گنجور

شمارهٔ ۲۸

برخیز و برافروز هلا قبلهٔ زردشت
بنشین و برافگن شکم قاقم بر پشت
بس کس که به زردشت نگروید و کنون باز
ناکام کند روی سوی قبلهٔ زردشت
بس سرد نپایم که مرا آتش هجران
آتشکده کرد این دل و این دیده چو چرخشت
گر دست نهم بر دل از سوختن دل
انگشت شود بی‌شک در دست من انگشت
ای روی تو چون باغ و همه باغ بنفشه
خواهم که بنفشه چنم از زلف تو یک مشت
آنکس که ترا کشت، ترا کشت و مرا زاد
و آنکس که مرا زاد مرا زاد و ترا کشت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برخیز و برافروز هلا قبلهٔ زردشت
بنشین و برافگن شکم قاقم بر پشت
هوش مصنوعی: بلند شو و آتش را روشن کن، ای قبلهٔ زردشت. بنشین و شکم قاقم را بر پشت خود بگذار و رها کن.
بس کس که به زردشت نگروید و کنون باز
ناکام کند روی سوی قبلهٔ زردشت
هوش مصنوعی: بسیاری هستند که در گذشته به تعالیم زردشت توجه نکردند، اما اکنون به نوعی ناامید به سمت آموزه‌های او روی آورده‌اند.
بس سرد نپایم که مرا آتش هجران
آتشکده کرد این دل و این دیده چو چرخشت
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری و جدایی از تو، احساس سردی و سردی می‌کنم. این دل و چشمانم مانند آتشکده‌ای در آتش سوختن و در حال گردش است.
گر دست نهم بر دل از سوختن دل
انگشت شود بی‌شک در دست من انگشت
هوش مصنوعی: اگر بر دل خود آسیب بزنم و دل‌سوزی کنم، بی‌تردید انگشت من به نشانه درد، جای خود را نشان خواهد داد.
ای روی تو چون باغ و همه باغ بنفشه
خواهم که بنفشه چنم از زلف تو یک مشت
هوش مصنوعی: تو چهره‌ات همچون باغی است و من دوست دارم که از زلف‌های تو یک دسته بنفشه بچینم.
آنکس که ترا کشت، ترا کشت و مرا زاد
و آنکس که مرا زاد مرا زاد و ترا کشت
هوش مصنوعی: کسی که تو را از دنیا برد، در عوض مرا به دنیا آورد و کسی که مرا به وجود آورد، در نهایت تو را از زندگی برداشت.

حاشیه ها

1392/02/18 19:05
ناشناس

این شعر از دقیقی نه سنایی!

1395/12/13 22:03
اشکان

از ستایی است

1395/12/13 22:03
اشکان

از سنایی است

1396/07/01 21:10
روزبه

از دقیقی است.

1398/10/23 05:12
احسان اسکندری شهرکی

این شعر مال عسجدی مروزی است

1398/10/23 05:12
احسان اسکندری شهرکی

در مجمع الفصحا این شعر ضبط شده است با نام شاعرش عسجدی مروزی البته قصیده معروف عسجدی مروزی با شاه بیت شطرنج ملک ساخت ملک با هزار شاه / هر شاه را به لعب دگر شاه مات کرد در طبقات ناصری به نام عنصری ضبط شده است و این در آمیخته گی در نسخ قرن چهارم و پنجم به شدت رایجه