شمارهٔ ۳۱
زین پسم با دیو مردم پیکر و پیکار نیست
گر بمانم زنده دیگر با غرورم کار نیست
یافتم در بیقراری مرکزی کز راه دین
جز نشاط عقل و جانش مرکز پرگار نیست
یافتم بازاری اندر عالم فارغ دلان
کاندران بازار خوی خواجه را بازار نیست
در سرای ضرب او الا به نام شاه عقل
بر جمال چهرهٔ آزادگان دینار نیست
بر گل حکمت شنوده باده گلگون حکم
گاه اسراف خماری بر گلی کش خار نیست
زیر این موکب گذر کن بر جهان کز روی حکم
جز به شمشیر نبوت کس برو سالار نیست
واندر آن موکب سوارانند کاندر رزمشان
رستم و اسفندیار و زال را مقدار نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زین پسم با دیو مردم پیکر و پیکار نیست
گر بمانم زنده دیگر با غرورم کار نیست
هوش مصنوعی: از این پس دیگر نمیتوانم با دیو و دشمنان به جنگ بپردازم. اگر زنده بمانم، دیگر غروری برایم باقی نخواهد ماند.
یافتم در بیقراری مرکزی کز راه دین
جز نشاط عقل و جانش مرکز پرگار نیست
هوش مصنوعی: در بیقراریام جایی را پیدا کردم که تنها راه رسیدن به آرامش عقل و روح، ایمان و دین است و هیچ چیز دیگری نمیتواند مثل آن باشد.
یافتم بازاری اندر عالم فارغ دلان
کاندران بازار خوی خواجه را بازار نیست
هوش مصنوعی: در دنیای مملو از دلهای آزاد، جایی را پیدا کردم که در آن خبری از خواجه و مقامهای او نیست. این بازار مخصوص کسانی است که از قید و بندها رها شدهاند.
در سرای ضرب او الا به نام شاه عقل
بر جمال چهرهٔ آزادگان دینار نیست
هوش مصنوعی: در خانهٔ ضرب سکه، تنها با نام شاه عقل، زیبایی چهرهٔ آزادگان ارزشمند است و هیچ پولی نمیتواند آن را به نمایش بگذارد.
بر گل حکمت شنوده باده گلگون حکم
گاه اسراف خماری بر گلی کش خار نیست
هوش مصنوعی: روی گل حکمت، نوشیدنی خوش رنگی به دست آمده که در زمان مستی، بر گلی که خار ندارد، تاثیر نخواهد گذاشت.
زیر این موکب گذر کن بر جهان کز روی حکم
جز به شمشیر نبوت کس برو سالار نیست
هوش مصنوعی: زیر این دسته از عجب و حیرت عبور کن، بر جهانی که هیچ کس به جز پیامبر نمیتواند آن را رهبری کند و همه چیز تحت حکم و فرمان اوست.
واندر آن موکب سوارانند کاندر رزمشان
رستم و اسفندیار و زال را مقدار نیست
هوش مصنوعی: در آن جمعیت سواران، رزمندگان و قهرمانانی مانند رستم، اسفندیار و زال هیچگونه ارزشی ندارند.