بخش ۶۲ - المثل فی الخشوع و حضور القلب فی الصّلوة قصّة امیرالمؤمنین علیهالسّلام
در اُحد میر حیدر کرّار
یافت زخمی قوی در آن پیکار
ماند پیکان تیر در پایش
اقتضا کرد آن زمان رایش
که برون آرد از قدم پیکان
که همان بود مرورا درمان
زود مرد جرایحی چو بدید
گفت باید به تیغ باز برید
تا که پیکان مگر پدید آید
بستهٔ زخم را کلید آید
هیچ طاقت نداشت بادمِ گاز
گفت بگذار تا بوقت نماز
چون شد اندر نماز حجّامش
ببرید آن لطیف اندامش
جمله پیکان ازو برون آورد
و او شده بیخبر ز ناله و درد
چون برون آمد از نماز علی
آن مر او را خدای خوانده ولی
گفت کمتر شد آن اَلم چونست
وز چه جای نماز پُر خونست
گفت با او جمال عصر حسین
آن بر اولاد مصطفی شده زَیْن
گفت چون در نماز رفتی تو
برِ ایزد فراز رفتی تو
کرد پیکان برون ز تو حجام
باز نا داه از نماز سلام
گفت حیدر به خالق الاکبر
که مرا زین اَلم نبود خبر
ای شده در نماز بس معروف
به عبادت برِ کسان موصوف
اینچنین کن نماز و شرح بدان
ورنه برخیز و خیره ریش ملان
چون تو با صدق در نماز آیی
با همه کام خویش باز آیی
ور تو بیصدق صد سلام کنی
نیستی پخته کار خام کنی
یک سلامت دو صَد سلام ارزد
سجدهٔ صدق صد قیام ارزد
کان نمازی که عادتی باشد
خاک باشد که باد برپاشد
اندرین ره نماز روحانی
آن به آید که خشک جنبانی
جان گدازد نماز بار خدای
خشک جنبان بود همیشه گدای
بود از روی جهل و نااهلی
چون بجوید طریق بوجهلی
گرت باید که مرد باشی مرد
خشک بگذار و گردِ دریا گرد
گرت نبوَد ز بحر دُرّ خوشاب
هم تو دانی که در نمانی از آب
چنگ در راه حق زن ای سرهنگ
گرت نبود مراد نبود ننگ
مرد کز آب و خاک دارد عار
به هوا بر نشیند آتشوار
کله آسمان منه بر سر
تا بیابی ز جبرئیل افسر
تاج گردد ترا کلاه مَلَک
باشگونه شود کلاه فلک
تا بدانی حق از هوا و هوس
کین همه هیچ نیست زی تو و بس
عدمت چون وجود یکسانست
هرچه تو خواستی همه آنست
بخش ۶۱ - فصل فی شرائط صلوة الخمس والمناجات والتضرّع والخشوع والوقار والدعاء: قالالله تعالی: الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة، و قال النّبی علیهالسلام عند نزعه: و ما ملکت ایمانکم، و قال النّبی صلی اللّه علیه و سلم حبب الی من دنیاکم ثلاث: الطبیب والنساء و قرّة عینی فیالصلوة، و قال علیهالسلام: من ترک الصلوة متعمداً فقد کفر و بینالاسلام والکفر ترکالصلوة، و قال: المصلی یناجی ربه، و قال علیهالسلام لو علم المصلی من یناجی ما التفت و قال علیهالسلام کن فی صلوتک خاشعا و قال علیهالسلام: الصلوة نورالمؤمن، من اقام الصلوة اعطی الجنّة بالصلوة.بخش ۶۳ - فی الصّلوة و الرّغبة: بارگی را بساز آلت و زین
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در اُحد میر حیدر کرّار
یافت زخمی قوی در آن پیکار
هوش مصنوعی: در جنگ اُحد، حیدر کرّار (امام علی علیهالسلام) زخمی نیرومند به دست آورد.
ماند پیکان تیر در پایش
اقتضا کرد آن زمان رایش
هوش مصنوعی: پیکان تیر در پایش مانده بود و این شرایط باعث شد که در آن زمان به فکر رهایی خود بیفتد.
که برون آرد از قدم پیکان
که همان بود مرورا درمان
هوش مصنوعی: کسی که از قدم خود تیر را به بیرون روانه میکند، همان است که درمان مسیر را میشناسد.
زود مرد جرایحی چو بدید
گفت باید به تیغ باز برید
هوش مصنوعی: به محض اینکه مرد زخمهایی را مشاهده کرد، گفت باید با شمشیر دوباره آنها را ببرید.
تا که پیکان مگر پدید آید
بستهٔ زخم را کلید آید
هوش مصنوعی: تا زمانی که پیکان به هدف نرسد، زخم بسته نمیشود و راهی برای بهبودی وجود ندارد.
هیچ طاقت نداشت بادمِ گاز
گفت بگذار تا بوقت نماز
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتوانست در شرایطی که باد در حال وزیدن بود، صبر کند و میگفت بگذار همه چیز تا زمان نماز آماده شود.
چون شد اندر نماز حجّامش
ببرید آن لطیف اندامش
هوش مصنوعی: وقتی که در نماز ایستاده بود، آن اندام نرم و زیبا را برید.
جمله پیکان ازو برون آورد
و او شده بیخبر ز ناله و درد
هوش مصنوعی: همه چیز از او خارج شد و او از ناله و درد بیخبر مانده است.
چون برون آمد از نماز علی
آن مر او را خدای خوانده ولی
هوش مصنوعی: وقتی علی از نماز خارج شد، خدا او را به عنوان ولی خود نامید.
