گنجور

بخش ۳۱ - اندر شکر و شکایت

شاکر لطف و رحمتش دیندار
شاکی قهر و غیرتش کفّار
بینی آنگه که گیرد ایزد خشم
آنچه در چشمه باید اندر چشم
قهر و لطفش که در جهان نویست
تهمت گبر و شبهت ثنویست
لطف و قهرش نشان منبر و دار
شکر و سُکرش مقام مفخر و عار
لطف او راحت است جانها را
قهر او آتشی روانها را
لطف او بنده را سرور دهد
قهر او مرد را غرور دهد
لام لطفش چوروی بنماید
دال دولت دوال برباید
قاف قهرش اگر برون تازد
قاف را همچو سیم بگدازد
عالم از قهر و لطف او ترسان
صالح و طالح از فزع یکسان
لطف او چون مفرّح آمیزد
کفش صوفی به کشف برخیزد
باز قهرش چو آید اندر کار
کشف سر در کشد کشف کردار
قهر او نازنین گدازنده
لطف او بینوا نوازنده
کفر و دین‌پرور روان تو است
اختیار آفرین جان تو اوست
جان جانت ز لطف او زنده است
که روانت به لطف پاینده است
آرد از قهر و لطف سازنده
زنده از مرده مرده از زنده
کشف قهرش چو امد اندر چنگ
باشهٔ ملک را به بیشهٔ لنگ
باز چون اسب لطف را زین کرد
لقمهٔ کِرم را ملخ‌چین کرد
خود از او نزد عقل و رای رزین
کرم سیمین بود ملخ زرین
در عطا چون بلای مُبلی دید
با بلا در عطا همی خندید
قهر او چون بگستراند دام
سگی آرد ز صورت بلعام
لطف او چون درآمد اندر کار
سگ اصحاب کهف بر درِ غار
اولیای ورا امین گردد
درخور مدح و آفرین گردد
سحره از لطف گفت ان لاضیر
با عزازیل قهر کرد انا خیر
با خدای ایچ نیک و بد بس نیست
با که گویم که در جهان کس نیست
چه سوی ناکسان چه سوی کسان
قهر و لطفش به هرکه هست رسان
خسروان در رهش کُله بازان
گردنان بر درش سراندازان
پادشاهان چو خاک بر درِ او
برمیده فراعنه از بر او
به یکی ترک غول نو بَرده
صد هزاران عَلَم نگون کرده
فرش مشتی گرسنه بنوشته
چاکرش زان یکی دوتا گشته
هرکه در ملک او منی کرده
از ره راست توسنی کرده
گر بگوید به مرده‌ای که برآی
مرده آید کفن‌کشان در پای
ور بگوید به زنده‌ای که بمیر
مُرَد در حال ورچه باشد میر
خلق مغرور نفس از افضالش
هیچ ترسان نبوده از امهالش
گردنان را طعام زهرش بس
سرکشان را لگام قهرش بس
گردن گردنان شکسته به قهر
ضعفا را ز لطف داده دو بهر
سرعت عفوش از ره گفتار
بر گرفتست رسم استغفار
عفو او بر گنه سبق برده
سبقت رحمتی عجب خورده
تائب ذنب را بداده پناه
پاک کرده صحایفش ز گناه
روح بخش است روح وَر نه چو ما
پرده‌دار است و پردهْ در نه چو ما
ناکسان را به لطف خود کس کرد
صبر و شکری ز بندگان بس کرد
فضل او پیش چشم دانش و داد
درِ حس بست و راه جان بگشاد
چون ترا کرد حلم او ساکن
از زبان بدان شدی ایمن
رَسته باشد همیشه در صحرا
مرد کوهی ز نکبتِ نکبا
غیب او عیب خلق دانسته
عفو او شستنش توانسته
علم او عیب ما بپوشیده
تو نگفته سر او نیوشیده
آدمی زادهٔ ظلوم جهول
فضل حق را همی زند به فضول
از پی لطف و غایت کرمش
کرده بر لوح قسمت قدمش
پشت پایی همی زند به دو دست
عقل هشیار را چو مردم مست
چون نشاند عروس را بر تخت
آنکه بر وی ببست رخنهٔ بخت
خوب کار او و زشتکار شما
غیب دان او و غیب دار شما
این عنایت نگر تو از پسِ ریب
عالِمِ غیب را به عالَم غیب
گر نبودی ز وی عنایت پاک
کی شدی تاجدار مشتی خاک
منزل عفو او به دشت گناه
لشکر لطف او پذیرهٔ آه
آهِ عارف چو راه برگیرد
دوزخ از بیم او سپر گیرد
عفو او را قبول بهر خطاست
کرمش را نزول بهر عطاست
گرچه در دست نقش او بیند
خشم صفرائیان بننشیند
تو جفا کرده او وفا با تو
او وفادارتر ز ما با تو
بی‌نیاز است و پُرنیازان را
دوست دارد نیاز ایشان را
او ترا حافظ و تو خود غافل
اینت بی‌عقل ظالم و جاهل
خوی ما او نکو کند در ما
مهربان‌تر ز ماست او بر ما
آن چنان مهر کو کند پیوند
مادران را کجاست بر فرزند
فضل او آوریدت اندر کار
ورنه بر خاک کی بُد این بازار
هرکه شد نیست باشد او را هست
هرکه افتد ز پای گیرد دست
دست گیرست بیکسان را او
نپذیرد چو ما خسان را او
زانکه پاکست پاک را خواهد
عالم‌الغیب خاک را خواهد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاکر لطف و رحمتش دیندار
شاکی قهر و غیرتش کفّار
هوش مصنوعی: شخصی که از نعمت‌ها و مهربانی‌های خداوند سپاسگزار است، دینی دارد و در عوض کسانی که از او ناامیدند و ناخشنود هستند، مورد خشم و غضب او قرار می‌گیرند.
