گنجور

شمارهٔ ۴۸

خواجه در غم من ار گفت که چون بی‌خردان
دین به دل کرده‌ای اندر ره دنیا لابد
دیو در گوش هوا و هوسش می‌گوید
از پی کبر و کنی چون متنبی سد جد
من چه دانستم کز تربیت روح‌القدس
در گذشته‌ست ز شادی و گذشته زا شد
کرده یک ذوق به راه احدی چون احمد
شکر چون کوه حرا صبری چو کوه احد
گر بدانستمی آن خوی سلیمانی او
پیش او سجده کنان آمدمی چون هدهد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواجه در غم من ار گفت که چون بی‌خردان
دین به دل کرده‌ای اندر ره دنیا لابد
هوش مصنوعی: اگر خواجه در مورد غم من بگوید که چرا مانند بی‌خردان، فقط به دل مشغول امور دنیوی هستی، مسلم است که این اتفاق افتاده است.
دیو در گوش هوا و هوسش می‌گوید
از پی کبر و کنی چون متنبی سد جد
هوش مصنوعی: در اینجا، سخن از وسوسه‌ها و خواسته‌های نفس است که انسان را به دنبال غرور و خودپسندی می‌کشاند. این احساسات مانند یک دیو در گوش انسان می‌نشیند و او را به دنبال تعصب و خودبزرگ‌بینی سوق می‌دهد، همان‌طور که شاعر معروف "متنبی" نیز به همین مسأله پرداخته است. در واقع، این بیت به چالش‌های درونی انسان در راه دستیابی به کمال و برتری می‌پردازد.
من چه دانستم کز تربیت روح‌القدس
در گذشته‌ست ز شادی و گذشته زا شد
هوش مصنوعی: من هیچ نمی‌دانستم که تربیت و هدایت روح‌القدس از چه زمانی آغاز شده و چقدر شادی و خوشبختی به همراه دارد.
کرده یک ذوق به راه احدی چون احمد
شکر چون کوه حرا صبری چو کوه احد
هوش مصنوعی: شخصی با ذوق و شوق خاصی به راهی رفته است که احمد نشان داده. او شکر می‌گوید و مانند کوه حرا صبور است، همچون کوه احد استوار و پایدار می‌ماند.
گر بدانستمی آن خوی سلیمانی او
پیش او سجده کنان آمدمی چون هدهد
هوش مصنوعی: اگر می‌دانستم که آن خصلت سلیمانی او چیست، با احترام و فروتنی همچون هدهد به سوی او می‌رفتم و او را سجده می‌کردم.