شمارهٔ ۹۳
ایام چو من عاشق جانباز نیابد
دلداده چنو دلبر طناز نیابد
از روی نیاز او همه را روی نماید
یک دلشده او را ز ره ناز نیابد
بگداخت مرا طرهٔ طرارش از آن سان
پیشم به دو صد غمزهٔ غماز نیابد
چونان شدهام من ز نحیفی و نزاری
کز من به جز از گوش من آواز نیابد
رفتست بر دوست نیاید بر من دل
داند که چنو یک بت دمساز نیابد
گشتست دل آگاه که من هیچ نماندم
زان باز نیاید که مرا باز نیابد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ایام چو من عاشق جانباز نیابد
دلداده چنو دلبر طناز نیابد
هوش مصنوعی: روزگاری مانند من عاشق و فداکار پیدا نمیشود، و کسی که دلبستهاش باشد، چنین معشوق زیبایی را نمیتواند بیابد.
از روی نیاز او همه را روی نماید
یک دلشده او را ز ره ناز نیابد
هوش مصنوعی: به خاطر نیاز او، همه را به سمت خود جلب میکند، اما کسی که دلش را نسبت به او متعهد کرده است، نمیتواند به راحتی او را از راه ناز بیرون بیاورد.
بگداخت مرا طرهٔ طرارش از آن سان
پیشم به دو صد غمزهٔ غماز نیابد
هوش مصنوعی: موی معشوقهام به قدری زیبا و جذاب است که حتی هزاران نگاه و غمزه هم نمیتواند وصف آن را به درستی بیان کند.
چونان شدهام من ز نحیفی و نزاری
کز من به جز از گوش من آواز نیابد
هوش مصنوعی: من به حدی ضعیف و ناتوان شدهام که دیگر هیچ صدایی جز آواز خودم از من شنیده نمیشود.
رفتست بر دوست نیاید بر من دل
داند که چنو یک بت دمساز نیابد
هوش مصنوعی: دل به دوستی رفته و دیگر به من نمیرسد، چون میداند که نخواهد توانست مانند این بت زیبا، همدمی پیدا کند.
گشتست دل آگاه که من هیچ نماندم
زان باز نیاید که مرا باز نیابد
هوش مصنوعی: دل من آگاه شده است که من دیگر هیچ چیزی برای گفتم ندارم و از این بابت بازگشتی در کار نیست، زیرا او دیگر نتواند مرا بیابد.