بینی آنگه که گیرد ایزد خشم
آنچه در چشمه باید اندر چشم
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند خشمگین می‌شود، آنچه باید در چشم انسان بیفتد، درست مانند آب چشمه است که به چشم می‌آید.
قهر و لطفش که در جهان نویست
تهمت گبر و شبهت ثنویست
هوش مصنوعی: خشم و محبت او در این دنیا همچون تهمتی به زرتشتیان و مشابهت به دو خدایی است.
لطف و قهرش نشان منبر و دار
شکر و سُکرش مقام مفخر و عار
هوش مصنوعی: نرمی و سختی او نماد جایگاه بالا و ارزشمند است و شیرینی و تلخی او نشان‌دهنده مقام و اعتبار اوست.
لطف او راحت است جانها را
قهر او آتشی روانها را
هوش مصنوعی: محبت و مهربانی او آرامش‌بخش جان‌هاست، در حالی که غضب و خشم او همچون آتشیست که جان‌ها را می‌سوزاند.
لطف او بنده را سرور دهد
قهر او مرد را غرور دهد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که مهربانی و لطف خداوند به بندگانش عزت و مقام می‌دهد، اما قهر و غضب او می‌تواند باعث ایجاد تکبر و غرور در انسان‌ها شود.
لام لطفش چوروی بنماید
دال دولت دوال برباید
هوش مصنوعی: اگر لطف خداوند به کسی برسد، نعمت و برکت فراوانی به او داده می‌شود که قدرت و سلطنت را از دیگران می‌گیرد.
قاف قهرش اگر برون تازد
قاف را همچو سیم بگدازد
هوش مصنوعی: اگر قهر او بیرون بیاید، قاف را همچون سیم ذوب خواهد کرد.
عالم از قهر و لطف او ترسان
صالح و طالح از فزع یکسان
هوش مصنوعی: جهان از قدرت و رحمت او در هراس است و نیکوکار و بدکار به یک اندازه از بیم او آسوده نیستند.
لطف او چون مفرّح آمیزد
کفش صوفی به کشف برخیزد
هوش مصنوعی: محبت و رحمت او مانند یک شادی‌بخش است که باعث می‌شود صوفی با آگاهی و درک بیشتری از واقعیت‌ها بلند شود و بر اوضاع و احوال خود تسلط یابد.
باز قهرش چو آید اندر کار
کشف سر در کشد کشف کردار
هوش مصنوعی: وقتی دوباره خشمش به میان بیاید، پرده‌ها کنار می‌رود و اعمال او نمایان می‌شود.
قهر او نازنین گدازنده
لطف او بینوا نوازنده
هوش مصنوعی: قهر و خشم او مانند آتش سوزان است و لطفش مانند نوازش و محبت بی‌نهایت است.
کفر و دین‌پرور روان تو است
اختیار آفرین جان تو اوست
هوش مصنوعی: اختیار و انتخاب تو در زمینه کفر و دین به خود تو مربوط می‌شود و خالق جان تو همان قدرتی است که این انتخاب‌ها را به تو داده است.
جان جانت ز لطف او زنده است
که روانت به لطف پاینده است
هوش مصنوعی: زندگی تو به دلیل محبت و رحمت اوست، و روح تو به خاطر همین محبت پایدار و باقی است.
