بخش ۲۴ - حکایت
کرد روزی عمر به رهگذری
سوی جوقی ز کودکان نظری
همه مشغول گشته در بازی
کرده هریک همی سرافرازی
هریکی از پس مصارعتی
بنمودی ز خود مسارعتی
برکشیده برای خطّ و ادب
جامه از سر برون به رسم عرب
چون عمر سوی کودکان نگرید
حشمتش پردهٔ طرب بدرید
کودکان زو گریختند به تفت
جز که عبدالله زبیر نرفت
گفت عمّر ز پیش من به چه فن
تو بنگریختی بگفتا من
چه گریزم ز پیشت ای مُکرم
نه تو بیدادگر نه من مُجرم
نزد آنکس که دید جوهر خود
چه قبول و چه رد چه نیک و چه بد
میر چون جفت دین و داد بود
خلق را دل ز عدل شاد بود
ور بود رای او سوی بیداد
ملک خود داد سر به سر بر باد
نیک باشی ز دردسر رستی
ور بدی جمله عهد بشکستی
چون گرفتی ز عدل توشهٔ خویش
مرکب تو بود دو منزل پیش
آنچنان شو به حیرت آبادش
که دگر یاد ناید از یادش
بخش ۲۳ - اندر تضرّع و عجز: از تو زاری نکوست زور بدستبخش ۲۵ - اندر ذکر و یاد کردن: ذکر بر دوستان و کم سخنان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کرد روزی عمر به رهگذری
سوی جوقی ز کودکان نظری
هوش مصنوعی: روزی جانی به مسیر رفت و آمدی برخورد کرد و به گروهی از کودکان نگاهی انداخت.
همه مشغول گشته در بازی
کرده هریک همی سرافرازی
هوش مصنوعی: همه درگیر مشغلهها و بازیهای خود شدهاند و هرکسی به نوعی در تلاش است تا خود را برجسته کند.
هریکی از پس مصارعتی
بنمودی ز خود مسارعتی
هوش مصنوعی: هر کسی بعد از یک رقابت یا چالش، نشان داد که چه قدر از خود تلاش و کوشش کرده است.
برکشیده برای خطّ و ادب
جامه از سر برون به رسم عرب
هوش مصنوعی: برای نشان دادن اهمیت خط و ادب، به سبک عربی، لباس را از سر برداشتهاند.
چون عمر سوی کودکان نگرید
حشمتش پردهٔ طرب بدرید
هوش مصنوعی: وقتی عمر به سمت کودکان و نوجوانان توجه کند، جلال و شکوه او مانند پردهای از شادی و سرور فرو میریزد.
کودکان زو گریختند به تفت
جز که عبدالله زبیر نرفت
هوش مصنوعی: کودکان از آنجا فرار کردند و به بیابان رفتند، جز عبدالله زبیر که نرفت.
گفت عمّر ز پیش من به چه فن
تو بنگریختی بگفتا من
هوش مصنوعی: او میگوید: عمر از من پرسید که چرا به تو نگاه میکردم، و من جواب دادم...
چه گریزم ز پیشت ای مُکرم
نه تو بیدادگر نه من مُجرم
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم از پیش تو فرار کنم، در حالی که نه تو ستمگری و نه من گناهکارم؟
نزد آنکس که دید جوهر خود
چه قبول و چه رد چه نیک و چه بد
هوش مصنوعی: هر کس که به عمق وجود خود را بشناسد و حقیقت خود را ببیند، دیگر برایش مهم نیست که دیگران او را بپذیرند یا رد کنند، خوب یا بد بدانند.
میر چون جفت دین و داد بود
خلق را دل ز عدل شاد بود
هوش مصنوعی: وقتی که حاکم مثل دین و عدالت باشد، مردم از عدل و انصاف او خوشحال و راضی هستند.
ور بود رای او سوی بیداد
ملک خود داد سر به سر بر باد
هوش مصنوعی: اگر اندیشه او به سمت ستم برود، تمام هستیاش را به باد خواهد داد.
نیک باشی ز دردسر رستی
ور بدی جمله عهد بشکستی
هوش مصنوعی: اگر خوبی کنی، از مشکلات و نگرانیها رها میشوی، اما اگر بد باشی، همهی عهد و پیمانهایت را خواهی شکست.
چون گرفتی ز عدل توشهٔ خویش
مرکب تو بود دو منزل پیش
هوش مصنوعی: زمانی که تو از عدالت خود بهرهبرداری کردی، مرکب تو (وسایل و ابزار تو) دو منزل جلوتر از قبل است.
آنچنان شو به حیرت آبادش
که دگر یاد ناید از یادش
هوش مصنوعی: آنقدر در شگفتی به سر ببر که دیگر هیچ چیزی از یاد نرود.