شمارهٔ ۳۷ - در توحید
ای همه جانها ز تو پاینده جان چون خوانمت
چون جهان ناپایدار آمد جهان چون خوانمت
ای هم از امر تو عقل و جان بس اندر شوق و ذوق
در مناجات از زبان عقل و جان چون خوانمت
هر چه در زیر زمان آید همه اسمست و جسم
من ز من بی هیچ عذری در زمان چون خوانمت
آسمانها چون زمین مرکب دربان تست
با چنین اجلال و رتبت آسمان چون خوانمت
آنکه نام او مکان آمد ندارد خود مکان
پس تو دارندهٔ مکانی در مکان چون خوانمت
آنچه در صدرست در لولوش کسی می ننگرد
من برون چون لولیان بر آستان چون خوانمت
چون تویی سود حقیقی دیگران سودای محض
پس چو مشتی خس برای سوزیان چون خوانمت
علم تو خود بام عقل و کعبهٔ نفسست و طبع
من چو حج گولان به زیر ناودان چون خوانمت
«این» و «آن» باشد اشارت سوی اجسام کثیف
تو لطیفی در عبارت «این» و «آن» چون خوانمت
آنچه دل داند حدوث است آنچه لب گوید حروف
من ز دل چون دانمت یا از زبان چون خوانمت
از ورای «کن فکان» آمد پس از تخییل خویش
در مناجات از فضولی «کن فکان» چون خوانمت
بیزبان چون تیر خواهی تا ترا خوانند بس
من سنایی با زبانی چون سنان چون خوانمت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای همه جانها ز تو پاینده جان چون خوانمت
چون جهان ناپایدار آمد جهان چون خوانمت
هوش مصنوعی: ای جانهای عزیز، تو هستی که زندگی را پایدار میکنی. وقتی تو را میخوانم، انگار که جهان ناپایدار و بیثبات میشود. وقتی به یاد تو میافتم، تمام این دنیای فانی را فراموش میکنم.
ای هم از امر تو عقل و جان بس اندر شوق و ذوق
در مناجات از زبان عقل و جان چون خوانمت
هوش مصنوعی: ای عزیز، به خاطر عشق تو، عقل و جان من همیشه در شوق و ذوق هستند. وقتی در مناجات و گفتگو به یاد تو میافتم، آنها به زبان تو سخن میگویند.
هر چه در زیر زمان آید همه اسمست و جسم
من ز من بی هیچ عذری در زمان چون خوانمت
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این دنیا وجود دارد، تنها نام و شکلی دارد، ولی وجود من فراتر از این نامها و شکلهاست و وقتی به من توجه میکنی، در زمان و بدون هیچ بهانهای، من را درک خواهی کرد.
آسمانها چون زمین مرکب دربان تست
با چنین اجلال و رتبت آسمان چون خوانمت
هوش مصنوعی: آسمانها مانند زمین که به عنوان بستر خدمت میکند، به لطف شکوه و مرتبت خاصی که دارند، چگونه میتوانم آنها را بخوانم و نادیده بگیرم؟
آنکه نام او مکان آمد ندارد خود مکان
پس تو دارندهٔ مکانی در مکان چون خوانمت
هوش مصنوعی: آنکه نامش فراتر از هر مکان و زمانی است، خود مکان و زمان ندارد. پس تو که در یک مکان زندگی میکنی و به آن وابستهای، چگونه میتوانی او را غیر از مکان خطاب کنی؟
آنچه در صدرست در لولوش کسی می ننگرد
من برون چون لولیان بر آستان چون خوانمت
هوش مصنوعی: هر چه در بالاست و در تاج، کسی به آن نگاه نمیکند. من چون لولیان بر آستان ایستادهام و چون تو را میخوانم، خارج از آن وضعیتام.
چون تویی سود حقیقی دیگران سودای محض
پس چو مشتی خس برای سوزیان چون خوانمت
هوش مصنوعی: وقتی تو وجود داری و اصل سود را به ارمغان میآوری، دیگران فقط در خیال و آرزو به دنبال منفعت هستند. پس مثل یک مشت زغال برای کسانی که در جستجوی آتشاند، چه ارزشی دارم که بخواهم نامت را بیاورم؟
علم تو خود بام عقل و کعبهٔ نفسست و طبع
من چو حج گولان به زیر ناودان چون خوانمت
هوش مصنوعی: علم تو منبعی از عقل و کعبهٔ ذات خودت است و وجود من مثل دلسوختههایی است که زیر ناودان ایستادهاند. وقتی تو مرا میخوانی...
«این» و «آن» باشد اشارت سوی اجسام کثیف
تو لطیفی در عبارت «این» و «آن» چون خوانمت
هوش مصنوعی: این و آن اشاره به اشیاء مادی و دنیوی دارد، و در بیان این دو، لطافت و ظرافتی نهفته است که وقتی تو را خطاب میکنم، در این دو عبارت میتوانم به آن اشاره کنم.
آنچه دل داند حدوث است آنچه لب گوید حروف
من ز دل چون دانمت یا از زبان چون خوانمت
هوش مصنوعی: آنچه دل میفهمد به وجود آمده و آنچه زبان بیان میکند حروف و کلمات است. من را از دل میشناسی یا از زبان که صحبت میکنم؟
از ورای «کن فکان» آمد پس از تخییل خویش
در مناجات از فضولی «کن فکان» چون خوانمت
هوش مصنوعی: از پس فرمان «باش و شود» به مناجات خود، خیالاتم را به حقیقت مینویسم و وقتی که تو را صدا میزنم، فضولی از این فرمان در وجودم شکوفا میشود.
بیزبان چون تیر خواهی تا ترا خوانند بس
من سنایی با زبانی چون سنان چون خوانمت
هوش مصنوعی: اگر بیزبان باشی و بخواهی که مردم تو را بشناسند، باید مثل تیر به هدف برسی. من سنایی هستم و با زبانی تند و نافذ صحبت میکنم، چون مرا بخوانند و بشناسند.
حاشیه ها
1403/08/02 17:11
محمد خراسانی
بیت آخر در تازیانه های سلوک به دین صورت است
بی زبانان نیز خواهی تا تورا خوانند، پس / من سنایی با زبانی چون سنان چون خوانمت