شمارهٔ ۱۹۷ - در رثاء
تابوت مرا باز کن ای خواجه زمانی
وز صورت ما بین ز رخ دوست نشانی
تا دیدهٔ چون نرگس ما بینی در خاک
از خون دل ما شده چون لاله ستانی
تا دو لب پر گوهر ما بینی در خاک
در گور چو پر خاک یکی غالیه دانی
تا قامت چون تیر مرا بینی در گل
چفته شده و خشک چو بیتوز کمانی
ما کشتهٔ چشم بد چرخیم وگرنه
اینجا چه کند خفته تر و تازه جوانی
نادیده چو شاهان جوان بخت به ناگاه
برساخته از تختهٔ تابوت نشانی
یک نو خط نوشاد میفتاد به صد قرن
زین چنبر گردنده به صد قرن قرانی
آن جامه که میل تن ما بود بد و بیش
از مردن او گور بپوشید چنانی
ای دوست چو سودی نکند گوهر ما را
آن به که نکوشی بخروشی به فغانی
نان پیش فرست از پی آن کامدگان را
آبیست درین در ز پی دادن نانی
خر پشتهٔ ما بیش میارای که ما را
هر روز میآراسته بخشند جنانی
اینجا همه لطفست کسی را که نبودست
هرگز به خدا و به رسولانش گمانی
زانگونه که گر هیچ بپرسی ز تو هر خاک
زین شکر عجب نیست که بیکام و زبانی
از بس کرم و لطف خداوند برآید
آوازهٔ المنةالله به جهانی
بیخدمت او کس به همه جای مماناد
چون خامه و چون نیزه یکی بسته میانی
دیدیم که اندر ره او شرک نگنجد
خود را ز همه باز خریدیم به جانی
ای پیر همان کن تو که ما روز جوانی
حقا که در این بیع نکردیم زیانی
با خدمت حق باش که گر باشی ور نه
از مرگ بیابی به همه عمر امانی
کز بهر تو یک روز همین بانگ برآید
در گوش عزیزانت که بیچاره فلانی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تابوت مرا باز کن ای خواجه زمانی
وز صورت ما بین ز رخ دوست نشانی
هوش مصنوعی: خواستهام که تابوت مرا باز کنی و مایل شوم تا زمانی را در کنار خود بگذرانم و از دلایل ارتباطم با دوست، نشانهای را به من نشان دهی.
تا دیدهٔ چون نرگس ما بینی در خاک
از خون دل ما شده چون لاله ستانی
هوش مصنوعی: هرگاه که چشمان زیبا و دلفریب ما را در خاک ببینی، بدان که این چشمها به خاطر درد عشق و اندوه دل ما به رنگ لاله درآمده است.
تا دو لب پر گوهر ما بینی در خاک
در گور چو پر خاک یکی غالیه دانی
هوش مصنوعی: وقتی که لبهای پر از گوهر و زیبای ما را در خاک و درون گور ببینی، باید بدانی که این لبها مثل یک عطر و گلابی در دل خاک پنهان شدهاند.
تا قامت چون تیر مرا بینی در گل
چفته شده و خشک چو بیتوز کمانی
هوش مصنوعی: وقتی تو را ببینم که قامت زیبایت به قدری بلند است که مثل تیر راست شدهای، در حالی که من در چالاکی و شادابیام، تو در دل طبیعتی خشک و بیروح قرار گرفتهای.
ما کشتهٔ چشم بد چرخیم وگرنه
اینجا چه کند خفته تر و تازه جوانی
هوش مصنوعی: ما به خاطر نگاه نامطلوب و حسادت زمانه دچار مشکل شدهایم، وگرنه در اینجا، جوانی در خواب و آرامش چه کار میکند؟
نادیده چو شاهان جوان بخت به ناگاه
برساخته از تختهٔ تابوت نشانی
هوش مصنوعی: ناگهان، مانند جوانان خوشبخت که به طور تصادفی از تابوت ظاهر میشوند، نشانهای پدیدار میشود.
