گنجور

شمارهٔ ۹۵

کسی کاندر تو دل بندد همی بر خویشتن خندد
که جز بی معنیی چون تو چو تو دلدار نپسندد
وگر نو کیسهٔ عشق تو از شوخی به دست آری
قباها کز تو در پوشد کمرها کز تو در بندد
ز عمر و صبر و دین ببرید آنکو بست بر تو دل
ز جاه و مال و جان بگسست هر کو با تو پیوندد
سنایی گر به تو دل داد بستاند که بدعهدی
گزافست این چنین زیرک ز ناجنسی کمر رندد
که گر تو فی المثل جانی چنان بستاند از تو دل
که یک چشمت همی گوید دگر چشمت همی خندد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسی کاندر تو دل بندد همی بر خویشتن خندد
که جز بی معنیی چون تو چو تو دلدار نپسندد
هوش مصنوعی: کسی که دلش به عشق تو وابسته است، به خود می‌خندد و می‌داند که هیچ دل‌باخته‌ ای مثل تو وجود ندارد و هیچ چیز جز تو برایش معنی ندارد.
وگر نو کیسهٔ عشق تو از شوخی به دست آری
قباها کز تو در پوشد کمرها کز تو در بندد
هوش مصنوعی: اگر به شوخی هم عشق تو را به دست بیاوری، آن‌گاه خواهی دید که لباس‌ها از تو می‌پوشند و کمرها به خاطر تو گندسته می‌شود.
ز عمر و صبر و دین ببرید آنکو بست بر تو دل
ز جاه و مال و جان بگسست هر کو با تو پیوندد
هوش مصنوعی: کسی که دلش را به تو پیوند زده، از عمر و صبر و دین خود جدا شده است. او که به خاطر جاه و مال و جان از تو دور شده، دیگر نمی‌تواند با تو ارتباطی داشته باشد. هر کس که با تو ارتباط برقرار کند، از این دنیای فانی فاصله می‌گیرد.
سنایی گر به تو دل داد بستاند که بدعهدی
گزافست این چنین زیرک ز ناجنسی کمر رندد
هوش مصنوعی: سنایی اگر به تو دل بسپارد، آن را از تو بگیر که وفای خاطر بر او واجب نیست. چنین فرد زیرکی نمی‌تواند از بی‌وفایی دوری کند.
که گر تو فی المثل جانی چنان بستاند از تو دل
که یک چشمت همی گوید دگر چشمت همی خندد
هوش مصنوعی: اگر تو به عنوان یک جان محبوب، دلی را از تو بربایی، تنها یک چشم تو می‌گوید که دیگری هم در حال خندیدن است.

خوانش ها

شمارهٔ ۹۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1400/11/27 00:01
نردشیر

به گمانم  یک چشمت همی گرید دگر جشمت همی خندد  درسته