گنجور

شمارهٔ ۹۷

ای دریغا که روز برنایی
عهد بشکست و جاودانه نماند
از زمانه غرض جوانی بود
لیک از گردش زمانه نماند
آب معشوق را زمانه بریخت
و آتش عشق را زبانه نماند
ای سنایی دل از جهان برکن
بر کس این دور جاودانه نماند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دریغا که روز برنایی
عهد بشکست و جاودانه نماند
هوش مصنوعی: متأسفانه زمان زیبا و دلپذیر ما به پایان رسید و نتوانستیم آن را دوام و بقایی ببخشیم.
از زمانه غرض جوانی بود
لیک از گردش زمانه نماند
هوش مصنوعی: در گذشته، هدف از جوانی لذت بردن و بهره‌مندی از زندگی بود، اما با گذشت زمان، آن هدف به‌دست نیامد و جوانی به سرعت سپری شد.
آب معشوق را زمانه بریخت
و آتش عشق را زبانه نماند
هوش مصنوعی: زمان بر سر عشق و محبت کار خود را کرد و آنچه را که باید، از بین برد. عشق به گونه‌ای که در دل‌ها شعله‌ور بود، دیگر دوام نیاورد و خاموش شد.
ای سنایی دل از جهان برکن
بر کس این دور جاودانه نماند
هوش مصنوعی: ای سنایی، دل خود را از attachment به دنیا جدا کن، زیرا این عالم فانی و دائمی نیست و هیچ‌کس در آن نمی‌ماند.