گنجور

شمارهٔ ۸۸

دوش یارم به بر خویش مرا بار نداد
قوت جانم زد و یاقوت شکر بار نداد
آن درختی که همه عمر بکشتم به امید
دوش در فرقت او خشک شد و بار نداد
شب تاریک چو من حلقه زدم بر در او
بار چون داد دل او که مرا بار نداد
این چنین کار از آن یار مرا آمد پیش
کم ز یک ماه دل و چشم مرا کار نداد
شربتی ساخته بود از شکر و آب حیات
نه نکو کرد که یک قطره به بیمار نداد
هر که او دل به غم یار دهد خسته شود
رسته آنست که او دل به غم یار نداد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش یارم به بر خویش مرا بار نداد
قوت جانم زد و یاقوت شکر بار نداد
هوش مصنوعی: دیشب معشوقه‌ام را در آغوش دارم، اما نتوانستم از او نیروی حیات بگیرم. این‌گونه بود که مانند یاقوت و شکر، از من دور بود و نتوانستم لذت ببرم.
آن درختی که همه عمر بکشتم به امید
دوش در فرقت او خشک شد و بار نداد
هوش مصنوعی: آن درختی که برایش سال‌ها زحمت کشیدم و انتظار داشتم که روزی میوه بدهد، به خاطر دوری او خشک و بی‌بار شد.
شب تاریک چو من حلقه زدم بر در او
بار چون داد دل او که مرا بار نداد
هوش مصنوعی: در شب تاریک، وقتی که بر در محبوبم رسیدم، او به من توجهی نکرد و در حالی که دلش را به من داده بود، بار گران محبتش را بر دوش من نگذارد.
این چنین کار از آن یار مرا آمد پیش
کم ز یک ماه دل و چشم مرا کار نداد
هوش مصنوعی: اینطور که به نظر می‌رسد، آن معشوق من باعث شد که دل و چشم من دچار مشکل شوند، و این وضعیت کمتر از یک ماه طول کشید.
شربتی ساخته بود از شکر و آب حیات
نه نکو کرد که یک قطره به بیمار نداد
هوش مصنوعی: او شربتی از شکر و آب حیات درست کرده بود، اما آنقدر بخیل بود که حتی یک قطره هم به بیمار نداد.
هر که او دل به غم یار دهد خسته شود
رسته آنست که او دل به غم یار نداد
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش با غم عشقش باشد، دچار خستگی و رنج می‌شود؛ در حالی که کسی که دل خود را به غم عشق نمی‌سپارد، از این خستگی و رنج آزاد است.

خوانش ها

شمارهٔ ۸۸ به خوانش مصطفی حسینی کومله
شمارهٔ ۸۸ به خوانش عندلیب