آرد از قهر و لطف سازنده
زنده از مرده مرده از زنده
هوش مصنوعی: خالق با قهر و مهربانی خود، زندگانی را به مرده‌ها می‌بخشد و از زنده‌ها نیز می‌گیرد.
کشف قهرش چو امد اندر چنگ
باشهٔ ملک را به بیشهٔ لنگ
هوش مصنوعی: وقتی خشم او نمودار شود، به گونه‌ای است که می‌تواند قدرت ملک را به سختی و بی‌رحمی به چالش بکشد.
باز چون اسب لطف را زین کرد
لقمهٔ کِرم را ملخ‌چین کرد
هوش مصنوعی: به هنگام برگشت، وقتی اسب پر از نوازش می‌شود، لقمهٔ مهربانی را مثل ملخ می‌چیند.
خود از او نزد عقل و رای رزین
کرم سیمین بود ملخ زرین
هوش مصنوعی: این بیت به بیان موقعیت و مقام کسی اشاره دارد که علی‌رغم داشتن ظاهری زیبا و ارزشمند، در حقیقت از درون به اندازه‌ی یک ملخ معمولی است. این فرد ممکن است برای دیگران جذاب و مهم به نظر برسد، اما در واقعیت فاقد ارزش‌های واقعی و درونی است. در نهایت، ظواهر فریبنده نمی‌توانند جایگزین عمق و کیفیت باطنی شود.
در عطا چون بلای مُبلی دید
با بلا در عطا همی خندید
هوش مصنوعی: در زمان بخشش، وقتی بلای سختی را دید، به خاطر درد و رنج آن بلا، در بخشش هم لبخند زد.
قهر او چون بگستراند دام
سگی آرد ز صورت بلعام
هوش مصنوعی: زمانی که خشم او مانند دام گسترده می‌شود، چیزی جز موجودی زشت و ناپسند از خود نشان نمی‌دهد.
لطف او چون درآمد اندر کار
سگ اصحاب کهف بر درِ غار
هوش مصنوعی: زمانی که لطف و رحمت خداوند وارد عمل شد، به خوشبختی و حمایت از سگ companions اهل کهف در کنار غارشان موجب شد.
اولیای ورا امین گردد
درخور مدح و آفرین گردد
هوش مصنوعی: اولیای او شایسته ستایش و تمجید می‌شوند و درخور تعریف و تحسین می‌گردند.
سحره از لطف گفت ان لاضیر
با عزازیل قهر کرد انا خیر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در اوج زیبایی و رحمت، کسی از طرف دیگر بر دشواری‌ها و مشکلات غلبه کرده و از آن عبور می‌کند و خود را برتر می‌داند. در واقع، برتری و قدرت در مواجهه با سختی‌ها را نشان می‌دهد.
با خدای ایچ نیک و بد بس نیست
با که گویم که در جهان کس نیست
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ و نیکو کافی است و نیازی به صحبت کردن با کسی دیگر نیست، زیرا در این دنیا هیچ کس و هیچ چیز دیگری وجود ندارد که بتوان به آن تکیه کرد.
چه سوی ناکسان چه سوی کسان
قهر و لطفش به هرکه هست رسان
هوش مصنوعی: چه به سوی نیکوکاران و چه به سوی بدکاران، رحمت و خشمت به هر کس که باشد، می‌رسد.
خسروان در رهش کُله بازان
گردنان بر درش سراندازان
هوش مصنوعی: فرمانروایان در راه او، کمر بسته و آماده‌باش ایستاده‌اند و در دروازه‌اش، شخصیت‌های بزرگ و سرشناس ایستاده‌اند.
پادشاهان چو خاک بر درِ او
برمیده فراعنه از بر او
هوش مصنوعی: پادشاهان مانند خاک در برابر او قرار گرفته‌اند و فراعنه در سایه‌ی او به شمار می‌آیند.
به یکی ترک غول نو بَرده
صد هزاران عَلَم نگون کرده
هوش مصنوعی: یک ترک جوان با قدرت و شجاعت خود باعث شده که هزاران پرچم به زمین بیفتد و غول‌ها را شکست دهد.
فرش مشتی گرسنه بنوشته
چاکرش زان یکی دوتا گشته
هوش مصنوعی: یک فرش، که توسط فردی گرسنه و نیازمند با عشق و کوشش بافته شده، به جای چندین دست، تنها به یک نفر نسبت داده شده است.
هرکه در ملک او منی کرده
از ره راست توسنی کرده
هوش مصنوعی: هر کسی که در قلمرو او دچار خطا شود، از راه صحیح دور شده است.
گر بگوید به مرده‌ای که برآی
مرده آید کفن‌کشان در پای
هوش مصنوعی: اگر به یک مرده بگویند که بلند شو، او با پوشاندن کفن خود برمی‌خیزد.
