گنجور

شمارهٔ ۱۵۶ - در مدح بهرامشاه

خواجه غلط کرده است در چه؟ در ابروی او
زان که نسازد همی قبلهٔ دل سوی او
قبلهٔ عقلست و نقل پیچ و خم زلف او
دایهٔ حورست و روح بوی خوش و خوی او
شیر فلک را شدست از پی کسب شرف
مسجد حاجت روا خاک سر کوی او
تاز دو عید و یکی قدر چه خیزد ترا
عید همی بین و قدر در شکن موی او
بر سر کوی دل آی تا یابد یک دمی
رحمت درمان این زحمت داروی او
جادو اگر در بهشت نبود پس در رخش
از چه بهشتی شدست نرگس جادوی او
سایهٔ گیسوش را دار غنیمت که دل
کیسه بسی دوختست در خم گیسوی او
شیر فلک شد به شرط روبه بازی از آنک
تا به کف آرد مگر چشم چو آهوی او
قبله اگر چه بسی‌ست از پی احرام دل
چشم سنایی نساخت قبله جز ابروی او
شد ز پی دین و جاه چون سم شبدیز شاه
سجده‌گه و قبله‌گاه دایرهٔ روی او
سلطان بهرامشاه آنکه گه زور هست
گردن گردان زدن بازی بازوی او
از پی تشریف خویش در همه چین و ختا
بچهٔ یک ترک نیست ناشده هندوی او

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواجه غلط کرده است در چه؟ در ابروی او
زان که نسازد همی قبلهٔ دل سوی او
هوش مصنوعی: خواجه در چه چیزی اشتباه کرده است؟ در ابروی او، زیرا که آن ابرو نمی‌تواند قبله‌ی دل او باشد.
قبلهٔ عقلست و نقل پیچ و خم زلف او
دایهٔ حورست و روح بوی خوش و خوی او
هوش مصنوعی: زلف او به مانند راهی پیچ و خم دار است که عقل را به خود جذب می‌کند. این زیبایی به مانند دایه‌ای است که حورهای بهشتی را نوازش می‌کند و روح انسان از بوی خوش و ویژگی‌های او لذت می‌برد.
شیر فلک را شدست از پی کسب شرف
مسجد حاجت روا خاک سر کوی او
هوش مصنوعی: شیر آسمان به دنبال کسب افتخار در مسجد، خاک سر کوی او را حاجت روا می‌کند.
تاز دو عید و یکی قدر چه خیزد ترا
عید همی بین و قدر در شکن موی او
هوش مصنوعی: در این دو جشن و مناسبت خاص، یک روز عظیم به نام شب قدر را فراموش نکن که در آن، زیبایی و احترامی خاص وجود دارد. به یاد داشته باش که در این شب، یک حس شگفت‌انگیز و عمیق برای کنار هم بودن و تقدیر الهی وجود دارد.
بر سر کوی دل آی تا یابد یک دمی
رحمت درمان این زحمت داروی او
هوش مصنوعی: به محل عشق و دل بیا تا لحظه‌ای رحمت را بیابی که درمانی باشد برای زحمات و مشکلاتت.
جادو اگر در بهشت نبود پس در رخش
از چه بهشتی شدست نرگس جادوی او
هوش مصنوعی: اگر جادو در بهشت وجود نداشت، پس چرایی این زیبایی و شگفتی در نرگسی که از دل او بهشتی است، چیست؟
سایهٔ گیسوش را دار غنیمت که دل
کیسه بسی دوختست در خم گیسوی او
هوش مصنوعی: از زیبایی و جذابیت موهای او بهره‌مند شو، زیرا دل انسان‌ها در پیچش‌های این موها به شدت درگیر و دل‌باخته شده است.
شیر فلک شد به شرط روبه بازی از آنک
تا به کف آرد مگر چشم چو آهوی او
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به بحث شجاعت و قدرت اشاره دارد. او می‌گوید که اگر کسی بخواهد در عرصه‌ای رقابتی وارد شود، باید با حوصله و تدبیر عمل کند. تنها با داشتن نگاهی تیز و هوشیاری می‌تواند به پیروزی برسد، همانند آهو که با دقت و هوشیاری به محیط اطرافش توجه می‌کند. این بیت نشان‌دهنده این است که برای دستیابی به موفقیت، باید شجاعت و دقت را در کنار هم داشت.
قبله اگر چه بسی‌ست از پی احرام دل
چشم سنایی نساخت قبله جز ابروی او
هوش مصنوعی: اگرچه مقاصد و هدف‌های بسیاری وجود دارد، اما دل سنایی هیچ هدفی جز ابروی معشوق خود نمی‌بیند.
شد ز پی دین و جاه چون سم شبدیز شاه
سجده‌گه و قبله‌گاه دایرهٔ روی او
هوش مصنوعی: به خاطر دین و مقام، مانند اسب سم‌دار، جای سجده و قبله‌گاه او دایرهٔ چهره‌اش است.
سلطان بهرامشاه آنکه گه زور هست
گردن گردان زدن بازی بازوی او
هوش مصنوعی: سلطان بهرامشاه، کسی که وقتی قدرت و زور دارد، به راحتی می‌تواند بر گردن گردن‌کشان و زورمندان مسلط شود و نشان بدهد که چقدر قوی و نیرومند است.
از پی تشریف خویش در همه چین و ختا
بچهٔ یک ترک نیست ناشده هندوی او
هوش مصنوعی: در پی جستجوی مقام و منزلت خود، در تمام سرزمین‌های چین و ختا، فرزندی از یک ترک وجود ندارد که نتواند به او افتخار کند و به داشتن او ببالد.

حاشیه ها

1387/01/13 14:04
مهدی طهوری

بهرامشاه سلطان غزنه بوده و سنایی در اوائل دوره او به دربار او ستگی داشته است و کتاب حدیقه را به بهرامشاه تقدیم کرده است و در آن بهرامشاه را نقد کرده اشت. جالب است که یکی از سلاطین هم دوره با نظامی نیز بهرامشاه نام داشته و نظامی در مخزن الاسرار او را مدح کرده است. نظامی مخزن الاسرارش را با حدیقه الحقیقه سنایی مقایسه می‌کند و می گوید:
نامه دو آمد ز دو ناموسگاه
هر دو مسجل به دو بهرامشاه