گفت کمتر شد آن اَلم چونست
وز چه جای نماز پُر خونست
هوش مصنوعی: گفتند این درد و رنج چطور کمتر شده است و چرا جای نماز اینقدر پر از خون است؟
گفت با او جمال عصر حسین
آن بر اولاد مصطفی شده زَیْن
هوش مصنوعی: او گفت که زیبایی عصر حسین بر نسل پیامبر (مصطفی) جلوهگر شده است.
گفت چون در نماز رفتی تو
برِ ایزد فراز رفتی تو
هوش مصنوعی: وقتی که در نماز میروی، به سوی خداوند بالا میروی.
کرد پیکان برون ز تو حجام
باز نا داه از نماز سلام
هوش مصنوعی: حجام به تیر زدن مشغول است، گویی که از تو بیرون آمده است، اما فراموش کرده است که از نماز سلام کند.
گفت حیدر به خالق الاکبر
که مرا زین اَلم نبود خبر
هوش مصنوعی: حیدر به خداوند بزرگ گفت که من از این درد و رنج اطلاعی نداشتم.
ای شده در نماز بس معروف
به عبادت برِ کسان موصوف
هوش مصنوعی: ای کسی که در نماز و عبادت، در میان دیگران شهرت یافتهای و توصیف میشوی.
اینچنین کن نماز و شرح بدان
ورنه برخیز و خیره ریش ملان
هوش مصنوعی: نماز را اینگونه بخوان و معنا و حقیقت آن را بفهم، وگرنه بلند شو و به بیجهت و ناامیدانه به مسائل بیاساس نپرداز.
چون تو با صدق در نماز آیی
با همه کام خویش باز آیی
هوش مصنوعی: زمانی که با اخلاص و باشکوه در نماز حاضر میشوی، با تمامی وجود و خواستههایت به آرامش میرسی.
ور تو بیصدق صد سلام کنی
نیستی پخته کار خام کنی
هوش مصنوعی: اگر بدون صداقت و از روی تظاهر سلام کنی، در واقع کار بیهودهای انجام دادهای و هنوز در کارهای خود ناپخته هستی.
یک سلامت دو صَد سلام ارزد
سجدهٔ صدق صد قیام ارزد
هوش مصنوعی: یک سلام واقعی به اندازهی صد سلام اهمیت دارد و سجدهای همراه با صداقت به اندازهی صد قیام ارزشمند است.
کان نمازی که عادتی باشد
خاک باشد که باد برپاشد
هوش مصنوعی: نمازی که به عادت انجام شود، همچون خاکی است که باد آن را پخش میکند و هیچ ثباتی ندارد.
اندرین ره نماز روحانی
آن به آید که خشک جنبانی
هوش مصنوعی: در این مسیر، نماز روحانی و معنوی زمانی به درستی انجام میشود که با دل و جان و بدون هیچگونه ناپاکی و تصنعی باشد.
جان گدازد نماز بار خدای
خشک جنبان بود همیشه گدای
هوش مصنوعی: دل برای نماز و عبادت خدا همیشه به شدت میسوزد و این نشاندهنده آن است که فردی همواره در حال تضرع و بندگی برای پروردگارش است.
بود از روی جهل و نااهلی
چون بجوید طریق بوجهلی
هوش مصنوعی: انسانی که از روی نادانی و نابلدی به دنبال راهی میگردد، در واقع در جهل و ناآگاهی خود بیشتر غرق میشود.
گرت باید که مرد باشی مرد
خشک بگذار و گردِ دریا گرد
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مردی واقعی باشی، باید از تعلقات و محدودیتهای خشک و بیروح دست برداری و آزادی و شور زندگی را بپذیری.
گرت نبوَد ز بحر دُرّ خوشاب
هم تو دانی که در نمانی از آب
هوش مصنوعی: اگر تو دریا از مروارید خوشمزهای نداشته باشی، خودت میدانی که از آب دور نمیمانی.
چنگ در راه حق زن ای سرهنگ
گرت نبود مراد نبود ننگ
هوش مصنوعی: ای سرهنگ، اگر در مسیر حق گام برمیداری، به چنگ زدن و جنگیدن ادامه بده، زیرا اگر هدف و مقصودت را نداشته باشی، شرم و ننگی بر تو نخواهد بود.
مرد کز آب و خاک دارد عار
به هوا بر نشیند آتشوار
هوش مصنوعی: مردی که از منبع طبیعی خود، یعنی آب و خاک، خجالت میکشد و به آسمان صعود میکند، مانند آتش است که به سوی بالا میرود.
کله آسمان منه بر سر
تا بیابی ز جبرئیل افسر
هوش مصنوعی: تمام آسمان را بر سر میگذارم تا از جبرئیل تاجی بگیری.
تاج گردد ترا کلاه مَلَک
باشگونه شود کلاه فلک
هوش مصنوعی: به جایی خواهی رسید که مانند تاج بر سر خود، شکوه و مقام را احساس خواهی کرد و کلاهی که بر سرت میگذاری، نماد عظمت آسمان خواهد بود.
تا بدانی حق از هوا و هوس
کین همه هیچ نیست زی تو و بس
هوش مصنوعی: برای این که متوجه شوی حق از خواستههای نفسانی چه تفاوتی دارد، باید بدانید که همه این مسائل به خودت مربوط میشود و ارزش چندانی ندارد.
عدمت چون وجود یکسانست
هرچه تو خواستی همه آنست
هوش مصنوعی: وجود و عدم در نظر تو یکی است و هرچه تو آرزو کنی، همان است که وجود دارد.