بخش ۶۵ - فیالحمد والثناء
در دهان هر زبان که گویا شد
از ثنایت چو مُشک بویا شد
دل و جان را به بُعد و قربت تو
هست در امر و در مشیّت تو
دولت سرمدی و نحس ردی
ملک بیهلک و عزّت ابدی
بندگانت به روز و شب پویان
همه از تو ترا شده جویان
دولت و ملک و عزّ هر دو جهان
پیش عاقل به آشکار و نهان
هست معلوم بی هوا و هوس
کان همه هیچ نیست بی تو و بس
در ثنای تو هر که گُربزتر
گرچه قادرترست عاجزتر
دین طلب کن گرت غم بدنست
زانکه کابین دین طلاق تنست
پیک عقلش ممیّز راهست
که فسادش صلاح را جاهست
نیست در امر تو به کن فیکون
زَهره کسرا که این چه یا آن چون
بنده را در ره معاش و معاد
نیست کس ناصر از صلاح و فساد
روزی آخر ز خلق سیر شوی
لیک دوری هنوز و دیر شوی
آنگه آگه شوی ز نرخ پیاز
که نیابی به راه راست جواز
مرد ایمان همیشه در کار است
زانکه ایمان نماز بیمار است
تا نداری سرِ سراندازی
تو چه دانی که چیست جانبازی
چون سرانداز وصف جود شدی
بر درِ روم در سجود شدی
کعبهٔ دل ز حق شده منظور
همّت سگ بر استخوان مقصور
پیش شرعش ز شعر جستن به
بیت را همچو بت شکستن به
شرع از اشعار سخت بیگانهست
گرچه با او کنون هم از خانهست
هرچه ما را مباح، محظورست
برکسی کو ازین و آن دورست
فرق حَظر و اباحت او داند
کانچه راحت جراحت او داند
دل و همّت مده به صحبت خلق
ببر از خلق تا نبرد حلق
نیکویی با عدوت از خردست
که خرد نام تو ز نیک و بد است
بخش ۶۴ - التّمثیل فی تقصیر الصّلوة: بوشعیب الاُبی امامی بودبخش ۶۶ - فیالافتقار والتحیّرِ فی صفاته: مستمع نغمت نیاز از دل
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در دهان هر زبان که گویا شد
از ثنایت چو مُشک بویا شد
هوش مصنوعی: زمانی که هر زبانی به زیبایی از تو صحبت کند، بوی خوشی مانند مشک را خواهد داشت.
دل و جان را به بُعد و قربت تو
هست در امر و در مشیّت تو
هوش مصنوعی: دل و جان من به فاصله و نزدیکی تو وابسته است و همه چیز در اراده و خواست تو قرار دارد.
دولت سرمدی و نحس ردی
ملک بیهلک و عزّت ابدی
هوش مصنوعی: خوشبختی دائمی و بدبختی از بین رفته، سرزمین بدون نابودی و بزرگی ابدی.
بندگانت به روز و شب پویان
همه از تو ترا شده جویان
هوش مصنوعی: بندههای تو در طول روز و شب در جستجوی تو هستند و همواره به دنبال تو میگردند.
دولت و ملک و عزّ هر دو جهان
پیش عاقل به آشکار و نهان
هوش مصنوعی: ثروت و حکومت و شرافت در هر دو عالم برای فرد خردمند به وضوح و به صورت پنهان قابل مشاهده است.
هست معلوم بی هوا و هوس
کان همه هیچ نیست بی تو و بس
هوش مصنوعی: آشکار است که بدون عشق و خواست تو، همه چیز بیمعنی و هیچ است.
در ثنای تو هر که گُربزتر
گرچه قادرترست عاجزتر
هوش مصنوعی: هر کسی که در ستایش تو بیشتر صحبت کند، هرچند از نظر توانایی در سطح بالاتری باشد، اما در واقع ناتوانتر است.
دین طلب کن گرت غم بدنست
زانکه کابین دین طلاق تنست
هوش مصنوعی: اگر غم و اندوهی در وجودت حس میکنی، دنبال دین و ایمان باش؛ زیرا پیوند و رابطهای که با دین برقرار میکنی، میتواند تو را از وابستگی به جسم و ظاهر رهایی بخشد.
