شمارهٔ ۹۲
تا کی کنم از طرهٔ تو فریاد
تا کی کشم از غمزهٔ تو بیداد
یک شهر زن و مرد همی باز ندانند
فریاد من از خنده و بیداد تو از داد
آن روز که زلفین نگون تو بدیدند
گشتند ترا بنده چو من بنده و آزاد
هشیار نشد هر که ز گفتار تو شد مست
غمناک نشد هر که ز دیدار تو شد شاد
من با رخ چون لاله و با عارض چون مشک
با قامت چون تیر ز وصل تو کنم یاد
تو زر کنی از لاله و کافور کنی مشک
چوگان کنی از تیر زهی جادوی استاد
ویران کنی آن دل که درو سازی منزل
هرگز نگذاری که بود منزلت آباد
ای منزل تو گشته ز آشوب تو ویران
آن شهر کزو خاستی آباد همی باد
جیحون شده چشم من از آن زلف سمن سا
بر باد شده زلف تو از قامت شمشاد
مشهور جهان گشته سنایی ز غم تو
از روی چو خورشید تو ای طرفهٔ بغداد
تو مایهٔ خوبی شدی ای مایهٔ خوبان
افگنده درین خسته دلم عشق تو بنیاد
صد رحمت و صد شادی بر جان تو ای بت
مادر که ترا زاد بر او نیز دعا باد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا کی کنم از طرهٔ تو فریاد
تا کی کشم از غمزهٔ تو بیداد
هوش مصنوعی: تا کی باید از زیباییها و ویژگیهای تو شکایت کنم؟ تا کی باید از بیرحمیها و ناز چشمهایت رنج ببرم؟
یک شهر زن و مرد همی باز ندانند
فریاد من از خنده و بیداد تو از داد
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که در یک شهر همه در حال تعامل و زندگی هستند، اما هیچکس به زنجیرهای درد و مشکلات من اهمیت نمیدهد. من هم میتوانم بخندم، اما در دلم از ظلم و ستمی که میبینم، ناراحت و آشفته هستم.
آن روز که زلفین نگون تو بدیدند
گشتند ترا بنده چو من بنده و آزاد
هوش مصنوعی: آن روز که موهای زیبا و آشفتهات را دیدند، همه مانند من به تو وابسته و شیفته شدند، هرچند که خود را آزاد میدانستند.
هشیار نشد هر که ز گفتار تو شد مست
غمناک نشد هر که ز دیدار تو شد شاد
هوش مصنوعی: هر کسی که تحت تأثیر صحبتهای تو قرار گرفت، به هوش نیامد و در حالی که غمگین بود، شادمانی را از دیدار تو به دست نیاورد.
من با رخ چون لاله و با عارض چون مشک
با قامت چون تیر ز وصل تو کنم یاد
هوش مصنوعی: من با چهرهای مانند گل لاله و صورتی چون مشک، و با قامت بلندی چون تیر، به یاد وصالت میافتم.
تو زر کنی از لاله و کافور کنی مشک
چوگان کنی از تیر زهی جادوی استاد
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر به زیبایی و ارزشمند بودن چیزهایی مانند گل لاله، خنکای کافور و عطر مشک اشاره میکند. او میگوید که اگر بتوانی این عناصر را به خوبی به کار بگیری، میتوانی از آنها آثار شگفتانگیزی بسازی. در واقع، این تصویرسازی نشاندهندهی قدرت خلاقیت و هنر است که میتواند از چیزهای ساده، زیباییهای فوقالعادهای خلق کند.
ویران کنی آن دل که درو سازی منزل
هرگز نگذاری که بود منزلت آباد
هوش مصنوعی: دل را ویران میکنی که در آن برای تو مکانی ساختهام و هرگز نمیگذاری که جایگاهت سرشار از آبادانی و خوشبختی باشد.
ای منزل تو گشته ز آشوب تو ویران
آن شهر کزو خاستی آباد همی باد
هوش مصنوعی: ای خانهی تو از آشفتگیهای تو ویران شده است، همان شهری که تو از آنجا به آبادانی رسیدی، اکنون همواره به باد رفته است.
جیحون شده چشم من از آن زلف سمن سا
بر باد شده زلف تو از قامت شمشاد
هوش مصنوعی: چشم من مثل جیحون پر از اشک و غم است، و زلف سمن تو به خاطر قامت خوشتراش تو به باد رفته است.
مشهور جهان گشته سنایی ز غم تو
از روی چو خورشید تو ای طرفهٔ بغداد
هوش مصنوعی: سنایی در این بیت بیان میکند که به خاطر غم تو، نام و آوازهاش در جهان منتشر شده است. تو مانند خورشید میدرخشی و زیباییات همه جا را پر کرده است. ای زیبای بغداد، محبوبیت و شهرت او به خاطر دلتنگیاش برای توست.
تو مایهٔ خوبی شدی ای مایهٔ خوبان
افگنده درین خسته دلم عشق تو بنیاد
هوش مصنوعی: تو به من لطف و خوبی بخشیدهای ای سرچشمهٔ خوبیها، و عشق تو در دل خستهٔ من همچون بنیادی مستحکم قرار گرفته است.
صد رحمت و صد شادی بر جان تو ای بت
مادر که ترا زاد بر او نیز دعا باد
هوش مصنوعی: ای مادر زیبای من، بر تو صدها رحمت و شادی نازل باد. همچنین برای کسی که تو او را به دنیا آوردی، دعا میکنم.
خوانش ها
شمارهٔ ۹۲ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1393/03/10 02:06
ناشناس
به احتمال زیاد سنایی غزنوی که خود از عرفای برجسته ایرانیست و از مریدان خواجه یوسف همدانی نیز بوده اند این شعر را در مدح حضرت غوث الأعظم شیخ عبدالقادر گیلانی که معاصر با خواجه یوسف همدانی نیز بوده است، سروده اند چراکه مشهورست در بغداد که مرقد مطهر ایشان(غوث الأعظم) نیز در آنجاست روزی بر روی منبر از زبان ایشان گذرانیدند که « قدمی هذه علی رقبة کلّ ولیّ لله» یعنی قدم من بر گردن تمام اولیای الهی خواهد بود.( برای اطلاع بیشتر در بارۀ شیخ عبدالقادر گیلانی نگاه کنید به شرح حال ایشان در کتاب نفحات الانس اثر عبدالرحمن جامی)
1399/10/02 08:01
علی
بیت اول
تا کی کنم از طرّه طرّار تو فریاد
تا کی کشم از غمزه غمّاز تو بیداد
این شعر را استاد بیژن کامکار در آلبوم "دف و نی" خوانده اند