بخش ۱۰ - در تفسیر وما ارسلناک الّا رحمةللعالمین
چون تو بیماری از هوا و هوس
رحمة العالمین طبیب تو بس
هرکرا از جلال مایه بُوَد
خرد مصطفاش دایه بُوَد
بست دیوار بهر منت را
سیرت او سرای سنّت را
گر ندانید ای هوا کوشان
بشنوید این سخن ز خاموشان
تا بگویند بر زبان خرد
هرکه دل داد دین او بخرد
کاندرین کورهٔ پر از کوران
واندرین کارگاه مزدوران
ادب او به از خصال شما
خرد او به از کمال شما
او دلیل تو بس، تو راه مجوی
او زبان تو بس، تو یافه مگوی
وهم و حس و خیال رهبر تست
زان همیشه مقام بر درِ تست
مرد همّت نه مرد نهمت باش
چون پیمبر نهای ز امّت باش
سخن او برد ترا به بهشت
ادب او رهاندت ز کنشت
پی او گیر تا سری گردی
خرزی زود جوهری گردی
جان فدا کن تو در متابعتش
چون نداری سرِ معاتبتش
سوی حق بی رکاب مصطفوی
نرود پایت ارچه بس بدوی
تا قدم بر سرِ فلک نزنی
با وی انگشت در نمک نزنی
هرچه او گفت راز مطلق دان
وآنچه او کرد کردهٔ حق دان
قول او ختم دان تو چون قرآن
لفظ او جزم دان تو چون فرقان
دل پر درد را که نیرو نیست
هیچ تیمار دار چون او نیست
شرع و دین ساقی شراب ویست
دیده خفّاش آفتاب ویست
بر تو از نفس تو رحیمترست
در شفاعت از آن کریمترست
از کرم نز هوا و نز هوسی
مهربانتر ز تست بر تو بسی
سوی جان پلید کی پوید
هست او پاک پاک را جوید
پاک شو پاک رستی از دوزخ
کو رهاند ترا از آن برزخ
باز آنکو حرام دارد خور
دوزخ او را ز شرع اولیتر
گر تو خواهی که گردی او را یار
از حرام و سفاح دست بدار
در حریم وی ای سلامت جوی
شرمدار از حرام و دست بشوی
نه خدای جهان بر اهل نفس
گفت مولای مؤمنانم و بس
تو که جز در غم قنینه نهای
سینه گم کن چو پاک سینه نهای
سینهای را که سنّت آراید
دل آن سینه شرع را شاید
سینه و دل که جای غی باشد
خانهٔ دیو و چنگ و می باشد
ای فرو مانده زار و وار و خجل
در جحیم تن و جهنم دل
غضبت گه فرو برد به جحیم
گه دهد شهوتت شراب حمیم
گه کشد شیر کبر و خوک نیاز
گه گزد مار حقد و گزدم آز
در دوزخ فراز کرده و پس
میپزی در بهشت دیگ هوس
گه شرار غضب شود به اثیر
گه کشد غل و غش ترا به سعیر
از برون سوتنت ز غفلت شاد
وز درون عقل و جانت با فریاد
مصطفی بر کرانهٔ برزخ
رداء آویختست در دوزخ
گر ترا دیده هست و بینایی
چون ز دوزخ سبک برون نایی
تا رهاند ترا ز دوزخ زشت
پس رساند به بوستان بهشت
سنّت او ردیست هین برخیز
در ردای محمّدی آویز
کاسمانست احمد مرسل
اوّلش آخر آخرش اوّل
همه زان پرده آمده بیرون
در تماشاش عاقل و مجنون
امتانش چو قطرهٔ باران
کاوّل و آخرش بود چو میان
دایهٔ جان بخردی خوانش
دفتر راز ایزدی دانش
اندرین کارگاه کون و فساد
کار و بارش دو بود فقر و جهاد
چون نیم مرد فرش و ایوانش
من غلام غلام دربانش
با حسابم خوش ار فذلکم اوست
من غلام سقر چو مالکم اوست
مالک دین و ملک و دادست او
هرچه بایست داد دادست او
تا مرا دانشست و دین دارم
دامنش را ز دست نگذارم
پی او گیرم و سری گردم
بر سر شرعش افسری گردم
بخش ۹ - ذکر تفضیلش: نور کز خلق او مؤثّر شدبخش ۱۱ - اندر درود دادن بر او و آل او صلّیالله علیهوسلّم: تا به حشر ای دل ار ثنا گفتی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون تو بیماری از هوا و هوس
رحمة العالمین طبیب تو بس
هوش مصنوعی: وقتی که تو به دلیل خواستهها و تمایلات خود دچار مشکل هستی، رحمت جهانیان بهترین درمانگر توست.
