعی، این جمله به اهمیت تفکر و عقلانیت اشاره دارد و دعوت به توجه به خرد و اندیشههای عمیق میکند.
تا ترا عقل هم ز روی صواب
پشت پایی زند مگر در خواب
هوش مصنوعی: تا زمانی که عقل تو به درستی و عاقلانه عمل کند، ممکن است گاهگاه تصمیماتی نادرست بگیری، اما این تصمیمات معمولاً در شرایط خواب یا غفلت پیش میآید.
گویدت معنی محمّد راست
محو و مدّست و هر دو برّ و عطاست
هوش مصنوعی: میگوید معنای محمد واقعی و حقیقی است، بهطوری که در آن، جز عشق و سخاوت چیزی نیست.
محو کفر از سرای پردهٔ دین
مدّ اطناب شرع تا پروین
هوش مصنوعی: در این بیت به حذف و زوال کفر از محیط و فضای دینی اشاره شده است و تأکید بر گسترش و فراوانی قوانین شرعی دارد تا جایی که به ستاره پروین برسد. به عبارت دیگر، هدف این است که دین و آموزههای آن به حدی گسترش یابد که هیچ اثری از کفر باقی نماند.
هم ستاننده از که از احمق
هم دهنده به که به صاحب حق
هوش مصنوعی: اگر کسی که احمق است، چیزی به دیگری بدهد، آن شخص باید بداند که صاحب حق واقعی چه کسی است و نباید از او چیزی بپذیرد.
آنکه را از غذای او نورست
از غذای زمانه مهجورست
هوش مصنوعی: کسی که از خوراک معنوی و روحانی خود بهرهمند نیست، از نعمتهای زندگی و زمانه نیز محروم خواهد بود.
نقش نامش به گاه دانش و رای
از در غیب و ریب قفل گشای
هوش مصنوعی: او با دانش و فکر خود، در زمان نیاز به کمک و راهنمایی، از دنیای ناشناختهها پرده برمیدارد و قفل مسائل را باز میکند.
خلق بندهٔ خدای و چاکر او
قبلهشان او و قُبله بر در اوی
هوش مصنوعی: آدمیان مخلوق خداوند هستند و در برابر او به خدمتگزاری و بندگی مشغولند. قبلهگاه و هدف آنها در عبادت، خود خداست که در درگاه او حاضر شدهاند.
هرکه یک دم نبوده بر خوانش
عقل او خون گرسته بر جانش
هوش مصنوعی: هر کسی که یک لحظه بدون حضور عقل باشد، مانند کسی است که در حال گرسنگی است و جانش در خطر است.
طینتی نه ازو مخمّرتر
سالکی نه ازو مشمّرتر
هوش مصنوعی: من از جنس و طبیعتم، نه از آنچه دیگران میسازند، بلکه از چیزی برخاستهام که عمیقتر و پرمغزتر است. همچنین، من در سفر و سلوک خود، به چیزی غنیتر و معتبرتر دست یافتهام.
اوست بر کفر چون گرفت شتاب
نور توزی گداز چون مهتاب
هوش مصنوعی: او در برابر کفر با سرعت عمل میکند، مانند نوری که میدرخشد و به مانند نوری که از ماه تابیده میشود، درخشش و روشنی دارد.
ملک دین را معین و ناصر اوست
تخت اشراف را عناصر اوست
هوش مصنوعی: پادشاهی که به نیروی دین هدایت میشود و از آن حمایت میشود، دارای مقام و منزلت است و برتری او به ویژگیهای ذاتیاش برمیگردد.
در ره مصلحت مکرّم اوست
در طریق خدا معظّم اوست
هوش مصنوعی: در مسیر خیر و صلاح، او بزرگ و محترم است و در راه خداوند، مقام و عظمت او نمایان است.
هرگز از بهر ملک و ملک نجس
پای بند هوا نبوده چو خس
هوش مصنوعی: هرگز به خاطر مال و ثروت اجازه ندادم که آرزوهایم تحتتأثیر قرار بگیرد، مانند گیاهی که به خاطر تمایل به خاک و آلودگی به زمین نمیچسبد.
از همه خلق و از همه اغیار
چشم بردوخته چو باز شکار
هوش مصنوعی: همه جا را رصد میکنم و به اطرافم توجه دارم، مانند بازِ شکارچی که به دنبال طعمهاش میگردد.
از پی شرع در جهان خدای
جان خاموش او زبان خدای
هوش مصنوعی: در پی دستورهای الهی، جان او آرام است و زبان او کلام خداوند است.
نه زبانی که گوشتین باشد
بل زبانی که گوش تین باشد
هوش مصنوعی: نه تنها زبانی که گفتار دارد مهم است، بلکه زبانی که بتواند خوب گوش کند و درک کند نیز اهمیت دارد.
