شمارهٔ ۶۲
جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست
تا به کام او شوم این کار جز ناکام نیست
ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستی کنم
زان که در هجر دلارامم مرا آرام نیست
ای پسر دی رفت و فردا خود ندانم چون بود
عاشقی ورزیم و زین به در جهان خودکام نیست
دام دارد چشم ما دامی نهاده بر نهیم
کیست کو هم بسته و پا بستهٔ این دام نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست
تا به کام او شوم این کار جز ناکام نیست
هوش مصنوعی: برو جام را پر کن، زیرا بدون جام و می، زندگی معنی ندارد. تا زمانی که برای او خوشحالی به ارمغان نیاورم، این کار بیثمر و بینتیجه خواهد بود.
ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستی کنم
زان که در هجر دلارامم مرا آرام نیست
هوش مصنوعی: ای ساقی، هر لحظه جامی پر کن که شاید با نوشیدن از آن، کمی مست شوم؛ زیرا در غم دوری یارم، هیچ آرامشی ندارم.
ای پسر دی رفت و فردا خود ندانم چون بود
عاشقی ورزیم و زین به در جهان خودکام نیست
هوش مصنوعی: ای پسر، دیروز گذشته و فردا را نمیدانم چگونه میگذرد. به عشق ورزیدن ادامه میدهیم، اما در این دنیا هیچ کس به خودکامگی نمیرسد.
دام دارد چشم ما دامی نهاده بر نهیم
کیست کو هم بسته و پا بستهٔ این دام نیست
هوش مصنوعی: چشم ما مانند دام است و چیزی را به دام انداخته است. آیا کسی هست که در این دام گرفتار نباشد و آزادی چندانی نداشته باشد؟