گنجور

شمارهٔ ۹۸

آنرا که خدا از قلم لطف نگارد
شاید که به خود زحمت مشاطه نیارد
مشاطه چه حاجت بود آن را که همی حسن
هر ساعت ماهی ز گریبانش برآرد
انگشت نمای همه دلها شود ار چه
ناخنش نباشد که سر خویش بخارد
با زحمت شانه چکند چنبر زلفی
کاندر شب او عقل همی روز گذارد
مشاطه نه خام آید جایی که بدانجای
نقاش ازل بر صفتش خامه گذارد
کی زشت شود روی نکو ار بنشویند
کی خشک شود طوبی اگر ابر نبارد
ای آنکه همه برزگر دیو در اسلام
در مزرعهٔ جان تو جز لاف نکارد
مشاطهٔ تو چون تو بوی دیو تو لابد
هم نقش ترا بر دل و جان تو نگارد
کانکس که مر او را نبود جلوه‌گر از عشق
شهد از لب او جان و خرد زهر شمارد
وانرا که قبولش نکند عالم اقبال
گر گلشکری گردد کس را نگوارد
حقا که به مردم سقر نقد ببینی
گر هیچ ترا حسن به خوی تو سپارد
هر روز دگر لام کشی از پی خوبی
زین لام چه فایده کالف هیچ ندارد
آنجا که چنو جان طلبی یافت سنایی
جان را بگذارد چو تویی را نگذارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنرا که خدا از قلم لطف نگارد
شاید که به خود زحمت مشاطه نیارد
هوش مصنوعی: آن کسی که خداوند با مهربانی و لطف خود بر او تأثیر بگذارد، شاید به زحمت و تلاش زیادی نیاز نداشته باشد تا خود را زیبا کند یا به دیگران نشان دهد.
مشاطه چه حاجت بود آن را که همی حسن
هر ساعت ماهی ز گریبانش برآرد
هوش مصنوعی: زیبایی او به گونه‌ای است که نیازی به آرایش ندارد، زیرا هر لحظه با درخشش وجهش، زیبایی‌اش خود به خود نمایان می‌شود.
انگشت نمای همه دلها شود ار چه
ناخنش نباشد که سر خویش بخارد
هوش مصنوعی: اگرچه ناخن ندارد که خود را بخاراند، اما باز هم می‌تواند جلب توجه کند و مورد توجه دیگران قرار گیرد.
با زحمت شانه چکند چنبر زلفی
کاندر شب او عقل همی روز گذارد
هوش مصنوعی: با تلاش و سختی، شانه می‌کند به دور زلفی که در شب او، عقل و فکر روز را به تبعیت خود می‌کشاند.
مشاطه نه خام آید جایی که بدانجای
نقاش ازل بر صفتش خامه گذارد
هوش مصنوعی: آرایشگر در جایی که اولین نقاشی عالم هستی بر آن خط کشیده، ناگزیر دست‌پرورده و بی‌تجربه نمی‌تواند باشد.
کی زشت شود روی نکو ار بنشویند
کی خشک شود طوبی اگر ابر نبارد
هوش مصنوعی: هرگاه زیبایی بر چهره نیکو بنشیند، هیچ‌گاه زشت نمی‌شود و اگر ابر نبارد، درخت طوبی هرگز خشک نخواهد شد.
ای آنکه همه برزگر دیو در اسلام
در مزرعهٔ جان تو جز لاف نکارد
هوش مصنوعی: ای کسی که در زمین وجودت، هیچ دیو منحرفی را نمی‌توان یافت، جز لاف و ادعا، که کشاورز خوبی برای دین اسلام محسوب نمی‌شود.
مشاطهٔ تو چون تو بوی دیو تو لابد
هم نقش ترا بر دل و جان تو نگارد
هوش مصنوعی: آرایشگری تو به اندازه زیبایی‌ات تاثیرگذار است و به یقین، تو نیز تاثیری عمیق بر دل و جان خود خواهی داشت.
کانکس که مر او را نبود جلوه‌گر از عشق
شهد از لب او جان و خرد زهر شمارد
هوش مصنوعی: هر که دلش را از عشق خالی کند و زیبایی‌های عشق را نبیند، می‌تواند شیرینی‌ها و لذت‌های زندگی را تلخ و زهرآگین بیابد. عشق، جان و خرد را شیرین می‌کند و فقدان آن باعث می‌شود که زندگی به تلخی بگذرد.
وانرا که قبولش نکند عالم اقبال
گر گلشکری گردد کس را نگوارد
هوش مصنوعی: اگر کسی مورد پذیرش و توجه جهان قرار نگیرد، حتی اگر به زیبایی گل هم درآید، هیچ‌کس از او پاسخی نخواهد گرفت.
حقا که به مردم سقر نقد ببینی
گر هیچ ترا حسن به خوی تو سپارد
هوش مصنوعی: واقعاً اگر حسن و زیبایی در نهاد تو نباشد، دیگران هم آن را در تو نخواهند دید و تنها ویژگی‌های منفی‌ات را خواهند دید.
هر روز دگر لام کشی از پی خوبی
زین لام چه فایده کالف هیچ ندارد
هوش مصنوعی: هر روز سعی بکنی که خوبی را جستجو کنی، اما به خاطر نامناسب بودن آن تلاش‌ها هیچ نتیجه‌ای نخواهی گرفت.
آنجا که چنو جان طلبی یافت سنایی
جان را بگذارد چو تویی را نگذارد
هوش مصنوعی: در جایی که انسان به دنبال جان و زندگی‌اش باشد، سنایی (شاعر بزرگ) جان خود را رها می‌کند، اما کسی مانند تو را رها نخواهد کرد.

خوانش ها

شمارهٔ ۹۸ به خوانش عندلیب