بخش ۳۲ - فیاطّلاعه علی ضمائرالعباد
دانش او رهی رعایت کن
بخشش او مهم کفایت کن
شرب یک یک ز خلق دانسته
دادن و ضدّ آن توانسته
اوست مر فطرت ترا فاطر
دانش او منزّه از خاطر
او ز تو داند آنچه در دل تست
زانکه او خالق دل و گِل تست
چون تو دانی که او همی داند
خر طبع تو در گِلت ماند
روی از آئین بد بگردانی
رای تو پرورد مسلمانی
چون به حلمش غرور خواهی داشت
نار در دل نه نور خواهی داشت
چون به علمش نگه نخواهی کرد
طمع حلم از او مدار ای مرد
علم او عقل را چراغ افروز
حلم او طبع را گناه آموز
گرنه حلمش بُدی همیشه پناه
بنده کی زَهره داشتی به گناه
مصلحت بین خلق بیش از آز
مطّلع بر ضمیر پیش از راز
آنچه در خاطر تو او داند
لفظ ناگفته کار میراند
هیچ جانی به صبر از او نشکیفت
هیچ عقلش به زیرکی نفریفت
مطّلع بر ضمایر است مدام
تو بر اندیش و کار گشت تمام
بیزبانی برش زباندانی است
قوت جانت ز خوان بینانیست
شادی آرست و غمگسار خدای
راز دانست و رازدار خدای
آنچه او بهر آدمی آراست
آرزوش آنچنان نداند خواست
او کمابیش خلق دانسته
دیدن و دادنش توانسته
جای تو در نعیم کرد مُعد
تا تو با یوم جفت کردی غد
او نهاد از پی اولوا الالباب
بیم و امید در نمایش خواب
کرد قائم برای نظم و قوام
متقاضی به رحم در ارحام
گردد از حس پای مور آگاه
مور و سنگ و شب و زمانه سیاه
سنگ در قعر بحر اگر جنبید
در شب داج علمش آنرا دید
در دلِ سنگ اگر بود کرمی
دارد آن کرم ذرهای جرمی
صوت تسبیح و راز پنهانش
می بداند به علم یزدانش
بنموده ترا ره آموزی
داده در سنگ کرم را روزی
هرکه او نیست هست داند کرد
هست را نیست هم تواند کرد
هست با قهر و علم یزدانی
ناتوانی نکو و نادانی
ناتوانی ترا کند دانا
عاجزی مر ترا دهد بالا
غیب خود زانکه صورت تو نگاشت
تو ندانی که غیب نتوان داشت
***
او ترا بهتر از تو داند حال
تو چه گردی به گرد هزل و محال
قایل او پس تو گنگ باش و مگوی
طالب او پس تو لنگ باش و مپوی
تو مگو دردِ دل که او گوید
تو مجو مر ورا که او جوید
گر گناهی همی کنی اکنون
آن گناه از دو حال نیست برون
گر ندانی که می بداند حق
گویمت اینت کافر مطلق
ور بدانی که میبداند و پس
میکنی اینت شوخ دیده و خس
خود گرفتم کسیت محرم نیست
حق بداند، حق از کسی کم نیست
عفو او گیرم ار بپوشاند
نه ز تو علمش آن همی داند
توبه کن زین شنیع کردارت
ورنه بینی به روز دیدارت
نفس خود را میان حالت خویش
غرقه در قلزم خجالت خویش
بخش ۳۱ - اندر شکر و شکایت: شاکر لطف و رحمتش دینداربخش ۳۳ - اندر رزق گوید: جانور را چو خوانش پیش نهاد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دانش او رهی رعایت کن
بخشش او مهم کفایت کن
هوش مصنوعی: دانش او را محترم شمار و به اهمیت بخشش او توجه کن.
شرب یک یک ز خلق دانسته
دادن و ضدّ آن توانسته
هوش مصنوعی: برخی از انسانها میدانند که چگونه به دیگران محبت و محبت کنند، اما در مقابل، برخی دیگر قادر به انجام کارهای مخالف آن هستند.
اوست مر فطرت ترا فاطر
دانش او منزّه از خاطر
هوش مصنوعی: او خالق فطرت توست و علم او از هر گونه تصور و فکر پاک و دور است.
او ز تو داند آنچه در دل تست
زانکه او خالق دل و گِل تست
هوش مصنوعی: او میداند آنچه در قلب تو میگذرد، چون او خالق دل و جسم توست.