هرکرا از جلال مایه بُوَد
خرد مصطفاش دایه بُوَد
هوش مصنوعی: هر کسی که از قدرت و شکوه خاصی برخوردار باشد، خرد و عقل او به گونهای است که مادر او، در حقیقت، خود پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) است.
بست دیوار بهر منت را
سیرت او سرای سنّت را
هوش مصنوعی: دیوارها را به خاطر کرامت او برپا کردم و ویژگیهای او خانهی سنت را تشکیل میدهد.
گر ندانید ای هوا کوشان
بشنوید این سخن ز خاموشان
هوش مصنوعی: اگر میخواهید از آنچه نمیدانید آگاه شوید، به سخنان ساکتها گوش دهید.
تا بگویند بر زبان خرد
هرکه دل داد دین او بخرد
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل به کسی داده میشود، میتوان گفت که دین او بر اساس عقل و خرد است.
کاندرین کورهٔ پر از کوران
واندرین کارگاه مزدوران
هوش مصنوعی: در این مکان پر از تاریکی و سردی، در میان کسانی که بیخبر از حقیقت به کار میپردازند.
ادب او به از خصال شما
خرد او به از کمال شما
هوش مصنوعی: اخلاق و ادب او بهتر از ویژگیهای شماست و خرد و دانش او بالاتر از کمال و شکوه شماست.
او دلیل تو بس، تو راه مجوی
او زبان تو بس، تو یافه مگوی
هوش مصنوعی: او خود دلیل توست، بنابراین به دنبال دلیلهای دیگر نرو. او خود گفتار توست، پس از بیان سخنان دیگر بپرهیز.
وهم و حس و خیال رهبر تست
زان همیشه مقام بر درِ تست
هوش مصنوعی: تخیلات و احساسات تو سرپرست و راهنمای تو هستند و به همین دلیل، همیشه مقام تو در درگاه اوست.
مرد همّت نه مرد نهمت باش
چون پیمبر نهای ز امّت باش
هوش مصنوعی: در زندگی تلاش کن تا مانند مردان بزرگ و پرهمت باشی و به کسی مانند پیامبران نگاه نکن که از نسل و قوم خاصی هستند. بر روی تلاش و اراده خود تمرکز کن و به دنبال اهداف بالاتر برو.
سخن او برد ترا به بهشت
ادب او رهاندت ز کنشت
هوش مصنوعی: سخنان او تو را به دنیای زیبای ادب وارد میکند و کیفیت سخن او تو را از مشکلات و گرفتاریها نجات میدهد.
پی او گیر تا سری گردی
خرزی زود جوهری گردی
هوش مصنوعی: اگر دنبال او بروی، به زودی به جایگاه ارزندهای میرسی و به شخصیت باارزشی تبدیل میشوی.
جان فدا کن تو در متابعتش
چون نداری سرِ معاتبتش
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از او پیروی کنی، باید جان خود را فدای او کنی، زیرا نمیتوانی به اندازهی او نسبت به دوستی و همراهیاش اهمیت بدهی.
سوی حق بی رکاب مصطفوی
نرود پایت ارچه بس بدوی
هوش مصنوعی: اگر کسی بدون راهنما و هدایت پیامبر حرکت کند، هرچقدر هم که با نیت خوب و خالص بیفتد، به اهداف عالی و درست نخواهد رسید.
تا قدم بر سرِ فلک نزنی
با وی انگشت در نمک نزنی
هوش مصنوعی: تا زمانی که به اوج و قلهی موفقیت نرسی، نباید با او در مسائل جزیی و پیشپاافتاده درگیر شوی.
هرچه او گفت راز مطلق دان
وآنچه او کرد کردهٔ حق دان
هوش مصنوعی: هرچه او بیان کرد، حقیقتی مطلق و غیرقابل انکار است و هر اقدام او، عمل ارزشمند و درست به حساب میآید.
قول او ختم دان تو چون قرآن
لفظ او جزم دان تو چون فرقان
هوش مصنوعی: سخن او را مانند پایان قرآن در نظر بگیر و کلماتش را مانند آیات تفکیک شده بدان.