ور بگوید به زنده‌ای که بمیر
مُرَد در حال ورچه باشد میر
هوش مصنوعی: اگر کسی به زنده‌ای بگوید که بمیر، او در حال زندگی چه وضعیتی خواهد داشت؟
خلق مغرور نفس از افضالش
هیچ ترسان نبوده از امهالش
هوش مصنوعی: آفریدگان متکبر از برتری خود هیچ ترسی از عواقب و تبعات آن ندارند.
گردنان را طعام زهرش بس
سرکشان را لگام قهرش بس
هوش مصنوعی: گردن فرازها را طعام او زهر است و سرکشان را باید با قهر و قدرت کنترل کرد.
گردن گردنان شکسته به قهر
ضعفا را ز لطف داده دو بهر
هوش مصنوعی: گردن‌های مغرور و بلند که به خاطر قدرت و سلطه‌شان، بر خلاف ضعیفان عمل می‌کنند، در عمل به دو بخش تقسیم شده‌اند؛ یکی به واسطه‌ی قهر و خشم و دیگری به خاطر رحمت و لطف.
سرعت عفوش از ره گفتار
بر گرفتست رسم استغفار
هوش مصنوعی: عفو و بخشش او از طریق کلام نشان داده شده و به همین دلیل برای پندآموزی و توبه کردن قرار داده شده است.
عفو او بر گنه سبق برده
سبقت رحمتی عجب خورده
هوش مصنوعی: عفو و بخشش او بر گناه پیشی گرفته و رحمتی که از این کار به وجود آمده، شگفت‌انگیز است.
تائب ذنب را بداده پناه
پاک کرده صحایفش ز گناه
هوش مصنوعی: کسی که از گناه خود پشیمان شده و توبه کرده، مورد رحمت قرار گرفته و پاکی او باعث می‌شود تا دیوان اعمالش از گناه پاک شود.
روح بخش است روح وَر نه چو ما
پرده‌دار است و پردهْ در نه چو ما
هوش مصنوعی: روح، زندگی‌بخش و آزاد است، در حالی که ما همچنان در محدودیت‌ها و پرده‌ها محبوس هستیم.
ناکسان را به لطف خود کس کرد
صبر و شکری ز بندگان بس کرد
هوش مصنوعی: افراد بی‌ارزش را با لطف خود و کمک به آنها صبوری و شکرگزاری آموخت.
فضل او پیش چشم دانش و داد
درِ حس بست و راه جان بگشاد
هوش مصنوعی: نیکی و مهربانی او در برابر علم و عدالت، درهای درک را بست و مسیر روح را باز کرد.
چون ترا کرد حلم او ساکن
از زبان بدان شدی ایمن
هوش مصنوعی: وقتی خداوند به تو صبر و آرامش عطا کرد، زبانت به آرامی درآید و در امان باشی.
رَسته باشد همیشه در صحرا
مرد کوهی ز نکبتِ نکبا
هوش مصنوعی: در بیابان همیشه مردی از کوهستان وجود دارد که از بدبختی‌ها و مشکلات رنج می‌برد.
غیب او عیب خلق دانسته
عفو او شستنش توانسته
هوش مصنوعی: غیبت و نواقص دیگران را که نمی‌دانیم، نباید عیب بپنداریم و باید توانایی بخشش را در خود پرورش دهیم.
علم او عیب ما بپوشیده
تو نگفته سر او نیوشیده
هوش مصنوعی: او با دانش خود نواقص و خطاهای ما را پنهان کرده است، چون تو به حرف‌های او گوش ندادی و آنها را درک نکردی.
آدمی زادهٔ ظلوم جهول
فضل حق را همی زند به فضول
هوش مصنوعی: انسان، که به نادانی و بی‌خبری معروف است، حتی فضائل و خوبی‌های حقی را هم به نادرستی می‌بیند و به حاشیه می‌زند.
از پی لطف و غایت کرمش
کرده بر لوح قسمت قدمش
هوش مصنوعی: به خاطر نعمت و مهربانی‌اش، اثر قدمش را بر سرنوشت من نوشته است.
پشت پایی همی زند به دو دست
عقل هشیار را چو مردم مست
هوش مصنوعی: انسانی که در حالت مستی به سر می‌برد، به طور غیر ارادی و بدون توجه به عواقب، دست به اقداماتی می‌زند. در این میان، عقل و هوش او مانند کسی که در خواب است، به کار نمی‌افتد و نمی‌تواند او را از این رفتارهای ناپسند بازدارد.
