گنجور

رباعی شمارهٔ ۴۱

تا زلف بتم به بند زنجیر منست
سرگشته همی روم نه هشیار و نه مست
گویم بگرم زلف ترا هر چون هست
نه طاقت دل یابم و نه قوت دست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا زلف بتم به بند زنجیر منست
سرگشته همی روم نه هشیار و نه مست
هوش مصنوعی: تا زلف معشوقم به زنجیر عشقم بسته است، من هم سرگردان و پریشان در این حال به سوی او می‌روم، نه در حالت آگاهی هستم و نه در حالت مستی.
گویم بگرم زلف ترا هر چون هست
نه طاقت دل یابم و نه قوت دست
هوش مصنوعی: می‌گویم اگر بخواهم با زلف تو بازی کنم، نه قلبم تاب این کار را دارد و نه دستانم قدرت آن را.