گنجور

شمارهٔ ۸۴

مبر تو رنج که روزی به رنج نفزاید
به رنج بردن تو چرخ زی تو نگراید
چو روزگار فرو بست تو از آن مندیش
که آنگهی که بباید گشاد بگشاید
چو بسته‌های زمانه گشاده خواهد گشت
چنان گشاید گویی که آن چنان باید
وگر نیاز برد نزد همچو خویشتنی
از آن نیاز اسیر و ذلیل باز آید
چو اعتقاد کند گر کسش نیاید هیچ
خدای رحمت پس آنگهیش بنماید
به دست بنده زحل و ز عقد چیزی نیست
خدای بندد کار و خدای بگشاید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مبر تو رنج که روزی به رنج نفزاید
به رنج بردن تو چرخ زی تو نگراید
هوش مصنوعی: به خود زحمت نده زیرا در نهایت تحمل درد و رنج تو تنها به تو آسیب می‌زند و باعث نمی‌شود که مشکلات زندگی کم شود.
چو روزگار فرو بست تو از آن مندیش
که آنگهی که بباید گشاد بگشاید
هوش مصنوعی: وقتی که اوضاع به سختی و تنگی می‌افتد، نگران نباش؛ زیرا زمانی که زمانش برسد، همه چیز باز خواهد شد.
چو بسته‌های زمانه گشاده خواهد گشت
چنان گشاید گویی که آن چنان باید
هوش مصنوعی: زمانی که مشکلات و محدودیت‌های زندگی رفع شود، به گونه‌ای برطرف می‌شوند که گویی همیشه باید این‌طور می‌بود.
وگر نیاز برد نزد همچو خویشتنی
از آن نیاز اسیر و ذلیل باز آید
هوش مصنوعی: اگر به انسانی چون خودت نیاز داشته باشی، آن نیاز می‌تواند تو را اسیر و ذلیل کند و دوباره به سمت تو برگردد.
چو اعتقاد کند گر کسش نیاید هیچ
خدای رحمت پس آنگهیش بنماید
هوش مصنوعی: اگر کسی به خداوند ایمان داشته باشد و هیچ رحمت الهی را نبیند، آنگاه خداوند آن رحمت را به او نشان خواهد داد.
به دست بنده زحل و ز عقد چیزی نیست
خدای بندد کار و خدای بگشاید
هوش مصنوعی: هیچ چیز در دست من نیست و قدرتی ندارم؛ فقط خداست که کارها را می‌بندد و اوست که می‌گشاید.