گنجور

شمارهٔ ۸۰

در کوی ما، که مسکنِ خوبان سعتری‌ست
از باقیات مردان، پیری قلندری‌ست
پیری که از مقام منیّت تنش جداست
پیری که از بقای بقیّت دلش بری‌ست
تا روز، دوش، مستِ خرابات اوفتاده بود
بر صورتی که خلق، بَرو بر، همی گریست
گفتم «ورا ببینم، که این سخت منکرست»
گفتا که «حالِ منکَری از شرط منکِری‌ست»
گفتم «گر این حدیث درست است پس چراست؟
کاندر وجود معنی با خلق داوری‌ست»
گفت «آن وجودِ فعل بُوَد کاندرو تو را
با غیر داوری ز پی فضل و برتری‌ست»
آن کس که دیو بود چو آمد درین طریق
بنگر به راستی که کنون خاصه چون پَری‌ست
دستِ هنر نهاد کُله بر سر خِرد
هر تکمه از کلاهش دینارِ جعفری‌ست
گفتم «دل سنایی از کفر آگه است»
گفت «این نه از شمارِ سخن‌های سرسری‌ست»
در حقِّ اتحاد حقیقت به‌ حقِ حق
چون تو نه‌ای حقیقتِ اسلام کافری‌ست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در کوی ما، که مسکنِ خوبان سعتری‌ست
از باقیات مردان، پیری قلندری‌ست
هوش مصنوعی: در محله ما، که محل زندگی نیکان و خوبان است، از یادگارهای انسان‌های بزرگ، یک سالخورده‌ی آزاداندیش وجود دارد.
پیری که از مقام منیّت تنش جداست
پیری که از بقای بقیّت دلش بری‌ست
هوش مصنوعی: پیرمردی که از خودخواهی و منیت فاصله گرفته و آزاد شده است، دیگر به چیزهای بی‌ارزش قلبی وابسته نیست و از باقی‌مانده‌های دلبستگی‌ها رهاست.
تا روز، دوش، مستِ خرابات اوفتاده بود
بر صورتی که خلق، بَرو بر، همی گریست
هوش مصنوعی: تا روز گذشته، در حال مستی در خرابات بود و به حالتی افتاده بود که مردم بر او اشک می‌ریختند.
گفتم «ورا ببینم، که این سخت منکرست»
گفتا که «حالِ منکَری از شرط منکِری‌ست»
هوش مصنوعی: گفتم که این فرد را ببینم، چون او واقعاً انکار می‌کند. پاسخ داد که حالتی که من دارم ناشی از شرایط انکار کردن است.
گفتم «گر این حدیث درست است پس چراست؟
کاندر وجود معنی با خلق داوری‌ست»
هوش مصنوعی: من گفتم: اگر این حرف راست است، پس چرا چنین است؟ چون در وجود معنی، نیازی به قضاوت و نظر دیگران نیست.
گفت «آن وجودِ فعل بُوَد کاندرو تو را
با غیر داوری ز پی فضل و برتری‌ست»
هوش مصنوعی: او گفت: «وجودِ واقعی تو باید با دیگران قضاوت نشود، زیرا این قضاوت ناشی از فضل و برتری است.»
آن کس که دیو بود چو آمد درین طریق
بنگر به راستی که کنون خاصه چون پَری‌ست
هوش مصنوعی: هر کس که در راه بدی و شرارت قدم بگذارد، باید توجه کند که اکنون در چه وضعیتی قرار دارد، چرا که او مانند موجودی روحانی و لطیف شده است.
دستِ هنر نهاد کُله بر سر خِرد
هر تکمه از کلاهش دینارِ جعفری‌ست
هوش مصنوعی: دست هنرمند بر سر عقل گذاشته و هر دکمه کلاه او به ارزش دینار جعفری می‌باشد.
گفتم «دل سنایی از کفر آگه است»
گفت «این نه از شمارِ سخن‌های سرسری‌ست»
هوش مصنوعی: من به او گفتم که دل سنایی به حقیقتِ کفر واقف است. او در پاسخ گفت که این تنها یک حرف بی‌محتوا و سطحی نیست.
در حقِّ اتحاد حقیقت به‌ حقِ حق
چون تو نه‌ای حقیقتِ اسلام کافری‌ست
هوش مصنوعی: اگر حقیقت واقعی اتحاد را درک نکنی، و آن را به درستی نیابی، پس حقیقت اسلام برای تو کفر محسوب خواهد شد.

خوانش ها

شمارهٔ ۸۰ به خوانش عندلیب