شمارهٔ ۹۴
مرا عشق نگارینم چو آتش در جگر بندد
به مژگان در همی دانم مرا عقد درر بندد
بیاید هر شبی هجران به بالینم فرو کوبد
بدان آید همی هر شب که چشمم بر سهر بندد
به یارم گفت وی را من که خواب من نبد ای جان
یقین دانم که گر گویم به رغم من تبر بندد
سحرگه صعبتر باشد مرا هجران آن دلبر
که جادو بندهای سخت در وقت سحر بندد
همی دانم من ای دلبر که هستم من غریب ایدر
ببینی محملم فردا شتربان بر شتر بندد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا عشق نگارینم چو آتش در جگر بندد
به مژگان در همی دانم مرا عقد درر بندد
هوش مصنوعی: عشق محبوبم مانند آتش درونم را میسوزاند و به چشمانش نگاه میکنم. میدانم که این احساس، مرا به زنجیری از زیبایی و وابستگی میبندد.
بیاید هر شبی هجران به بالینم فرو کوبد
بدان آید همی هر شب که چشمم بر سهر بندد
هوش مصنوعی: هر شب دلتنگی و جدایی به سراغم میآید و به من نزدیک میشود، و من هر شب منتظرم که چشمانم بر ستارهها بیفتد.
به یارم گفت وی را من که خواب من نبد ای جان
یقین دانم که گر گویم به رغم من تبر بندد
هوش مصنوعی: من به محبوبم گفتم که خواب او را نمیخواهم، ای جان، مطمئنم که اگر بگویم چیزی برعکس میگوید، او با تبر به جان من میافتد.
سحرگه صعبتر باشد مرا هجران آن دلبر
که جادو بندهای سخت در وقت سحر بندد
هوش مصنوعی: در صبحگاهان، دوری از محبوبم برایم سختتر میشود، چرا که او در آن زمان جادوی خود را به کار میگیرد و بندهایی محکم میبندد.
همی دانم من ای دلبر که هستم من غریب ایدر
ببینی محملم فردا شتربان بر شتر بندد
هوش مصنوعی: من میدانم که ای یار، من در اینجا غریب هستم و فردا شتربان سوار بر شترم، محملی را آماده میکند تا من را به سفر ببرند.