گنجور

شمارهٔ ۹۰

نمی‌داند مگر آنکس مراد از کشف حال آید
که کشف حال را در حال بی‌حالی زوال آید
زوال حال آن باشد کمال حال بی‌حالان
که درگاه زوال حال بی‌حالان مجال آید
اگر چه هر که در کوی هدی باشد به شرع اندر
چو در کول جلال آید همه خویش جلال آید
ز حال آنگه شود صافی دل بدحال مردی را
که از کوی هدی بی‌حال در کوی ضلال آید
نهان گشتست حال کشف در دلهای مشتاقان
تو آوازی بر آر از دل چنان دل کز خیال آید
به جامی عذر یکسان شد سنایی را به هر حالی
ز تلخی عیش او دایم همی بوی زلال آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نمی‌داند مگر آنکس مراد از کشف حال آید
که کشف حال را در حال بی‌حالی زوال آید
هوش مصنوعی: تنها کسی می‌تواند به حقیقت درونی دست یابد که در زمان سختی و ناتوانی بتواند آن را درک کند.
زوال حال آن باشد کمال حال بی‌حالان
که درگاه زوال حال بی‌حالان مجال آید
هوش مصنوعی: زوال وضعیت به این معناست که اوج وضعیت کسانی که بی‌حال هستند، در زمانی رخ می‌دهد که دچار افت احوال می‌شوند. این افزایش توجه به زوال حال آن دسته از افراد باعث می‌شود که فرصتی برای تغییر و بازنگری فراهم شود.
اگر چه هر که در کوی هدی باشد به شرع اندر
چو در کول جلال آید همه خویش جلال آید
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر هدایت قرار داشته باشد، وقتی به جلال و بزرگی خداوند نزدیک شود، همه ویژگی‌های خوب و ارزشمند او نیز به دست می‌آید.
ز حال آنگه شود صافی دل بدحال مردی را
که از کوی هدی بی‌حال در کوی ضلال آید
هوش مصنوعی: وقتی فردی نیکوکار و باصداقت از راه حق و هدایت خارج می‌شود و به بی‌راهه می‌رود، قلب او دچاری ناامنی و آشفتگی می‌شود. تنها در شرایطی می‌تواند حالت دلش را بهتر کند که به راه راست و صفای دل برگردد.
نهان گشتست حال کشف در دلهای مشتاقان
تو آوازی بر آر از دل چنان دل کز خیال آید
هوش مصنوعی: حال عشق و حالت در دل‌های عاشقان تو پنهان شده است، از دل فریادی برآور که از خیال تو به دل می‌رسد.
به جامی عذر یکسان شد سنایی را به هر حالی
ز تلخی عیش او دایم همی بوی زلال آید
هوش مصنوعی: سنایی به خاطر تلخی‌های زندگی‌اش، در هر حالتی به دنبال عذر و دلجویی است و این حالت او مثل بویی زلال است که همواره احساس می‌شود.