گنجور

رباعی شمارهٔ ۹۲

چون دید مرا رخانش چون گل بشکفت
آن دیدهٔ نیمخوابش از شرم بخفت
گفتا که مخور غم که شوی با ما جفت
قربان چنان لب که چنان داند گفت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون دید مرا رخانش چون گل بشکفت
آن دیدهٔ نیمخوابش از شرم بخفت
هوش مصنوعی: وقتی او مرا دید، چهره‌اش مانند گلی شکفت و چون دید که من او را نگاه می‌کنم، چشمان نیمه‌بخوابش از خجالت بسته شد.
گفتا که مخور غم که شوی با ما جفت
قربان چنان لب که چنان داند گفت
هوش مصنوعی: نگران نباش و غم را فراموش کن، چرا که با ما همدلی خواهی داشت. جانم فدای آن لب که با این زیبایی می‌تواند سخن بگوید.