بخش ۸۳ - التمثیل فی قصّة ابراهیم الخلیل علیهالسّلام
آن شنیدی که تا خلیل چه گفت
وقت آتش به جبرئیل نهفت
کرد بیرون سر از دریچهٔ جان
کای برادر تو دور شو ز میان
گفت با جبرئیل اندر سرّ
ربّ یسّر کنان در امر عسر
گشته از منجنیق حکم رها
گرد گردان چو گوی گردِ هوا
گفت پس من دلیل راهِ توام
جبرئیلم که نیکخواه توام
در چنان حال با نهیب خلیل
از سرِ اعتماد و حفظ وکیل
گفت هرچند پایم ای دلبند
هست بر گردن ضعیف به بند
دور کن یک زمان ز خویشتنم
تا بر او بی تو یک نفس بزنم
عصمتِ او دلیل من نه بس است
علم او جبرئیل من نه بس است
بی تو بر درگهش تو حاضر شو
چشم بردوز و پس تو ناظر شو
یکسو اندر حظّ خود ز میان
تا بیابی تو لذّت ایمان
چون به عشق از چنارت آتش جست
آتش از آتشی بدارد دست
چون خلیل آنِ خویشتن بگذاشت
آتش از فعل خویش دست بداشت
گرچه نمرود آتشی افروخت
آتشش چون علف نیافت نسوخت
چون عنان را به دست حکم سپرد
آتش سی و هشت روزه بمرد
بردمید از میان آتش و دود
چون صدای ندای حق بشنود
عبهرِ عهد و سوسنِ تحقیق
سنبل سنت و گل توفیق
آری آری چو دوست آن باشد
نار نمرود بوستان باشد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن شنیدی که تا خلیل چه گفت
وقت آتش به جبرئیل نهفت
هوش مصنوعی: آیا شنیدی که خلیل (ابراهیم) در زمان آتش چه گفت؟ او موضوع را از جبرئیل پنهان کرد.
کرد بیرون سر از دریچهٔ جان
کای برادر تو دور شو ز میان
هوش مصنوعی: از دریچهٔ وجود خود سر خود را خارج کن و بگو برادر، دور شو از میان من.
گفت با جبرئیل اندر سرّ
ربّ یسّر کنان در امر عسر
هوش مصنوعی: گفت با جبرئیل در مورد راز خداوند، که در مشکلات، آسانی را فراهم کن.
گشته از منجنیق حکم رها
گرد گردان چو گوی گردِ هوا
هوش مصنوعی: مانند گویای که در هوا معلق است، من هم از قدرتی رها شدهام. این رهایی به مانند پرتابی از منجنیق است که مرا در فضا آزاد گذاشته است.
گفت پس من دلیل راهِ توام
جبرئیلم که نیکخواه توام
هوش مصنوعی: پس من دلیل و نشانهی مسیر تو هستم، ای جبرئیل، زیرا خیرخواه تو هستم.
در چنان حال با نهیب خلیل
از سرِ اعتماد و حفظ وکیل
هوش مصنوعی: در آن شرایط، با تأثیر کلام خلیل و اطمینان به وکیل خود برای حفظ وضعیتی که دارم، مواجه شدم.
گفت هرچند پایم ای دلبند
هست بر گردن ضعیف به بند
هوش مصنوعی: گفت هرچند که پایم در اختیار توست، اما تو باید آن را به گردن ضعیفم ببندی.
دور کن یک زمان ز خویشتنم
تا بر او بی تو یک نفس بزنم
هوش مصنوعی: مدتی از خودم دور شوم تا بتوانم به یاد تو یک لحظه نفس بکشم.
عصمتِ او دلیل من نه بس است
علم او جبرئیل من نه بس است
هوش مصنوعی: عصمت و پاکی او تنها دلیل من نیست، دانش و علم او هم مانند جبرئیل برای من کافی نیست.
بی تو بر درگهش تو حاضر شو
چشم بردوز و پس تو ناظر شو
هوش مصنوعی: بدون تو، در درگاه معشوق حاضر شو، چشمانت را ببند و به او نگاه کن.
یکسو اندر حظّ خود ز میان
تا بیابی تو لذّت ایمان
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از نعمتهای خود استفاده کنی و از میان مشکلات عبور کنی، میتوانی به لذت و خوشی ایمان دست پیدا کنی.
چون به عشق از چنارت آتش جست
آتش از آتشی بدارد دست
هوش مصنوعی: وقتی که آتش عشق از وجود تو شعلهور شود، آن آتش دیگر نمیتواند دست از سوزاندن بر دارد.
چون خلیل آنِ خویشتن بگذاشت
آتش از فعل خویش دست بداشت
هوش مصنوعی: وقتی ابراهیم خلیل به خاطر خودسازی و تقوا از اعمال ناپسند خود بیرون آمد، به آتش محرومیت از کارهای زشت دست کشید.
گرچه نمرود آتشی افروخت
آتشش چون علف نیافت نسوخت
هوش مصنوعی: هرچند نمرود آتش بزرگی روشن کرد، اما آن آتش نتوانست علف را بسوزاند.
چون عنان را به دست حکم سپرد
آتش سی و هشت روزه بمرد
هوش مصنوعی: زمانی که کنترل و هدایت امور به دست قدرتهای حکومتی سپرده شد، آتش بیست و هشت روزه خاموش شد.
بردمید از میان آتش و دود
چون صدای ندای حق بشنود
هوش مصنوعی: از میان آتش و دود، صدا به گوشش میرسد و این صدا ندا و پیام حق را به او میرساند.
عبهرِ عهد و سوسنِ تحقیق
سنبل سنت و گل توفیق
هوش مصنوعی: عهد و پیمان به مانند نهر جاری و سوسن، حقایق را به زیبایی نشان میدهند، مانند سنبلی که سمبل برکت و توفیق است.
آری آری چو دوست آن باشد
نار نمرود بوستان باشد
هوش مصنوعی: اگر دوستی مانند آتش نمرود باشد، پس آنجا بهشت و گلستان خواهد بود.