گنجور

بخش ۱۵ - فصل اندر تقدیس

کاف و نون نیست جز نبشتهٔ ما
چیست کُن سرعت نفوذ قضا
نه ز عجز است دیری و زودیش
نه ز طبع است خشم و خشنودیش
علتش را نه کفر دان و نه دین
صفتش را نه آن شناس و نه این
پاک زانها که غافلان گفتند
پاکتر زانکه عاقلان گفتند
وهم و خاطر دلیل نیکو نیست
هرکجا وهم و خاطر است او نیست
وهم و خاطر نو آفریدهٔ اوست
آدم وعقل نورسیدهٔ اوست
ذات او فارغست از چونی
زشت و نیکو درون و بیرونی
زانک اثبات هست او بر نیست
همچو اثبات مادر اعمیست
داند اعمی که مادری دارد
لیک چونی به وهم در نارد
در چنین عالمی که رویش دو
زشت باشد تو او بوی او تو
گر نگویی بد و نکو نبود
ور بگویی تو باشی او نبود
گر نگویی ز دین تهی باشی
ور بگویی مشبّهی باشی
با تو چون رخ در آینهٔ مصقول
نز ره اتحاد و روی حلول
چون برون از کجا و کی بوَد او
گوشهٔ خاطر تو کی شود او
عامه چون نزد حضرتش پویند
آنک آنک به هرزه می‌گویند
باز مردان چو فاخته در کوی
طاق در گردنند کوکو گوی
فاخته غایبست گوید کو
تو اگر حاضری چه گویی هو
خواه اومید گیر و خواهی بیم
هیچ بر هرزه نافرید حکیم
عالمست او به هرچه کرد و کند
تو ندانی بدانت درد کند
به ز تسلیم نیست در علمش
تا بدانی حکیمی و حلمش
خلق را داده از حکیمی خویش
هرکرا بیش حاجت، آلت بیش
همه را داده آلتی در خور
از پی جرّ نفع و دفع ضرر
در جهان آنچه رفت و آنچ آید
وآنچه هست آن چنان همی باید
تو مگو هیچ در میانه فضول
راندهٔ او به دیده کن تو قبول