دل پر درد را که نیرو نیست
هیچ تیمار دار چون او نیست
هوش مصنوعی: دل پر از درد که توانایی ندارد، هیچ پرستاری چون او وجود ندارد.
شرع و دین ساقی شراب ویست
دیده خفّاش آفتاب ویست
هوش مصنوعی: دین و قوانین مانند یک رکورد شراب وجود دارد، و اینکه باید به نور حقیقت نگریست، مانند دیدن یک خفاش در برابر نور آفتاب است.
بر تو از نفس تو رحیمترست
در شفاعت از آن کریمترست
هوش مصنوعی: رحمت و محبت تو به دیگران بیشتر از رحمت خودت است و در شفاعت و کمک به دیگران از فرد نیکوکار هم بزرگتر و کریمتر هستی.
از کرم نز هوا و نز هوسی
مهربانتر ز تست بر تو بسی
هوش مصنوعی: از روی لطف و بدون هیچ انگیزهای، مهربانیهای بسیاری نسبت به تو وجود دارد.
سوی جان پلید کی پوید
هست او پاک پاک را جوید
هوش مصنوعی: کسی که روحش آلوده است، به سوی چیزهای ناپاک میرود، اما کسی که پاک و خالص است، همواره به دنبال پاکی و صفا میگردد.
پاک شو پاک رستی از دوزخ
کو رهاند ترا از آن برزخ
هوش مصنوعی: برای رسیدن به پاکی و رهایی از مشکلات و دردها، باید خود را از زشتیها و گناهان دور کرده و از دوزخ درون آزاد شویم. این پاکی میتواند ما را از موانع و سختیها رهانیده و به آرامش برساند.
باز آنکو حرام دارد خور
دوزخ او را ز شرع اولیتر
هوش مصنوعی: کسی که حرام میخورد، مجازاتش جهنم است و این برای او مطابق با اصول دین سختتر و مناسبتر خواهد بود.
گر تو خواهی که گردی او را یار
از حرام و سفاح دست بدار
هوش مصنوعی: اگر میخواهی او به تو عشق ورزد، از حرام و روابط نادرست دوری کن.
در حریم وی ای سلامت جوی
شرمدار از حرام و دست بشوی
هوش مصنوعی: در مکان مقدس او، اگر به دنبال سلامت هستی، از کارهای ناپسند پرهیز کن و دست خود را از آن پاک کن.
نه خدای جهان بر اهل نفس
گفت مولای مؤمنانم و بس
هوش مصنوعی: در اینجا مفهوم این است که خداوند تنها بر کسانی که به نفس خود تسلط دارند، گفته است که من فقط مولای مؤمنان هستم. به عبارت دیگر، کسانی که به خودشناسی و تقوا دست یافتهاند، میتوانند به مقام والای ایمان و رهبری دست یابند.
تو که جز در غم قنینه نهای
سینه گم کن چو پاک سینه نهای
هوش مصنوعی: تو که هیچ چیزی جز غم و اندوه را نمیشناسی، دل را فراموش کن زیرا که دل پاک و خالصی نداری.
سینهای را که سنّت آراید
دل آن سینه شرع را شاید
هوش مصنوعی: اگر سینهای داشته باشی که با سنت و آموزهها adorn شود، آن دل در این سینه بایستی با اصول و قوانین شرع هماهنگ باشد.
سینه و دل که جای غی باشد
خانهٔ دیو و چنگ و می باشد
هوش مصنوعی: در دل و سینهای که مملو از غم و غصه است، جز عشق و شادی جایی برای زیباییها و لذتها وجود ندارد.
ای فرو مانده زار و وار و خجل
در جحیم تن و جهنم دل
هوش مصنوعی: ای کسی که در رنج و عذاب جسم و دل خود اسیر شدهای و حالتی ناامید و شرمنده دار!
غضبت گه فرو برد به جحیم
گه دهد شهوتت شراب حمیم
هوش مصنوعی: زمانی که خشم تو را به آتش جهنم میکشاند و زمانی دیگر، لذت و شهوت تو را به نوشیدن شرابی داغ وا میدارد.
گه کشد شیر کبر و خوک نیاز
گه گزد مار حقد و گزدم آز
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، شیر با غرور و تکبر خود به سراغ ما میآید و در مواقعی دیگر، خوک با نیازمندیاش سراغ ما را میگیرد. همچنین، مار با حسادت و کینهاش گزیده میشود و آزار میرساند.
