گنجور

شمارهٔ ۱۹۳

ای کاشکی ز مادر گیتی نزادمی
یا پس چو زاده بودم جان را بدادمی
چون زادم و ندادم جان آن گزیدمی
کاندر دهان خلق به نیکی فتادمی
نیکو چو نیست یافتمی باری از جهان
آخر کسی که رازی با او گشادمی
امروز بس زدی پس و بسیار بدترم
فردا مباد گر بود او من مبادمی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کاشکی ز مادر گیتی نزادمی
یا پس چو زاده بودم جان را بدادمی
هوش مصنوعی: ای کاش که هرگز به دنیا نمی‌آمدم، یا اگر به دنیا آمده بودم، جانم را در همان ابتدا فدای زندگی می‌کردم.
چون زادم و ندادم جان آن گزیدمی
کاندر دهان خلق به نیکی فتادمی
هوش مصنوعی: وقتی به دنیا آمدم و جانم را ندادم، آنچه باعث شد در نظر مردم به خوبی دیده شوم، را انتخاب کردم.
نیکو چو نیست یافتمی باری از جهان
آخر کسی که رازی با او گشادمی
هوش مصنوعی: وقتی در این دنیا دیگر کسی را نیافتم که بتوانم با او راز دلم را در میان بگذارم، احساس خوبی ندارم.
امروز بس زدی پس و بسیار بدترم
فردا مباد گر بود او من مبادمی
هوش مصنوعی: امروز مشکلات زیادی به سراغم آمده و فردا هم اوضاع حتی بدتر خواهد بود. امیدوارم که فردا شرایط به این منوال نباشد و من گرفتار آن نشوم.