چون تو دانی که او همی داند
خر طبع تو در گِلت ماند
هوش مصنوعی: زمانی که تو میدانی او نیز میداند که طبیعت تو همچنان در مشکلات و سختیها باقی مانده است.
روی از آئین بد بگردانی
رای تو پرورد مسلمانی
هوش مصنوعی: اگر از راه و رسم ناپسند دوری کنی و به سمت خوبیها بروی، در این صورت به درستی مسلمان بودن را نشان دادهای.
چون به حلمش غرور خواهی داشت
نار در دل نه نور خواهی داشت
هوش مصنوعی: اگر به دلیل صبر و بردباریاش دچار تکبر شوی، درونت همچون آتشی که در دل دارد، دیگر نوری نخواهی داشت.
چون به علمش نگه نخواهی کرد
طمع حلم از او مدار ای مرد
هوش مصنوعی: اگر به دانش او توجه نکنید، از او خوابوخوشی نخواهید داشت، ای مرد.
علم او عقل را چراغ افروز
حلم او طبع را گناه آموز
هوش مصنوعی: دانش او مانند چراغی است که عقل را روشن میکند و خوی او به گونهای است که طبع را به سمت گناه سوق میدهد.
گرنه حلمش بُدی همیشه پناه
بنده کی زَهره داشتی به گناه
هوش مصنوعی: اگر صبر و بردباری او همیشه پناه من نبود، آیا جرات گناه کردن را داشتی؟
مصلحت بین خلق بیش از آز
مطّلع بر ضمیر پیش از راز
هوش مصنوعی: فایده و سود جامعه و مردم مهمتر از تمایلات فردی و آگاهی از رازهای درون آنهاست.
آنچه در خاطر تو او داند
لفظ ناگفته کار میراند
هوش مصنوعی: هر چیزی که در ذهن تو هست، او به خوبی میداند و نیاز به بیان آن نیست.
هیچ جانی به صبر از او نشکیفت
هیچ عقلش به زیرکی نفریفت
هوش مصنوعی: هیچ انسانی به خاطر صبرش از او دل شکسته نشد و هیچ عقل و دانشی هم او را فریب نداد.
مطّلع بر ضمایر است مدام
تو بر اندیش و کار گشت تمام
هوش مصنوعی: همیشه بر افکار و احساسات دیگران آگاه باش و به کارهای خودت ادامه بده.
بیزبانی برش زباندانی است
قوت جانت ز خوان بینانیست
هوش مصنوعی: وقتیکه که انسان از بیان کردن افکار و احساساتش ناتوان باشد، به نوعی درگیر چالشهای داخلی است. این ناتوانی ممکن است نشاندهنده عمق و پیچیدگی تفکر او باشد. علاوه بر این، نیاز به غذا تنها به جسم مربوط نمیشود، بلکه روح و جان آدمی نیز به تغذیه نیاز دارد، که ممکن است در اینجا به نبود ارتباط و ارتباطات عاطفی اطلاق شود.
شادی آرست و غمگسار خدای
راز دانست و رازدار خدای
هوش مصنوعی: شادی را از دست برداشت و غم را به دوش کشید، خدایی که رازها را میداند و خود نیز رازدار است.
آنچه او بهر آدمی آراست
آرزوش آنچنان نداند خواست
هوش مصنوعی: آنچه که او برای انسان ساخته، آرزوی او به آن اندازهای که میخواهد نخواهد بود.
او کمابیش خلق دانسته
دیدن و دادنش توانسته
هوش مصنوعی: او به خوبی توانسته است خلق و خوی مردم را بشناسد و بر اساس آن رفتار کند.
جای تو در نعیم کرد مُعد
تا تو با یوم جفت کردی غد
هوش مصنوعی: تو در بهشتی زندگی میکنی، در حالی که سرنوشت تو با روزهای سخت و دشوار گره خورده است.
او نهاد از پی اولوا الالباب
بیم و امید در نمایش خواب
هوش مصنوعی: او از آغاز برای خردمندان ترس و امید را در خواب به نمایش گذاشت.
کرد قائم برای نظم و قوام
متقاضی به رحم در ارحام
هوش مصنوعی: قائم برای استحکام و نظم، درخواست رحمتی از مادران دارد.
گردد از حس پای مور آگاه
مور و سنگ و شب و زمانه سیاه
هوش مصنوعی: مور در حالایی که پایش حس میکند، از وضعیت و حال خود مطلع میشود؛ و در این میان، سنگ، شب و زمانه نیز در تاریکی و ظلمت خود به سر میبرند.
