گنجور

بخش ۲۶ - حکایت

ثوری از بایزید بسطامی
از پی طاعت و نکونامی
کرد نیکو سؤالی و بگریست
گفت پیرا بگو که ظالم کیست
پیرِ وی مر ورا جواب بداد
شربت وی هم از کتاب بداد
گفت ظالم کسیست بدروزی
که یکی لحظه در شبانروزی
کند از غافلی فراموشش
نبوَد بنده حلقه در گوشش
گر فراموش کردیش نفسی
ظالمی هرزه نیست چون تو کسی
ور بوی حاضر و بری نامش
نیست کردی ز جرم احکامش
آنچنان یاد کن که از دل و جان
بشوی غایب از زمین و زمان

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ثوری از بایزید بسطامی
از پی طاعت و نکونامی
هوش مصنوعی: ثوری به دنبال بایزید بسطامی است تا اهل طاعت و نیکوکاری باشد.
کرد نیکو سؤالی و بگریست
گفت پیرا بگو که ظالم کیست
هوش مصنوعی: سؤالی خوب مطرح کرد و با گریه گفت: ای پیرا، بگو که ظالم چه کسی است؟
پیرِ وی مر ورا جواب بداد
شربت وی هم از کتاب بداد
هوش مصنوعی: پیر به او پاسخ داد و شربتی نیز از کتاب به او داد.
گفت ظالم کسیست بدروزی
که یکی لحظه در شبانروزی
هوش مصنوعی: ظالم کسی است که حتی در یک لحظه از شبانه‌روز احساس آرامش و آسایش نکند.
کند از غافلی فراموشش
نبوَد بنده حلقه در گوشش
هوش مصنوعی: اگر بنده‌ای غافل شود و از یاد ببرد، باز هم حلقه‌ای که در گوشش است نشان‌دهنده اطاعت و تبعیت او خواهد بود و فراموش کردن آن ممکن نیست.
گر فراموش کردیش نفسی
ظالمی هرزه نیست چون تو کسی
هوش مصنوعی: اگر تو را فراموش کرده‌ام، این نشان نمی‌دهد که من انسان بی‌رحم یا بی‌احساسی هستم، بلکه واقعیت این است که کسی مثل تو وجود ندارد.
ور بوی حاضر و بری نامش
نیست کردی ز جرم احکامش
هوش مصنوعی: اگر بویی از شخص حاضر را درک کنی و نامش را نپرسی، به خاطر خطاهای گذشته‌اش، او را نمی‌توان رها کرد.
آنچنان یاد کن که از دل و جان
بشوی غایب از زمین و زمان
هوش مصنوعی: به گونه‌ای به یاد کسی بپرداز که تمام توجه و احساساتت را معطوف او کنی، به طوری که از دنیای اطرافت غافل شوی.