گنجور

شمارهٔ ۱۳۴ - در مدح عمادالدین محمدبن منصور

ای محمد نام و احمد خلق و محمودی شیم
محمدت را همچنان چون ملک را تیغ و قلم
بذل بی‌دستت نباشد همچو دانش بی‌خرد
مال با جودت نماند همچو شادی با ستم
روح را از رنجهای دل تهی کردی کنار
آز را از گنجهای جود پر کردی شکم
گر همی یک چند بی‌کام تو گردد دور چرخ
تا نباشی همچو ابر ای نایب دریا دژم
در وجود غم چنین بد دل چه باشی بهر آنک
کار اقبال تو می‌سازند در پردهٔ عدم
می‌کند از خانهٔ فضل الاهی بهر تو
تختهٔ تقدیر ایزد را ز تاییدت رقم
منگر این حال غم و اندیشه کز روی خرد
شادی صد ساله زاید مادر یک روزه غم
باش تا سر برزند خورشید اقبالت ز چرخ
تا جهانی را ببینی پیش خود چون من خرم
تا ببینی دشمنانت را به طوع و اختیار
پیش روی چون مهت چون چرخ داده پشت خم
باش تا دریای جودت در فشاند تا شود
صدهزاران شاعر از جود تو چون من محتشم
ای دو گوشت بر صحیفهٔ فضل فهرست خرد
وی دو دستت در کتاب جود سرباب کرم
با چنین فضلی که کردم قصد در گاهت ز بیم
خشک شد خون در تن امید چون شاخ بقم
آمدم سوی تو از بهر وعدهٔ بخششت
از عرقهای خجالت عرقها را داده نم
چون علم کی بود می پیشت چنین لیک از سخا
هم تو کردی بنده را اندر چنان مجلس علم
حلقه شد بر من جهان چون عقد سیصد در امید
تا درین سی روز دارم طمع آن سیصد درم
ریش در وعده مجنبان از سر حری بگوی
از پی دوری ره من زود یا «لا» یا «نعم»
تا بود مر بد سگالان را به طاعتها خلل
تا بود مر نیکمردان را به زلتها ندم
تا در آب و خاک و باد و آتش از بهر صلاح
گرمی و خشکی و سردی و تری باشد به هم
در هنرمندی چو سرو اندر چمن گاه نشاط
گاه از نزهت به بال و گاه از شادی به چم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای محمد نام و احمد خلق و محمودی شیم
محمدت را همچنان چون ملک را تیغ و قلم
هوش مصنوعی: ای محمد! تو دارای نام زیبا و خلقتی نیکو هستی و در عین حال محمود نیز هستی. یاد تو باید همچون شمشیر و قلم در دست ملک باشد.
بذل بی‌دستت نباشد همچو دانش بی‌خرد
مال با جودت نماند همچو شادی با ستم
هوش مصنوعی: بخشیدن و انفاق کردن بدون داشتن درک و خرد، بی‌فایده است؛ مانند اینکه دانش و آگاهی بدون عقل و تدبیر هیچ ارزشی ندارد. همچنین، ثروت و بخشش با نیکی و generosity باقی نمی‌ماند، مانند شادی که در شرایط ظلم و ستم دوام نمی‌آورد.
روح را از رنجهای دل تهی کردی کنار
آز را از گنجهای جود پر کردی شکم
هوش مصنوعی: روح را از دردهای دل خالی کردی و جای آن را با بخشش و سخاوت پر کردی.
گر همی یک چند بی‌کام تو گردد دور چرخ
تا نباشی همچو ابر ای نایب دریا دژم
هوش مصنوعی: اگر زمانه گاهی به خواسته‌های تو پاسخ ندهد، باید بدان که مثل ابر، ممکن است غمگین و ناراحت باشی، اما این روزها نیز می‌گذرد.
در وجود غم چنین بد دل چه باشی بهر آنک
کار اقبال تو می‌سازند در پردهٔ عدم
هوش مصنوعی: در دل غم نگران نباش، چرا که برای تو برکت و خوشبختی در حال شکل‌گیری است، حتی اگر در حال حاضر ناپیدا باشد.
می‌کند از خانهٔ فضل الاهی بهر تو
تختهٔ تقدیر ایزد را ز تاییدت رقم
هوش مصنوعی: خداوند با فضل و رحمتش تقدیر تو را به نیکی رقم می‌زند و از خانهٔ لطف خود، برای تو سرنوشت خوبی را در نظر می‌گیرد.
