گنجور

شمارهٔ ۷۸

اندر دل من عشق تو چون نور یقین است
بر دیدهٔ من نام تو چون نقش نگین است
در طبع من و همت من تا به قیامت
مهر تو چو جان است و وفای تو چو دین است
تو بازپسین یار منی و غم عشقت
جان تو که همراه دم بازپسین است
گویی ببُر از صحبت نااهل برِ من
از جان ببُرم گر همه مقصود تو این است
آن را که غرض صحبت دیدار تو باشد
او را چه غم تاش و چه پروای تکین است
امّید وصال تو مرا عمر بیفزود
خود وصل چه چیز است که امید چنین است
گفتم که تو را بنده نباشد چو سنایی
نوک مژه بر هم زد یعنی که همین است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اندر دل من عشق تو چون نور یقین است
بر دیدهٔ من نام تو چون نقش نگین است
هوش مصنوعی: در دل من عشق تو همچون نوری روشن است و در چشم من نام تو مانند یک نقش زیبا و باارزش دیده می‌شود.
در طبع من و همت من تا به قیامت
مهر تو چو جان است و وفای تو چو دین است
هوش مصنوعی: در دل و تلاش من، تا پایان عمر، عشق تو همچون جانم است و وفاداری‌ات برایم همچون دین می‌باشد.
تو بازپسین یار منی و غم عشقت
جان تو که همراه دم بازپسین است
هوش مصنوعی: تو آخرین محبوب من هستی و غم عشق تو روح من را همراهی می‌کند که با هر نفس دوباره زنده می‌شود.
گویی ببُر از صحبت نااهل برِ من
از جان ببُرم گر همه مقصود تو این است
هوش مصنوعی: انگار اگر بخواهی، من از زندگی‌ام دست می‌کشم و از هر چیزی که برایم عزیز است، فاصله می‌گیرم، تا فقط تو را راضی کنم.
آن را که غرض صحبت دیدار تو باشد
او را چه غم تاش و چه پروای تکین است
هوش مصنوعی: هرکس که هدفش از صحبت، دیدار تو باشد، نگران تاش و دلشوره‌های شخصی دیگران نیست.
امّید وصال تو مرا عمر بیفزود
خود وصل چه چیز است که امید چنین است
هوش مصنوعی: امید دیدار تو به من زندگی بیشتری داد، اما خود این وصال چه ارزشی دارد که اینقدر امیدواری به آن دارم؟
گفتم که تو را بنده نباشد چو سنایی
نوک مژه بر هم زد یعنی که همین است
هوش مصنوعی: گفتم که تو به کسی وابسته نیستی، اما او با یک حرکت کوچک از مژه‌هایش نشان داد که وضعیت همین‌طور است و حرف من را تأیید کرد.

خوانش ها

شمارهٔ ۷۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/06/03 15:09
سید ابراهیم

اصلاح شود:
مصراع چهارم: مهر تو چو جانست

1396/01/11 20:04
فاخر

مصراع اول اصلاح شود : اندر دل من عشق تو چون نور یقینست