بخش ۷۳ - حکایت
کور را گوهری نمود کسی
زین هوس پیشه مرد بوالهوسی
که ازین مُهره چند میخواهی
گفت یک گرده و دو تا ماهی
نشناسد کسی چه داری خشم
لعل و گوهر مگر به گوهر چشم
پس چو این گوهر نداد خدای
این گهر را ببر تو ژاژ مخای
گرنخواهی که بر تو خندد خر
نزد گوهرشناس بر گوهر
دست گوهرشناس به داند
چون کف پای بر صدف راند
نیک دانی که در فضای ازل
دستِ صُنع خدای عزّوجل
گر نبشت ابجدی ز دفتر خویش
نتواند کزو کشد سرِ خویش
کرده امر خدای در هر فن
قوّتی را به فعلی آبستن
تا چو راه مشیمه بگشایند
زآنچه کشتند حاملان زایند
آنکه او را عدم برد فرمان
کی وجود آرد اندرو عصیان
کرده یک امر جمله را بیدار
همگان آمدند در پرگار
هرچه استاد برنبشت و براند
طفل در مکتب آن تواند خواند
عقل شد خامه، نفس شد دفتر
مایه صورتپذیر و جسم صوَر
عشق را گفت جز زمن مهراس
عقل را گفت خویشتن بشناس
عقل دایم رعیّت عشق است
جان سپاری حمیّت عشق است
عشق را گفت پادشایی کن
طبع را گفت کدخدایی کن
از عنا طعنه ساز ارکان را
پس به کف کن تو آب حیوان را
تا چو زو نطق مایهای سازد
در ره روح قدس در بازد
روح قدسی به نفس باز شود
نفس چون عقل پاکباز شود
همچنین از بدایت ارکان
روش اوست تا نهایت جان
همه زی اوست بازگشت دهور
در نُبی خواندهای تصیرالامور
آنکه مختار زیر پردهٔ اوست
وآنکه مجبور بند کردهٔ اوست
همه از امر اوست زیر و زبر
غافلند آدمی ز خیر و ز شر
هرچه بودست و هرچه خواهد بود
آن توانند کرد کو فرمود
داند آنکس که خردهدان باشد
هرچه او کرد خیرت آن باشد
نام نیکو و زشت از من و تست
کار ایزد نکو بود بدرست
هست عالِم خدای عزّوجل
که ترا چیست پایگاه و محل
نیک داند خدای سرّ دلت
زانکه اول خود او سرشت گلت
کی شود عقل تو بدو مُدرک
چه نماید ترا به جز بد و شک
هرچه ز ایزد بود همه نیکوست
هرچه از تست سر به سر آهوست
بخش ۷۲ - فی قضائه و قدره و امره و صنعه: داده از حکم تو تمنّی رابخش ۷۴ - فی الشّوق: از پس این براق شوق بُوَد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کور را گوهری نمود کسی
زین هوس پیشه مرد بوالهوسی
هوش مصنوعی: کسی که به دنیای ظاهری و لذتهای زودگذر علاقهمند است، به آسانی نمیتواند به ارزشهای واقعی پی ببرد و در پی کسب چیزهای ارزشمند، دچار خطا و اشتباه میشود. به عبارت دیگر، افرادی که تنها به تمایلات و خواستههای سطحی توجه دارند، در درک زیباییهای عمیقتر ناتواناند.
که ازین مُهره چند میخواهی
گفت یک گرده و دو تا ماهی
هوش مصنوعی: چند تا از این مهرهها را میخواهی؟ یکی و دو تا ماهی کافی است.
نشناسد کسی چه داری خشم
لعل و گوهر مگر به گوهر چشم
هوش مصنوعی: هیچکس به ارزش و زیبایی خشم و خویشتنداری تو پی نمیبرد، مگر آنکه به عمق نگاهت نگاهی بیندازد.
پس چو این گوهر نداد خدای
این گهر را ببر تو ژاژ مخای
هوش مصنوعی: پس اگر خداوند به تو این گوهر را عطا نکرده، تو هم در موردش حرفی نزن و مزاحم نشو.
گرنخواهی که بر تو خندد خر
نزد گوهرشناس بر گوهر
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی کسی به تو بخندد، باید در میان افراد آگاه و باخبر از ارزشهای واقعی قرار بگیری.
دست گوهرشناس به داند
چون کف پای بر صدف راند
هوش مصنوعی: کسی که در درک ارزشها و زیباییها مهارت دارد، میتواند به راحتی و با دقت به تشخیص آنها بپردازد، مانند کسی که با پا بر روی صدفها میگذرد و متوجه ارزش آنها میشود.
نیک دانی که در فضای ازل
دستِ صُنع خدای عزّوجل
هوش مصنوعی: خوب میدانی که در زمان آغازین، اراده و خلق خداوند بزرگ وجود داشته است.
گر نبشت ابجدی ز دفتر خویش
نتواند کزو کشد سرِ خویش
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند در نوشتههای خود چیزی بیافریند، نمیتواند از خود نیز حیات و هویتی داشته باشد.
کرده امر خدای در هر فن
قوّتی را به فعلی آبستن
هوش مصنوعی: در هر زمینهای، خداوند به هر قدرتی، فعلی را میبخشد که در انتظار وقوع است.
تا چو راه مشیمه بگشایند
زآنچه کشتند حاملان زایند
هوش مصنوعی: تا زمانی که درختان میوه دهند و محصولاتی را که برداشت کردهاند به بار بنشانند.