یک نو خط نوشاد میفتاد به صد قرن
زین چنبر گردنده به صد قرن قرانی
هوش مصنوعی: یک نوشته تازه و زیبا به قدری زمان میبرد تا به وجود بیاید که میتواند در طول صد قرن تغییرات و چرخشهای زندگی را در بر بگیرد و به یادگار بماند.
آن جامه که میل تن ما بود بد و بیش
از مردن او گور بپوشید چنانی
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این نکته میپردازد که آن پیراهن یا لباس که به تن ما تعلق دارد، به طوری که حتی بعد از مرگ ما نیز بر روی قبرمان باقی خواهد ماند، نشان میدهد که تعلقات مادی و وابستگیهای دنیوی همچنان در یاد و خاطرهها باقی میمانند. آن چه به ما مربوط میشود، حتی پس از وداع با زندگی، نه تنها فراموش نمیشود بلکه نشانهای از وجود ما در این دنیا باقی میماند.
ای دوست چو سودی نکند گوهر ما را
آن به که نکوشی بخروشی به فغانی
هوش مصنوعی: ای دوست، اگر gem ما برایت سودی ندارد، بهتر است که تلاش نکنی آن را به گریه و زاری بفروشی.
نان پیش فرست از پی آن کامدگان را
آبیست درین در ز پی دادن نانی
هوش مصنوعی: برای کسانی که در انتظار نان هستند، نان بفرست. در این دروازه، آبی وجود دارد که به خاطر دادن نان است.
خر پشتهٔ ما بیش میارای که ما را
هر روز میآراسته بخشند جنانی
هوش مصنوعی: خر پشتهٔ ما را زیبا کن، زیرا هر روز به ما جمال و زیبایی عطا میکنند.
اینجا همه لطفست کسی را که نبودست
هرگز به خدا و به رسولانش گمانی
هوش مصنوعی: در اینجا همه چیز به خوبی و مهربانی است، اما کسی که هیچگاه به خدا و پیامبرانش شک کرده باشد، جایگاهی در این محبت ندارد.
زانگونه که گر هیچ بپرسی ز تو هر خاک
زین شکر عجب نیست که بیکام و زبانی
هوش مصنوعی: به این معناست که اگر از تو چیزی بپرسم، شگفتیای ندارد که خاک و زمین بیصدایی و بدون خواستهای پاسخهایش را بدهند.
از بس کرم و لطف خداوند برآید
آوازهٔ المنةالله به جهانی
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و رحمت زیاد خداوند، نام و آوازهٔ نعمتهای او در سراسر جهان منتشر شده است.
بیخدمت او کس به همه جای مماناد
چون خامه و چون نیزه یکی بسته میانی
هوش مصنوعی: در خدمت او هیچکس در هیچجا باقی نمیماند، مانند قلم و نیزه که همه چیز را در میانه خود جمع میکنند.
دیدیم که اندر ره او شرک نگنجد
خود را ز همه باز خریدیم به جانی
هوش مصنوعی: در مسیر او، شرک و نفاق جایی ندارد، بنابراین از همه چیز خود را کنار گذاشتیم و به جان خود بازگشتیم.
ای پیر همان کن تو که ما روز جوانی
حقا که در این بیع نکردیم زیانی
هوش مصنوعی: ای پیر، همانطور عمل کن که ما در دوران جوانیمان کردیم. حقیقت این است که در این معامله، ما هیچ ضرری نکردیم.
با خدمت حق باش که گر باشی ور نه
از مرگ بیابی به همه عمر امانی
هوش مصنوعی: با خداوندی را خدمت کن، در غیر این صورت، حتی از مرگ هم در طول عمر خود نخواهی توانست آسوده باشی.
کز بهر تو یک روز همین بانگ برآید
در گوش عزیزانت که بیچاره فلانی
هوش مصنوعی: برای تو یک روز صدای ناله و زاری برخواهد خاست، در گوش عزیزانت خواهید شنید که میگویند او بیچاره و مسکین است.