گنجور

شمارهٔ ۳۵

آمد آن رگ زن مسیح پرست
تیغ الماس گون گرفته به دست
کرسی افگند و بر نشست بر او
بازوی خواجهٔ عمید ببست
نیش درماند و گفت: «عز علی»
این چنین دست را نیابد خست
سر فرو برد و بوسه‌ای دادش
خون ببارید از دو دیده به طشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آمد آن رگ زن مسیح پرست
تیغ الماس گون گرفته به دست
هوش مصنوعی: زنی آمده که به عشق مسیح و ایمانش معروف است، با تیغی خوش‌فرم و تیز به دست.
کرسی افگند و بر نشست بر او
بازوی خواجهٔ عمید ببست
هوش مصنوعی: به آرامی بر روی کرسی نشسته و بازوی مقام‌دار بزرگ را به دوش خود انداخت.
نیش درماند و گفت: «عز علی»
این چنین دست را نیابد خست
هوش مصنوعی: نیش به شدت در حال تحت فشار بود و گفت: «عزیزم، اینطور که نمی‌توان به راحتی از پس این مشکل برآمد.»
سر فرو برد و بوسه‌ای دادش
خون ببارید از دو دیده به طشت
هوش مصنوعی: او سرش را پایین آورد و بوسه‌ای به او داد که از چشمانش اشک چون خون بر زمین ریخت.