شمارهٔ ۱۶۶
ای تیر غم و رنج بسی خورده و برده
واقف شده بر معرفت خرقه و خورده
بر ظاهر خود نقش شریعت بگشادم
در باطن خود حرف حقیقت بسترده
با هستی خود نرد فنا باخته بسیار
صد دست فزون مانده و یک دست نبرده
در آرزوی کوی خرابات همه سال
اول قدم از راه خرابی بسپرده
ایمن شده از عمر خود و گشت شب و روز
در بیخردی کیسه به طرار سپرده
ور زان که ترا نیستی ای خواجه تمناست
هان تا نکنی تکیه بر انفاس شمرده
زان پیش که نوبت به سر آید تو در آن کوش
تا مردهٔ زنده شوی ای زندهٔ مرده
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای تیر غم و رنج بسی خورده و برده
واقف شده بر معرفت خرقه و خورده
هوش مصنوعی: ای تیر غم و رنج، که بارها تحمل کرده و با این حال به درک و شناخت عمیقی دست یافتهای، از پوشش و ظاهر خود فراتر رفتهای.
بر ظاهر خود نقش شریعت بگشادم
در باطن خود حرف حقیقت بسترده
هوش مصنوعی: من در ظاهر خود به قوانین دین و شریعت پایبند هستم، اما در عمق وجودم به حقیقت و باطن امور توجه دارم.
با هستی خود نرد فنا باخته بسیار
صد دست فزون مانده و یک دست نبرده
هوش مصنوعی: انسان با تمام وجودش در تلاش است ولی در نهایت، نتیجهای که به دست میآورد، بسیار کمتر از آنچه که شاهد آن بوده، میباشد. او با وجود تمام تلاشهایش، چیزی نصیبش نمیشود و در این میان، تنها به شکستهایش میرسد.
در آرزوی کوی خرابات همه سال
اول قدم از راه خرابی بسپرده
هوش مصنوعی: همه سال، به خاطر آرزوی رفتن به مکانی خراب و ویران، قدم اول را از مسیر خرابی برمیدارم.
ایمن شده از عمر خود و گشت شب و روز
در بیخردی کیسه به طرار سپرده
هوش مصنوعی: گذر عمر را با آرامش سپری کرده و در روز و شب به بیفکری مشغول است، زندگیاش را به دست دیگران سپرده است.
ور زان که ترا نیستی ای خواجه تمناست
هان تا نکنی تکیه بر انفاس شمرده
هوش مصنوعی: اگر به خاطر نداشته باشی که وجود نداری، ای دوست، پس مواظب باش که به نفسهای پیوستهات اتکا نکن.
زان پیش که نوبت به سر آید تو در آن کوش
تا مردهٔ زنده شوی ای زندهٔ مرده
هوش مصنوعی: قبل از این که فرصت به پایان برسد، تلاش کن تا از مردهای که درونت وجود دارد، زنده بیرون آوری، ای کسی که در ظاهر زندهای اما در باطن مردهای.