شمارهٔ ۱۴۲
چنگری ای پارسا در عاشق مسکین به کین
تا ز بد فعلی چه داری بر مسلمانان یقین
من گنه کارم تو طاعت کن چه جویی جرم من
زان که من گویم بتر از من نیاید بر زمین
باز خواهد دست شاه و شیر جوید بیشه را
بوم را ویرانه سازد همچو سگ را پارگین
آنکه نشنیدست عدل عمر عبدالعزیز
لاجرم حجاج را خواند امیرالمومنین
مصطفا را یار بوبکرست اندر غار و بس
بولهب را باز بوجهلست یار و همنشین
«الخبیثات» و «خبیثین» گفت ایزد در نبی
تا بپرهیزند اهل «طیبات» و «طیبین»
عاجز آمد از مشیت زلت و عصیان تو
دفترت در دوده میمالد کرامالکاتبین
کس ز صوف و فوطه بیطاعت نیابد پایگاه
کی بجایی میرسد مردم ز ریش و پوستین
گوی برد از جمله مردم فوطه باف و نیل گر
عالمی را موی تابی گرددت زیر نگین
روی بنماید عروس دین ترا گر هیچ تو
با قناعت چون سنایی غزنوی گردی قرین
ای به دعوی بر شده بر آسمان هفتمین
وز ره معنی بمانده تا به حلق اندر زمین
آنکه را همت ز اجزای زمین بر نگذرد
چون سخن گوید ز کل آسمان هفتمین
چند از این دعوی درویشی و لاف عاشقی
ناچشیده شربت آن نازموده درد این
با هوای جسم رفتن در ره روحانیان
در لباس دیو جستن رتبت روحالامین
سر قلاشی ندانی راه قلاشان مرو
دیدهٔ بینا نداری راه درویشان مبین
کم سگال ار نیستی عاشق کزان در آز تن
مانده معنی را بجای و کرده صورت را گزین
ای برادر قصد ضحاک جفا پیشه مکن
تا نبینی خویشتن همبر به پور آبتین
جنت باقی کجا یابی و راه بیهوان
تا تو باشی در هوای جوی شیر و انگبین
باز ماندن بهتر آمد در سعیر سفلی آنک
جنت اعلا نخواهد جز برای حور عین
تا نگردی فانی از اوصاف این فانی صفت
بی نیازی را نبینی در بهشت راستین
پایت اندر طین دل بر نار باشد تا ترا
دیو نخوت گفت خواهد نار به باشد ز طین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنگری ای پارسا در عاشق مسکین به کین
تا ز بد فعلی چه داری بر مسلمانان یقین
هوش مصنوعی: ای پارسا، بر تو باد که به عاشق بیچارهای بپردازی، تا ببینی از بدیهایی که میکنی، چه به سر مسلمانان میآید.
من گنه کارم تو طاعت کن چه جویی جرم من
زان که من گویم بتر از من نیاید بر زمین
هوش مصنوعی: من گناهکارم، اما تو بندگی و اطاعت کن. چرا که دنبال عیب و جرم من نرو، زیرا من میگویم کسی به بدی من بر روی زمین نخواهد آمد.
باز خواهد دست شاه و شیر جوید بیشه را
بوم را ویرانه سازد همچو سگ را پارگین
هوش مصنوعی: زمانی خواهد رسید که دست شاه دوباره به کار خواهد افتاد و شیر (شجاعت و قدرت) در پی جستجوی سرزمینهای نابود شده خواهد بود. مانند سگی آواره، تلاش خواهد کرد تا ویرانیها را ترک کند و دوباره بر سرزمین خود مسلط شود.
آنکه نشنیدست عدل عمر عبدالعزیز
لاجرم حجاج را خواند امیرالمومنین
هوش مصنوعی: کسی که عدالت عمر بن عبدالعزیز را نشنیده و نمیداند، طبعاً حجاج را به عنوان پیشوای مؤمنان میداند.
مصطفا را یار بوبکرست اندر غار و بس
بولهب را باز بوجهلست یار و همنشین
هوش مصنوعی: دوست پیامبر در غار هجویری به نام ابو بکر است و یار و هم نشین ابولهب، مردی به نام ابوجهل است.
«الخبیثات» و «خبیثین» گفت ایزد در نبی
تا بپرهیزند اهل «طیبات» و «طیبین»
هوش مصنوعی: خداوند در نبی خود فرمود که افراد بد و ناپسند باید از چیزهای خوب و پاکیزه دوری کنند، تا کسانی که اهل خوبی و پاکی هستند، از آنها دور نگهدارند.
عاجز آمد از مشیت زلت و عصیان تو
دفترت در دوده میمالد کرامالکاتبین
هوش مصنوعی: از فرمان و خواست خداوندی، نقص و نافرمانی تو، نوشتههای تو را با سیاهی و کثیفی میآلایند، همانطور که فرشتگان نویسنده کارهایت را ثبت میکنند.
