گنجور

بخش ۳ - فصل وحدت و شرح عظمت

احدست و شمار از او معزول
صمدست و نیاز ازو مخذول
آن احد نی که عقل داند و فهم
و آن صمد نی که حس شناسد و وهم
نه فراوان نه اندکی باشد
یکی اندر یکی یکی باشد
در دویی جز بدو سقط نبوَد
هرگز اندر یکی غلط نبوَد
تا ترا در درون شمار و شکیست
چه یکی دان چه دو که هردو یکیست
به چراگاه دیو بر ز یقین
چه و چند و چرا و چون را هین
نه بزرگیش هست از افزونی
ذات او بر ز چندی و چونی
از پی بحث طالب عاجز
هل و من گفتن اندرو جایز
کس نگفته صفات مبدع هو
چند و چون و چرا چه و کی و کو
ید او قدرتست و وجه بقاش
آمدن حکمش و نزول عطاش
قدمینش جلال قهر و خطر
اصبعینش نفاذ حکم و قدر
هستها تحت قدرت اویند
همه با او و او همی جویند
جنبش نور سوی نور بود
نور کی ز آفتاب دور بود
با وجودش ازل پریر آمد
به گه آمد ولیک دیر آمد
در ازل بسته کی بود علمش
یک غلامست خانه‌زاد ازلش
از ابد دور دار وهم و گمان
که ابد از ازل گرفت نشان
کی مکان باشدش ز بیش و ز کم
که مکان خود مکان ندارد هم
خلق را زین صفت جهانی ساخت
تا زبهر خود آشیانی ساخت
با مکان آفرین مکان چه کند
آسمان گر بر آسمان چه کند
آسمان دی نبود امروز است
باز فردا نباشد او نوزست
در نوردد ز پیش ستر دخان
یوم نطوی السماء رو برخوان
عارفان چون دم از قدیم زنند
ها و هو را میان دو نیم زنند
نه به ارکان ثبات اوقاتش
نه مکان جای هستی ذاتش
ای که در بند صورت و نقشی
بستهٔ استوی علی العرشی
صورت از مُحدثات خالی نیست
در خورِ عزّ لایزالی نیست
زانکه نقاش بود و نقش نبود
استوی بود و عرش و فرش نبود
استوی از میان جان می‌خوان
ذات او بستهٔ جهات مدان
کاستوی آیتی ز قرآنست
گفتن لامکان ز ایمانست
عرش چون حلقه از برون در است
از صفات خدای بی‌خبر است
در صحیفهٔ کلام مسطور است
نقش و آواز و شکل ازو دور است
ینزل الله هست در اخبار
آمد و شد تو اعتقاد مدار
رقم عرش بهر تشریف است
نسبت کعبه بهر تعریفست
لامکان گوی کاصل دین این است
سر بجنبان که جای تحسین است
دشمنی حسین از آن جستست
که علی لفظ لامکان گفتست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1400/09/16 11:12
محمد حسن ارجمندی

«استوی» عبارتی است که در چند آیة قرآن آمده است و بیانگر این مفهوم است که خداوند بر عرش جای گرفت. آیاتی که این عبارت با این مفهوم در آن آمده به قرار زیر است:

الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی(آیه 5 سوره طه):خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است 

هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّمَاءِ(آیه 29 سوره بقره):اوست آن کسی که آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید سپس به [آفرینش] آسمان پرداخت 

اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ(آیه2سوره رعد):خدا [همان] کسی است که آسمانها را بدون ستونهایی که آنها را ببینید برافراشت آنگاه بر عرش استیلا یافت 

إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ(آیه 3 سوره یونس):پروردگار شما آن خدایی است که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید سپس بر عرش استیلا یافت

الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ(آیه59 سوره فرقان: همان کسی که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش روز آفرید آنگاه بر عرش استیلا یافت

إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ(آیه 54 سوره اعراف):در حقیقت پروردگار شما آن خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش [جهانداری] استیلا یافت

هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ(آیه4سوره حدید):اوست آن کس که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید آنگاه بر عرش استیلا یافت 

ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ (آیه11سوره فصلت):سپس آهنگ [آفرینش] آسمان کرد و آن بخاری بود 

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ(آیه32 سوره سجده):خدا کسی است که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش هنگام آفرید آنگاه بر عرش [قدرت] استیلا یافت 

همانطور که می‌ بینید در بیشتر این آیات پس از آنکه سخن از آفرینش آسمان و زمین به میان آمده است، عبارت اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ آمده است. مفهومی که سنایی در این فصل به شرح آن مشغول است و از بیت 24 شروع کرده این است که مفهوم اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ را صوری نگیرید. خداوند فراتر از مکان است لذا در مکان(عرش) نمی‌گنجد. به عبارت دیگر او در این ابیات اعتقاد به لامکان بودن خداوند را فریاد می‌زند و خواننده را از صورتگرایی و ظاهربینی به دور می‌دارد و مقام خداوند را فراتر از مکان می‌داند.

1400/09/16 11:12
محمد حسن ارجمندی

سنایی در بیت آخر این فصل اشاره‌ای به امام‌ حسین(ع) و امام علی(ع) می‌کند و می‌گوید:

دشمنی حسین از آن جستست / که علی لفظ لامکان گفتست 

او در این بیت ریشه دشمنی آل امیه با امام حسین(ع) و شهادت آن حضرت را در اعتقاد عرفانی حضرت علی(ع) جستجو می‌کند و معتقد است چون حضرت علی(ع) در باور متعالی خود خداوند را فراتر از مکان و تشبیه می‌دانست و این باور را به پسرانش(حسن و حسین) آموخت و چون دیگران را درک چنین مفهومی میسر نیست، به دشمنی علی و اولاد او برخاسته‌اند.