نطق در گوش عاریت باشد
قلب تین چیست کو نیت باشد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که سخن گفتن از روی قرض و عاری است، یعنی برای صحبت کردن نیاز به احساس و نیت واقعی وجود دارد. در واقع، اگر دل آدمی در میان نباشد، کلامش بیمعنا و پسزمینهای نخواهد داشت.
نیت پاک چون ز دل خیزد
نقطهٔ شرک را برانگیزد
هوش مصنوعی: وقتی که نیت انسان خالص و پاک باشد، میتواند در دل او هر نوع کدورتی را از بین ببرد و به الكه برساند که در درون آگاه باشد و به حقیقت نزدیکتر شود.
معنی گل ز تین چو حاصل شد
اندرونش چو جان همه دل شد
هوش مصنوعی: وقتی که گل از خاک به وجود میآید، درون آن مانند جان و روح، همهی احساس و عشق نهفته است.
چون همه دل گرفت و شافی شد
گوش او پر ز شیر صافی شد
هوش مصنوعی: زمانی که همه احساس ترس و غم کردند، او به آرامش رسید و گوشش پر از صدای شیرین و پاک شد.
روی او چون به قلب تین باشد
رای او در عمل متین باشد
هوش مصنوعی: وقتی که جلوههای او به دل نزدیک باشد، تصمیمات او در عمل محکم و استوار خواهد بود.
جان گل پیر میشود ز قعود
خون دل شیر میشود به صعود
هوش مصنوعی: روح گل به دلیل نشستن و تحمل درد، پژمرده میشود، در حالی که دل شیر از بالا رفتن به اوج، قوی و پرقدرت میشود.
بازگشتم به نعت سید قاب
برگرفتم ز روی دعد نقاب
هوش مصنوعی: به یاد وصف و ویژگیهای نیک این بزرگوار، دوباره به او بازگشتم و از چهرهی جذاب او پردهبرداری کردم.
تو ازو همچو شیر در بیشه
من ازو همچو دل در اندیشه
هوش مصنوعی: تو مانند شیر در جنگل اوست، اما من مانند دل در فکر و اندیشه از او هستم.
دل ز اندیشه روشن و عالیست
بیشهٔ دین ز شیر شر خالیست
هوش مصنوعی: دل از اندیشههای پاک و بلند پروازانه پر شده است، اما میدان دین از دلاوری و شجاعت خالی است.
فکرت اندر صنایع صمدی
در نبوت ودایع احدی
هوش مصنوعی: فکر تو در آثار خدایی و در پیامبری و میراث الهی غوطهور است.
گرچه در خَلق شکل گوساله است
به ز تکرار و ذکر صد ساله است
هوش مصنوعی: هرچند ظاهر و شکل او مانند یک گوساله است، اما از تکرار و یادآوری طولانی مدت چیزی به دست نمیآید.
اخترش قهرمان راه ملک
عصمتش پاسبان شاه فلک
هوش مصنوعی: ستارهاش قهرمان مسیر است و ملک معصومیتش پاسبان پادشاه آسمانهاست.
دست گرد جهان برآورده
هرچه جز حق همه هدر کرده
هوش مصنوعی: دست گرد آنچه در جهان است، فقط به چیزی که حق و حقیقت دارد، ارزش میدهد و بقیه چیزها worthless یا بیفایدهاند.
فهمش اندر بصیرت امکان
برتر است از قیاس و استحسان
هوش مصنوعی: درک و شناخت عمیقتر از مسائل، از قیاس و ارزیابیهای سطحی و ابتدایی برتری دارد.
منبع رعب درد و بازو داشت
منهج صدق در دو ابرو داشت
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف ویژگیهای یک شخص خاص میپردازد. اشاره میکند که این فرد قدرت و تأثیر زیادی دارد و در عین حال راستگویی و صداقت او از ویژگیهای بارز او به حساب میآید. ابروهای او نیز نماد قدرت یا تأثیرگذاریاش هستند که نشاندهندهی صلابت شخصیت اوست.
هرکه بگرفت پای اهل بصر
هرگز از ذلّ نیاید اندر سر
هوش مصنوعی: هر کسی که به افراد با بصیرت و آگاهی نزدیک شود و از آنها کمک گیرد، هرگز به ذلت و ضعف دچار نخواهد شد.
چون سوی راه بیخودی پوید
نقش خود زاب روی خود شوید
هوش مصنوعی: زمانی که به سوی راهی میروی که از خود بیخبر است، تصویر خود را کنار بگذار و به طور کامل خود را شسته و پاک کن.
نزد آن خواجهٔ جهان نهفت
رفتم و دید و بازگشت و بگفت
هوش مصنوعی: به نزد آن بزرگوار رفتیم و خود را پنهان کردیم. او ما را دید و کمی فکر کرد و سپس پاسخ داد.
نه چنان رو که شیر در بیشه
آن چنان رو که دل در اندیشه
هوش مصنوعی: به گونهای حرکت کن که مثل شیر در جنگل نباشد، بلکه مانند دلی که در فکر و تأمل است، آرام و با دقت عمل کن.