آنکه او را عدم برد فرمان
کی وجود آرد اندرو عصیان
هوش مصنوعی: آن کسی که وجودش را عدم از بین میبرد، چگونه میتواند وجودی داشته باشد که بر او طغیان کند؟
کرده یک امر جمله را بیدار
همگان آمدند در پرگار
هوش مصنوعی: همه چیز در حال حاضر تحت تأثیر یک پیام یا اتفاق قرار گرفته و همه افراد به حرکت واداشته شدهاند.
هرچه استاد برنبشت و براند
طفل در مکتب آن تواند خواند
هوش مصنوعی: هر آنچه استاد در کلاس به یاد یاد دهد، کودک هم قادر است آن را یاد بگیرد و بخواند.
عقل شد خامه، نفس شد دفتر
مایه صورتپذیر و جسم صوَر
هوش مصنوعی: عقل مانند قلمی است که نوشتهها را به وجود میآورد و نفس همانند دفتری است که میتواند این نوشتهها را ثبت کند. در واقع، عقل و نفس به تولید و شکلگیری موجودات و مظاهر مادی کمک میکنند.
عشق را گفت جز زمن مهراس
عقل را گفت خویشتن بشناس
هوش مصنوعی: عشق به تو میگوید که از من نترس و عقل به تو میگوید که خودت را بشناس و به آگاهی درونیات توجه کن.
عقل دایم رعیّت عشق است
جان سپاری حمیّت عشق است
هوش مصنوعی: عقل همیشه در خدمت عشق است و فدای عشق شدن نشاندهندهی غیرت و تعهد به آن است.
عشق را گفت پادشایی کن
طبع را گفت کدخدایی کن
هوش مصنوعی: عشق به شما میگوید که مانند یک پادشاه رفتار کنی و احساساتت را با قدرت و شکوه بروز دهی، در حالی که طبع و شخصیت شما باید مثل یک کدخدا باشد؛ یعنی با مهربانی و درایتی، به دیگران رسیدگی کنی و برای آنها ارزش قائل شوی.
از عنا طعنه ساز ارکان را
پس به کف کن تو آب حیوان را
هوش مصنوعی: از جنبههای منفی و آسیبهای زندگی عبور کن و در عوض، به دنبال منشأ حیات و شادابی باش.
تا چو زو نطق مایهای سازد
در ره روح قدس در بازد
هوش مصنوعی: وقتی او (شخصی) شروع به صحبت و کلام کند، باید طوری باشد که در مسیر روح مقدس را باز کند.
روح قدسی به نفس باز شود
نفس چون عقل پاکباز شود
هوش مصنوعی: وقتی که روح الهی به انسان الهام شود، نفس او مانند عقل پاک و آزاد میگردد.
همچنین از بدایت ارکان
روش اوست تا نهایت جان
هوش مصنوعی: روش او از آغاز تا پایان زندگیاش به گونهای است که نشاندهندهی اصول و پایههای بنیادین اوست.
همه زی اوست بازگشت دهور
در نُبی خواندهای تصیرالامور
هوش مصنوعی: همه چیز از اوست و بازگشت زمان به سوی اوست، که در قرآن به صورت «تسییل الامور» ذکر شده است.
آنکه مختار زیر پردهٔ اوست
وآنکه مجبور بند کردهٔ اوست
هوش مصنوعی: کسی که در پس پرده قدرت او مختار و آزاد است و کسی که در تحت بند و زنجیر او ناچار و مجبور به عمل است.
همه از امر اوست زیر و زبر
غافلند آدمی ز خیر و ز شر
هوش مصنوعی: همه چیز تحت فرمان اوست، اما مردم در نیکی و بدی غافلند.
هرچه بودست و هرچه خواهد بود
آن توانند کرد کو فرمود
هوش مصنوعی: هر آنچه که بوده و هر آنچه که ممکن است به وقوع بپیوندد، تنها تحت فرمان کسی است که قدرت آن را دارد.
داند آنکس که خردهدان باشد
هرچه او کرد خیرت آن باشد
هوش مصنوعی: کسی که اندکی آگاه است، میداند که هر چیزی که او انجام میدهد، در نهایت به نفع تو خواهد بود.
نام نیکو و زشت از من و تست
کار ایزد نکو بود بدرست
هوش مصنوعی: نام خوب و بد به من و تو مربوط میشود، اما در حقیقت، کار خداوند نیکو است و این کاملاً درست است.
هست عالِم خدای عزّوجل
که ترا چیست پایگاه و محل
هوش مصنوعی: خدای بزرگ جهانیان دانای مطلقی است که جایگاه و مقام تو را به خوبی میداند.
نیک داند خدای سرّ دلت
زانکه اول خود او سرشت گلت
هوش مصنوعی: خداوند به خوبی میداند که در دل تو چه میگذرد، چون که خودش ابتدا روح و وجود تو را آفریده است.
کی شود عقل تو بدو مُدرک
چه نماید ترا به جز بد و شک
هوش مصنوعی: عقل تو چگونه میتواند به درک او برسد؟ چه چیز جز بدی و تردید میتواند برای تو به ارمغان آورد؟
هرچه ز ایزد بود همه نیکوست
هرچه از تست سر به سر آهوست
هوش مصنوعی: هر چیزی که از طرف خداوند باشد، خوب و پسندیده است؛ اما هر آنچه که از خودت باشد، تماماً بیارزش و ناپسند است.