شمارهٔ ۱۶۳
گفتم بنالم از تو به یاران و دوستان
باشد که دست ظلم بداری ز بیگناه
بازم حفاظ دامن همت گرفت و گفت
زنهار تا از او به جزا و ناوری پناه
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفتم بنالم از تو به یاران و دوستان
باشد که دست ظلم بداری ز بیگناه
هوش مصنوعی: به دوستانم گفتم که از ظلم تو شکایت کنم، تا شاید کمک کنند و این ظلم را از سر بیگناهی بردارند.
بازم حفاظ دامن همت گرفت و گفت
زنهار تا از او به جزا و ناوری پناه
هوش مصنوعی: دوباره دامن همت را در دست گرفت و هشدار داد که از او جز پناهی برای جزا و نازایی نیست.