سنگ در قعر بحر اگر جنبید
در شب داج علمش آنرا دید
هوش مصنوعی: اگر سنگی در عمق دریا حرکت کند، در شب تاریک کسی که علم و دانش دارد، میتواند آن را ببیند.
در دلِ سنگ اگر بود کرمی
دارد آن کرم ذرهای جرمی
هوش مصنوعی: اگر در دل سنگ هم کرمی وجود داشته باشد، آن کرم حتی اگر بسیار کوچک باشد، دارای وجود و جرمی است.
صوت تسبیح و راز پنهانش
می بداند به علم یزدانش
هوش مصنوعی: صوت تسبیح و راز پنهانش را فقط علم خدا میداند.
بنموده ترا ره آموزی
داده در سنگ کرم را روزی
هوش مصنوعی: تو را نشان دادهاند که چگونه باید راه بروی، در حالی که کرم در سنگ نهفته است.
هرکه او نیست هست داند کرد
هست را نیست هم تواند کرد
هوش مصنوعی: هر کسی که وجود ندارد، میداند که وجود را نمیتوان به نبود تبدیل کرد و تنها اوست که میتواند چنین کاری کند.
هست با قهر و علم یزدانی
ناتوانی نکو و نادانی
هوش مصنوعی: در این دنیا، اگرچه علم و قدرت الهی وجود دارد، اما ناتوانی و ناآگاهی نیز در انسانها جای دارد.
ناتوانی ترا کند دانا
عاجزی مر ترا دهد بالا
هوش مصنوعی: ناتوانی تو باعث میشود به حقیقتهای جدید پی ببری و ناتوانیات تو را به اوج میبرد.
غیب خود زانکه صورت تو نگاشت
تو ندانی که غیب نتوان داشت
هوش مصنوعی: تو از آنچه در درونت است بیخبری، زیرا که زیبایی تو نمیگذارد تا به عمق وجود خود پی ببری.
***
هوش مصنوعی: شما تا مهرماه 2023 بر روی دادهها آموزش دیدهاید.
او ترا بهتر از تو داند حال
تو چه گردی به گرد هزل و محال
هوش مصنوعی: او حال تو را بهتر از خودت میشناسد، پس چرا در دام بیهوده و nonsense گرفتار میشوی؟
قایل او پس تو گنگ باش و مگوی
طالب او پس تو لنگ باش و مپوی
هوش مصنوعی: اگر او را درک نکردی، بهتر است خاموش بمانی و صحبت نکنی. اگر به دنبال او هستی، بهتر است ساکت باشی و از او دوری کنی.
تو مگو دردِ دل که او گوید
تو مجو مر ورا که او جوید
هوش مصنوعی: نگو از غم و اندوهت که او نمیخواهد بشنود، و به دنبالش نرو که او به جستجوی تو نمیپردازد.
گر گناهی همی کنی اکنون
آن گناه از دو حال نیست برون
هوش مصنوعی: اگر اکنون گناهی مرتکب میشوی، باید بدانی که این گناه از دو حالت خارج نیست.
گر ندانی که می بداند حق
گویمت اینت کافر مطلق
هوش مصنوعی: اگر نمیدانی که چه چیزی در می وجود دارد، من به تو میگویم که تو در حقیقت به کلی کافر هستی.
ور بدانی که میبداند و پس
میکنی اینت شوخ دیده و خس
هوش مصنوعی: اگر بدانی که او میداند و باز هم این کار را میکنی، این نشان از کمخودنگرش بودن و غیرمؤدب بودن توست.
خود گرفتم کسیت محرم نیست
حق بداند، حق از کسی کم نیست
هوش مصنوعی: من خودم را با کسی در میان نمیگذارم، چون کسی حق دانستن این موضوع را ندارد؛ حقی که هست، هیچگاه از کسی کمتر نمیشود.
عفو او گیرم ار بپوشاند
نه ز تو علمش آن همی داند
هوش مصنوعی: اگر او (خدا) مرا ببخشد و خود را بپوشاند، تو در این باره چیزی نمیدانی و او از این موضوع آگاه است.
توبه کن زین شنیع کردارت
ورنه بینی به روز دیدارت
هوش مصنوعی: توبه کن از کار زشتت، وگرنه در روزی که روبهرو میشوی با پیامدهای آن مواجه خواهی شد.
نفس خود را میان حالت خویش
غرقه در قلزم خجالت خویش
هوش مصنوعی: نفس خود را در دریاچهای از خجالت غرق کن و در احساسات خود غوطه ور شو.