کس ز صوف و فوطه بیطاعت نیابد پایگاه
کی بجایی میرسد مردم ز ریش و پوستین
هوش مصنوعی: هیچکس بدون رعایت اطاعت و فرمانبرداری، به جایگاه و مقام نمیرسد. افراد تنها با ظاهر و لباس نمیتوانند به جایی در زندگی برسند.
گوی برد از جمله مردم فوطه باف و نیل گر
عالمی را موی تابی گرددت زیر نگین
هوش مصنوعی: در بین مردم، آن کس که هنر بافتن فوطه و رنگآمیزی نیل را دارد، میتواند به راحتی بر دیگران برتری یابد و به مقامهای بالا دست یابد.
روی بنماید عروس دین ترا گر هیچ تو
با قناعت چون سنایی غزنوی گردی قرین
هوش مصنوعی: اگر تو مانند سنایی غزنوی با قناعت زندگی کنی، عروس دین تو به تو روی میآورد و خود را به نمایش میگذارد.
ای به دعوی بر شده بر آسمان هفتمین
وز ره معنی بمانده تا به حلق اندر زمین
هوش مصنوعی: تو که به خاطر ادعایت به آسمان هفتم رفتهای و در معنای واقعی حرفی برای گفتن نداری، چطور میتوانی در این دنیای خاکی به زندگی ادامه دهی؟
آنکه را همت ز اجزای زمین بر نگذرد
چون سخن گوید ز کل آسمان هفتمین
هوش مصنوعی: کسی که توانایی و همت او از چیزهای دنیوی فراتر نرود، نمیتواند درباره مسائل عمیق و بزرگ عالم آسمانها صحبت کند.
چند از این دعوی درویشی و لاف عاشقی
ناچشیده شربت آن نازموده درد این
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی خود را دروغین به درویشی و عاشقی متصف کنی، در حالی که طعم واقعی عشق را نچشیدهای و درد آن را تجربه نکردهای؟
با هوای جسم رفتن در ره روحانیان
در لباس دیو جستن رتبت روحالامین
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به این مفهوم اشاره دارد که انسان باید از جنبههای مادی و ظاهری زندگی فراتر برود و به دنیای معنوی و روحانی پرواز کند. او میگوید که اگرچه ممکن است ظاهراً در دنیای مادی باشید، اما باید روح خود را به سمت افکار و اهداف بالاتر سوق دهید. این سفر به سوی روحانیت نیازمند عبور از چالشهای مادی و غفلتهاست و باید تلاش کنید تا از جنبههای منفی دوری کنید و در مسیر رشد روحانی قرار بگیرید.
سر قلاشی ندانی راه قلاشان مرو
دیدهٔ بینا نداری راه درویشان مبین
هوش مصنوعی: اگر به شناخت و درک کامل نرسیدهای، وارد عرصههایی که نیاز به آگاهی دارد نشو. اگر چشم بصیرت نداری، به دنیای درویشان نرو و خودت را در معرض چیزهایی که نمیفهمی قرار نده.
کم سگال ار نیستی عاشق کزان در آز تن
مانده معنی را بجای و کرده صورت را گزین
هوش مصنوعی: اگر عاشق نیستی، چه فایدهای دارد که در این دنیا زندگی کنی؟ عشق به تو این شایستگی را میدهد که به معنی واقعی زندگی پی ببری، نه این که فقط به ظواهر تکیه کنی.
ای برادر قصد ضحاک جفا پیشه مکن
تا نبینی خویشتن همبر به پور آبتین
هوش مصنوعی: ای برادر، به دنبال رفتاری خبیث و ظالم مانند ضحاک نرو، چرا که ممکن است خودت را در وضعیتی مشابه او ببینی، مانند فرزند آبتین.
جنت باقی کجا یابی و راه بیهوان
تا تو باشی در هوای جوی شیر و انگبین
هوش مصنوعی: بهشت ابدی را کجا میتوانی پیدا کنی و راهی بدون دردسر وجود دارد، تا زمانی که تو در فضایی از عسل و شیر خوش باشی.
باز ماندن بهتر آمد در سعیر سفلی آنک
جنت اعلا نخواهد جز برای حور عین
هوش مصنوعی: بهتر است که در آتش دوزخ باقی ماند، چراکه بهشت برتر تنها برای حوریها اختصاص دارد.
تا نگردی فانی از اوصاف این فانی صفت
بی نیازی را نبینی در بهشت راستین
هوش مصنوعی: تا زمانی که از ویژگیهای دنیایی و فانی دست نکشی، هرگز نمیتوانی نیازی که مانع از وابستگی به این دنیا میشود را در بهشت واقعی مشاهده کنی.
پایت اندر طین دل بر نار باشد تا ترا
دیو نخوت گفت خواهد نار به باشد ز طین
هوش مصنوعی: به آرام کردن دل خود و دوری از تکبر بپرداز، زیرا اگر در دل خود فریب غرور را بپذیری، آتشی سوزان به دنبال خواهد داشت و تو را در دامی از گل و لای قرار خواهد داد.