چون نشاند عروس را بر تخت
آنکه بر وی ببست رخنهٔ بخت
هوش مصنوعی: زمانی که عروس را بر تخت نشاندند، کسی که خوش قسمتی را بر او گماشت.
خوب کار او و زشتکار شما
غیب دان او و غیب دار شما
هوش مصنوعی: عمل خوب او و بدی شما در دست خداست؛ او به کارهای شما آگاه است و شما از رازهای او بی‌خبرید.
این عنایت نگر تو از پسِ ریب
عالِمِ غیب را به عالَم غیب
هوش مصنوعی: به این توجه کن که چطور لطف و محبت خداوند از ورای شک و تردید، عالم غیب را به عالم حس و خیال می‌آورد.
گر نبودی ز وی عنایت پاک
کی شدی تاجدار مشتی خاک
هوش مصنوعی: اگر لطف و توجه او نبود، چگونه ممکن بود که یک مشت خاک به مقام و شکوه برسد؟
منزل عفو او به دشت گناه
لشکر لطف او پذیرهٔ آه
هوش مصنوعی: محل بخشش خدای متعال، مانند دشت وسیعی است که در آن، رحمت و لطف او به استقبال طلب آمرزش و دعاهای بندگان می‌آید.
آهِ عارف چو راه برگیرد
دوزخ از بیم او سپر گیرد
هوش مصنوعی: زمانی که عارف به سوی حقیقت و معرفت حرکت کند، جهنم از ترس او محافظت می‌کند و نمی‌گذارد به او آسیبی برسد.
عفو او را قبول بهر خطاست
کرمش را نزول بهر عطاست
هوش مصنوعی: بخشش او برای اشتباهات مورد قبول است و رحمتی که دارد، به خاطر لطف و عطاهایش نازل می‌شود.
گرچه در دست نقش او بیند
خشم صفرائیان بننشیند
هوش مصنوعی: اگرچه در برابر تصاویر او، خشم و کینه دشمنان نمی‌تواند دوام بیاورد و سر جایش خواهد نشست.
تو جفا کرده او وفا با تو
او وفادارتر ز ما با تو
هوش مصنوعی: شما به او بی‌رحمی کرده‌اید، اما او با شما وفادار مانده و به شما بیشتر از ما وفا کرده است.
بی‌نیاز است و پُرنیازان را
دوست دارد نیاز ایشان را
هوش مصنوعی: او خود نیاز ندارد ولی به کسانی که نیازمندند محبت می‌کند و به درخواست‌هایشان توجه دارد.
او ترا حافظ و تو خود غافل
اینت بی‌عقل ظالم و جاهل
هوش مصنوعی: تو را کسی در محافظت و نگهداری دارد، ولی تو از این موضوع بی‌خبر هستی. تو با وجود ناآگاهی و جهل خود، به خودت ظلم می‌کنی.
خوی ما او نکو کند در ما
مهربان‌تر ز ماست او بر ما
هوش مصنوعی: خوی و طبیعت او باعث می‌شود که در ما مهربانی بیشتری به وجود آورد. او نسبت به ما مهربان‌تر از خود ماست.
آن چنان مهر کو کند پیوند
مادران را کجاست بر فرزند
هوش مصنوعی: محبت مادری به قدری قوی است که پیوندی عمیق بین او و فرزندش ایجاد می‌کند. این احساس چنان قدرتمند است که هیچ چیزی نمی‌تواند آن را قطع کند.
فضل او آوریدت اندر کار
ورنه بر خاک کی بُد این بازار
هوش مصنوعی: اگر لطف و یاری او را در کار خود جلب کنی، موفق خواهی شد، وگرنه در این دنیا که مانند بازار است، به خاک و نومیدی خواهی افتاد.
هرکه شد نیست باشد او را هست
هرکه افتد ز پای گیرد دست
هوش مصنوعی: هر کسی که خود را از وجود و هستی خالی ببیند، در واقع ممکن است به واقعی بودن خود شک کند. و هر کسی که دچار مشکل یا افت شود، می‌تواند با کمک دیگران دوباره بلند شود و به حالت قبلی برگردد.
دست گیرست بیکسان را او
نپذیرد چو ما خسان را او
هوش مصنوعی: اگر کسی در مقام و بزرگی دست کسی را بگیرد و به او کمک کند، این شخص شایسته‌تری است که از او درخواست کمک شود و نه کسی که به دلایل پایین‌تری نیازمند کمک است.
زانکه پاکست پاک را خواهد
عالم‌الغیب خاک را خواهد
هوش مصنوعی: زیرا که عالم پاک، هر چیز پاکی را می‌خواهد و خاک هم که عالم غیب را در بر دارد، به دنبال آن است.