در دوزخ فراز کرده و پس
میپزی در بهشت دیگ هوس
هوش مصنوعی: در دوزخ، در حال سوزش و عذاب هستی و در بهشت، در حال سر و سامان دادن به خواستهها و آرزوهایت میباشی.
گه شرار غضب شود به اثیر
گه کشد غل و غش ترا به سعیر
هوش مصنوعی: گاهی آتش خشم در دل شعلهور میشود و گاهی فریب و نیرنگ تو را به عذاب میکشاند.
از برون سوتنت ز غفلت شاد
وز درون عقل و جانت با فریاد
هوش مصنوعی: از بیرون صدای شاد و شوقآوری به گوش میرسد، اما در درون تو عقل و جانت با ناله و فریاد به حال خود میدرد.
مصطفی بر کرانهٔ برزخ
رداء آویختست در دوزخ
هوش مصنوعی: مصطفی در مرز بین دنیا و آخرت، نشانههایی از خود را به شکل ردا در دوزخ آویزان کرده است.
گر ترا دیده هست و بینایی
چون ز دوزخ سبک برون نایی
هوش مصنوعی: اگر چشمی داری و میتوانی ببینی، پس چرا از دوزخ به راحتی خارج نمیشوی؟
تا رهاند ترا ز دوزخ زشت
پس رساند به بوستان بهشت
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که میتواند تو را از جهنم زشت نجات دهد و به باغ بهشت برساند.
سنّت او ردیست هین برخیز
در ردای محمّدی آویز
هوش مصنوعی: سنت او رد شده است، پس برخیز و خود را در لباس محمدی بپوشان.
کاسمانست احمد مرسل
اوّلش آخر آخرش اوّل
هوش مصنوعی: احمد، پیامبری است که در آغازهُ تاریخ پیامبری، به عنوان اولین فرستاده خدا شناخته میشود و در نهایت نیز بازگشتی دوباره و جاودانی خواهد داشت.
همه زان پرده آمده بیرون
در تماشاش عاقل و مجنون
هوش مصنوعی: همه از پس پرده بیرون آمدهاند تا زیبایی او را تماشا کنند، چه عاقل و چه دیوانه.
امتانش چو قطرهٔ باران
کاوّل و آخرش بود چو میان
هوش مصنوعی: مردم شما مانند قطرات باران هستند؛ آغاز و پایان هر یک از آنها به هم مربوط است و در میان نیز به یکدیگر ارتباط دارند.
دایهٔ جان بخردی خوانش
دفتر راز ایزدی دانش
هوش مصنوعی: مادری که برای جان، آگاهی و خرد را به زندگی میآورد، کتاب اسرار الهی و دانش را میخواند.
اندرین کارگاه کون و فساد
کار و بارش دو بود فقر و جهاد
هوش مصنوعی: در این دنیا، انسان در دو مسیر قرار دارد: یکی فقر و دیگری جهاد. این دو مقوله برای او به عنوان چالشها و تلاشهای زندگی مطرح میشوند.
چون نیم مرد فرش و ایوانش
من غلام غلام دربانش
هوش مصنوعی: از آنجا که من نیمهای از وجودم را برای او صرف کردهام، حتی اگر به عنوان یک خدمتکار کوچک در کنار او باشم، افتخار میکنم و خود را به گونهای در خدمت او میدانم.
با حسابم خوش ار فذلکم اوست
من غلام سقر چو مالکم اوست
هوش مصنوعی: اگر به من اجازه بدهید، میخواهم بگویم که خوشحالم از این که شما در نظر گرفتهاید. من همواره به این که خدمتگزار شما باشم، افتخار میکنم.
مالک دین و ملک و دادست او
هرچه بایست داد دادست او
هوش مصنوعی: مالک حقیقی دین و حکومت و عدالت اوست، هر آنچه که باید به کسی داده شود، او داده است.
تا مرا دانشست و دین دارم
دامنش را ز دست نگذارم
هوش مصنوعی: تا زمانی که علم و ایمان دارم، هرگز دامن او را رها نخواهم کرد.
پی او گیرم و سری گردم
بر سر شرعش افسری گردم
هوش مصنوعی: من از او پیروی میکنم و بر اصول او به عنوان رئیسی برمیخیزم.