منگر این حال غم و اندیشه کز روی خرد
شادی صد ساله زاید مادر یک روزه غم
هوش مصنوعی: به این حالت غم و اندیشیدن نگاه نکن، چرا که از عقل و فرزانگی، شادی‌ای به اندازه صد سال به وجود می‌آید، اما یک روز غم می‌تواند به کام آدم وارد شود.
باش تا سر برزند خورشید اقبالت ز چرخ
تا جهانی را ببینی پیش خود چون من خرم
هوش مصنوعی: صبر کن تا زمانی که خوش شانسی و موفقیت به تو روی بیاورد، تا بتوانی دنیای پیش روی خود را با شادی و سرخوشی ببینی.
تا ببینی دشمنانت را به طوع و اختیار
پیش روی چون مهت چون چرخ داده پشت خم
هوش مصنوعی: برای اینکه دشمنانت را در مقابل خود ببینی، مانند ماه که در آسمان می‌درخشد و مانند چرخ که به آرامی می‌چرخد، باید پشت خم شده و با اختیار و اراده خود به آن‌ها نزدیک شوی.
باش تا دریای جودت در فشاند تا شود
صدهزاران شاعر از جود تو چون من محتشم
هوش مصنوعی: بگذار تا دریای generosity تو به جوش و خروش بیفتد و از بخشش تو، هزاران شاعر مانند من پرورش یابند.
ای دو گوشت بر صحیفهٔ فضل فهرست خرد
وی دو دستت در کتاب جود سرباب کرم
هوش مصنوعی: ای دو گوش تو که نشانه‌های فضیلت را در دفتر خرد ثبت کرده‌ای، و دو دستی که در کتاب بخشندگی برای کرامت خداوند نقش بسته‌اند.
با چنین فضلی که کردم قصد در گاهت ز بیم
خشک شد خون در تن امید چون شاخ بقم
هوش مصنوعی: با این فضیلت و حسن نیتی که از من سر زده، دیگر نمی‌توانم به درگاه تو بیایم، چون از ترس، خون امیدم مانند شاخ بقم (بوته‌ خیار) در بدنم خشک شده است.
آمدم سوی تو از بهر وعدهٔ بخششت
از عرقهای خجالت عرقها را داده نم
هوش مصنوعی: به سمت تو آمدم تا وعده بخششت را دریافت کنم، اما از شرم و خجالت عرق کرده‌ام و نمی‌توانم عرق‌هایم را ترک کنم.
چون علم کی بود می پیشت چنین لیک از سخا
هم تو کردی بنده را اندر چنان مجلس علم
هوش مصنوعی: وقتی دانشی در دستان تو نیست، چرا این‌گونه با من صحبت می‌کنی؟ اما به خاطر بخشندگی‌ات، من را در جمع‌های علمی به خود وابسته کردی.
حلقه شد بر من جهان چون عقد سیصد در امید
تا درین سی روز دارم طمع آن سیصد درم
هوش مصنوعی: دنیا برای من مانند یک حلقه شده است، و من در آرزوی آن هستم که در این سی روز، به نوعی به آن سیصد درم دست پیدا کنم.
ریش در وعده مجنبان از سر حری بگوی
از پی دوری ره من زود یا «لا» یا «نعم»
هوش مصنوعی: به ریش خود وعده نده و از روی حری دوری کن، زود تصمیم بگیر که یا بله بگویی یا نه.
تا بود مر بد سگالان را به طاعتها خلل
تا بود مر نیکمردان را به زلتها ندم
هوش مصنوعی: تا زمانی که گناهکاران به خاطر اعمال نیک دیگران آسیب نبینند، من نیز نخواهم گذاشت که نیک‌مردان به خاطر اشتباهاتشان مجازات شوند.
تا در آب و خاک و باد و آتش از بهر صلاح
گرمی و خشکی و سردی و تری باشد به هم
هوش مصنوعی: در تمام عناصر طبیعت مثل آب، خاک، باد و آتش، گرما و خشکی، سردی و تری وجود دارد و همه اینها برای بهبود وضعیت زندگی و سلامت ما ضروری هستند.
در هنرمندی چو سرو اندر چمن گاه نشاط
گاه از نزهت به بال و گاه از شادی به چم
هوش مصنوعی: در عرصه هنر، مانند درخت سرو در باغ، گاهی شادابی و نشاط را تجربه می‌کند و گاهی هم از زیبایی‌ها لذت می‌برد و گاه به خاطر شادی‌هایش به آرامش و تامل می‌پردازد.