پیک عقلش ممیّز راهست
که فسادش صلاح را جاهست
هوش مصنوعی: عقل راهنمای درستی است که میتواند تشخیص بدهد چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. در واقع، نیکوکاری و درستی در درک مسائل به او کمک میکند تا از فساد و آسیبهای احتمالی جلوگیری کند.
نیست در امر تو به کن فیکون
زَهره کسرا که این چه یا آن چون
هوش مصنوعی: هیچ کس در کار تو نخواهد بود که با یک دستور و فرمان، همه چیز را به وجود آورد. این موضوع به این سادگیها نیست که با یک "باش" یا "نباش" انجام شود.
بنده را در ره معاش و معاد
نیست کس ناصر از صلاح و فساد
هوش مصنوعی: هیچکس در مسیر زندگی و آخرت به من کمکی نمیکند، نه در خوبیها و نه در بدیها.
روزی آخر ز خلق سیر شوی
لیک دوری هنوز و دیر شوی
هوش مصنوعی: روزی به پایان میرسی و از مردم خسته میشوی، اما هنوز فاصلهای وجود دارد و زمان میبرد تا از این وضعیت خارج شوی.
آنگه آگه شوی ز نرخ پیاز
که نیابی به راه راست جواز
هوش مصنوعی: زمانی که از قیمت پیاز مطلع شوی، متوجه میشوی که برای رسیدن به مسیر درست، مجوزی نخواهی داشت.
مرد ایمان همیشه در کار است
زانکه ایمان نماز بیمار است
هوش مصنوعی: مرد مؤمن همیشه در تلاش و کوشش است، زیرا ایمان او مانند نمازی است که به حمایت و تقویت نیاز دارد.
تا نداری سرِ سراندازی
تو چه دانی که چیست جانبازی
هوش مصنوعی: وقتی که خودت تجربهی فداکاری و ایثار را نداشته باشی، نمیدانی که چه معنایی دارد.
چون سرانداز وصف جود شدی
بر درِ روم در سجود شدی
هوش مصنوعی: وقتی که به دروازه روم رسیدی و ثروت و generosity تو را توصیف کردند، در حالت سجده به شکرگزاری درآمدی.
کعبهٔ دل ز حق شده منظور
همّت سگ بر استخوان مقصور
هوش مصنوعی: کعبهٔ دل به سمت حق قرار گرفته، اما همت و کوشش به مانند سگی است که بر روی استخوانی گرفتار شده است.
پیش شرعش ز شعر جستن به
بیت را همچو بت شکستن به
هوش مصنوعی: اگر بخواهی شعر او را بررسی کنی، باید با احتیاط و احترام به قوانین و اصول او نزدیک شوی، زیرا شکستن این حد و مرز همانند شکستن مجسمهای مقدس است.
شرع از اشعار سخت بیگانهست
گرچه با او کنون هم از خانهست
هوش مصنوعی: قوانین شرعی با شعر و شاعری که به سختی درک میشود، ارتباطی ندارد، هرچند شاید در ظاهر با آنها همپیمان باشد.
هرچه ما را مباح، محظورست
برکسی کو ازین و آن دورست
هوش مصنوعی: هر چیزی که برای ما مجاز است، برای کسی که از این عالم و عالم دیگر دور است، ممنوع است.
فرق حَظر و اباحت او داند
کانچه راحت جراحت او داند
هوش مصنوعی: او میداند که کجا باید چیزی را ممنوع کند و کجا باید اجازه دهد، زیرا او آگاه است که چه چیزی برایش مفید است و چه چیزی به او آسیب میزند.
دل و همّت مده به صحبت خلق
ببر از خلق تا نبرد حلق
هوش مصنوعی: دل و ارادهات را به شرکت در محفل مردم نده. از جمعیت دوری کن تا دچار آسیب نشوی.
نیکویی با عدوت از خردست
که خرد نام تو ز نیک و بد است
هوش مصنوعی: نیکی و خوبی به دشمن هم از روی خِرَد است، زیرا که عقل تو از خوبی و بدی آگاه است.