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کاف و نون نیست جز نبشتهٔ ما
چیست کُن سرعت نفوذ قضا
هوش مصنوعی: حرف "کاف" و "نون" تنها نشانه‌ای از نوشتاری هستند، و غیر از آن، هیچ چیز دیگری نیست. پس از آن نیز چیزی جز قضا و قدر نمی‌تواند بر زندگی ما تأثیر بگذارد.
نه ز عجز است دیری و زودیش
نه ز طبع است خشم و خشنودیش
هوش مصنوعی: نه این که دیر و زودش به ضعف و ناتوانی مربوط باشد، و نه اینکه خوشی و ناخوشی‌اش به ذات و طبیعت فرد.
علتش را نه کفر دان و نه دین
صفتش را نه آن شناس و نه این
هوش مصنوعی: علت او را نه به کفر نسبت بده و نه به دین، و همچنین صفت او را نه به این شناخته‌ شده است و نه به آن.
پاک زانها که غافلان گفتند
پاکتر زانکه عاقلان گفتند
هوش مصنوعی: آنچه که غافلان می‌گویند، از آن هم پاک‌تر است، چون عاقلان بر آن تأکید کرده‌اند.
وهم و خاطر دلیل نیکو نیست
هرکجا وهم و خاطر است او نیست
هوش مصنوعی: تصور و ذهن نمی‌تواند دلیل خوبی باشد، زیرا هر جا که تصور و ذهن وجود داشته باشد، حقیقت در آنجا نیست.
وهم و خاطر نو آفریدهٔ اوست
آدم وعقل نورسیدهٔ اوست
هوش مصنوعی: تصور و اندیشه، ساختهٔ خداوند است و عقل نیز جوان و ناپخته‌ای از اوست.
ذات او فارغست از چونی
زشت و نیکو درون و بیرونی
هوش مصنوعی: وجود او از تمام خوبی‌ها و بدی‌ها، چه در ظاهر و چه در باطن، بی‌نیاز و مستقل است.
زانک اثبات هست او بر نیست
همچو اثبات مادر اعمیست
هوش مصنوعی: چون وجود او بر عدم غالب است، مانند اثبات وجود مادر نابینا که فقط دیده نمی‌شود.
داند اعمی که مادری دارد
لیک چونی به وهم در نارد
هوش مصنوعی: ناآگاه به خوبی می‌داند که مادری دارد، اما چگونه می‌توان او را به وسوسه و تردید انداخت؟
در چنین عالمی که رویش دو
زشت باشد تو او بوی او تو
هوش مصنوعی: در این دنیا که چهره‌ها زشت و ناپسند هستند، تو باید به عطر و شخصیت خودت توجه کنی و بر آن تمرکز داشته باشی.
گر نگویی بد و نکو نبود
ور بگویی تو باشی او نبود
هوش مصنوعی: اگر چیزی را نگی، نه خوب است و نه بد؛ اما اگر آن را بگویی، تو وجود خواهی داشت و او وجود نخواهد داشت.
گر نگویی ز دین تهی باشی
ور بگویی مشبّهی باشی
هوش مصنوعی: اگر در مورد دین سخن نگویی، به نظر می‌رسد که از دین فاصله گرفته‌ای، و اگر هم بگویی، در حال شبیه‌سازی و تقلید هستی.
با تو چون رخ در آینهٔ مصقول
نز ره اتحاد و روی حلول
هوش مصنوعی: با تو مانند تصویری در آینهٔ صاف و نورانی هستم، جایی که اتحاد و پیوند ما به وضوح نمایان است.
چون برون از کجا و کی بوَد او
گوشهٔ خاطر تو کی شود او
هوش مصنوعی: وقتی کسی از کجا و کی به وجود می‌آید، چطور می‌تواند در ذهن و یاد تو جای بگیرد؟
عامه چون نزد حضرتش پویند
آنک آنک به هرزه می‌گویند
هوش مصنوعی: عموم مردم وقتی به حضور او می‌رسند، بی‌هدف و بی‌معنا صحبت می‌کنند.
باز مردان چو فاخته در کوی
طاق در گردنند کوکو گوی
هوش مصنوعی: مردان مانند پرنده‌ای در محله‌ای خاص به دنبال هم می‌گردند و مانند قناری‌ها با صدای دلنشین خود آواز می‌خوانند.
فاخته غایبست گوید کو
تو اگر حاضری چه گویی هو
هوش مصنوعی: فاخته غایب است و می‌گوید: اگر تو اینجا بودی، چه چیزی می‌گفتی؟
خواه اومید گیر و خواهی بیم
هیچ بر هرزه نافرید حکیم
هوش مصنوعی: هرگاه امید داشته باشی یا ترس، هیچ یک از این احساسات باعث نمی‌شود که حکمت بی‌فایده و بی‌اثر باشد.
عالمست او به هرچه کرد و کند
تو ندانی بدانت درد کند
هوش مصنوعی: او به هر چیزی که انجام می‌دهد، آگاهی دارد و تو از درد و رنجی که به وجود می‌آورد، بی‌خبری.
به ز تسلیم نیست در علمش
تا بدانی حکیمی و حلمش
هوش مصنوعی: ما تنها وقتی به فهم و خرد می‌رسیم که تسلیم علم و دانایی خود نباشیم و باید درک کنیم که وجود حکمت و صبر در ما به چه میزان است.
خلق را داده از حکیمی خویش
هرکرا بیش حاجت، آلت بیش
هوش مصنوعی: افراد را از حکیم خود ابزار و وسیله‌ای داده‌اند، هرکس که نیاز بیشتری دارد، ابزار بیشتری به او داده می‌شود.
همه را داده آلتی در خور
از پی جرّ نفع و دفع ضرر
هوش مصنوعی: هر انسانی وسیله‌ای دارد که مناسب اوست، تا بتواند به دنبال سود و جلوگیری از ضرر باشد.
در جهان آنچه رفت و آنچ آید
وآنچه هست آن چنان همی باید
هوش مصنوعی: در جهان، هر آنچه که گذشته، هر آنچه که خواهد آمد و هر آنچه که اکنون وجود دارد، به گونه‌ای باید باشد که هست.
تو مگو هیچ در میانه فضول
راندهٔ او به دیده کن تو قبول
هوش مصنوعی: در میانه‌ی کار، چیزی را نگو، زیرا کسی که فضول است و در کار تو دخالت می‌کند، خود را از نظر دیگران رانده است و بهتر است تو با چشم‌پوشی، آن را بپذیری.