گنجور

شمارهٔ ۵۰

گر تو پنداری که جز تو غم‌گسار‌م نیست‌، هست
ور چنان دانی که جز تو خواستگار‌م نیست‌، هست
یا به جز عشق تو از تو یادگار‌م هست‌، نیست
یا قدم در عشق تو سخت استوار‌م نیست‌، هست
یا به جز بیدادی تو کارزار‌م هست‌، نیست
یا به بیداد تو با تو کارزار‌م نیست‌، هست
یا سپید و روشن از تو کار و بارم هست‌، نیست
یا سیاه و تیره بی تو روزگار‌م نیست‌، هست
یا بر امید وصالت شب قرارم هست‌، نیست
یا در اندوه فراقت دل‌فگارم نیست‌، هست
یا فراقت را به جز ناله شعار‌م هست‌، نیست
یا وصالت را شب و روز انتظار‌م نیست‌، هست
گر دگر همچون سنایی صید زارم هست‌، نیست
یا اگر شیر‌ی‌ست او آنگه شکار‌م نیست‌، هست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر تو پنداری که جز تو غم‌گسار‌م نیست‌، هست
ور چنان دانی که جز تو خواستگار‌م نیست‌، هست
هوش مصنوعی: اگر فکر می‌کنی که هیچ کسی جز تو نمی‌تواند غم‌هایم را برطرف کند، اینطور نیست. و اگر باور داری که هیچ کسی به غیر از تو، خواستار من نیست، باز هم اینطور نیست.
یا به جز عشق تو از تو یادگار‌م هست‌، نیست
یا قدم در عشق تو سخت استوار‌م نیست‌، هست
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر اشاره می‌کند که ممکن است تنها یادگاری که از معشوق‌اش باقی مانده، عشق او باشد. همچنین به سختی و استواری احساسات خود در عشق اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که وجود او در این عشق محکم و استوار نیست.
یا به جز بیدادی تو کارزار‌م هست‌، نیست
یا به بیداد تو با تو کارزار‌م نیست‌، هست
هوش مصنوعی: یا این که جز بیداد تو چیزی نیست که با آن در نبرد باشم، و یا این که بیداد تو باعث نمی‌شود که با تو در جنگ باشم.
یا سپید و روشن از تو کار و بارم هست‌، نیست
یا سیاه و تیره بی تو روزگار‌م نیست‌، هست
هوش مصنوعی: زندگی من یا با تو روشن و پر از نشاط است، یا بدون تو تاریک و غم‌انگیز می‌باشد.
یا بر امید وصالت شب قرارم هست‌، نیست
یا در اندوه فراقت دل‌فگارم نیست‌، هست
هوش مصنوعی: شاید به خاطر امید به وصالت، در شب آرامش دارم، و یا شاید در اندوه دوری‌ات، قلبم ناراحت نیست.
یا فراقت را به جز ناله شعار‌م هست‌، نیست
یا وصالت را شب و روز انتظار‌م نیست‌، هست
هوش مصنوعی: فقط در فقدان تو ناله می‌کنم و چیزی جز این برای من باقی نمانده است. اما در مورد وصالت، دیگر نه شب و نه روز انتظار آن را نمی‌کشم و دیگر امیدی به آن ندارم.
گر دگر همچون سنایی صید زارم هست‌، نیست
یا اگر شیر‌ی‌ست او آنگه شکار‌م نیست‌، هست
هوش مصنوعی: اگر مثل سنایی، شکارچی هستم، در این صورت شکار من نیست. اما اگر او شیر باشد، پس من شکار او نیستم، بلکه وجود دارم.

خوانش ها

شمارهٔ ۵۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/06/10 12:09

به گمانم در بیت نخستین هست و نیست جابجا شده اند؛
گر تو پنداری که جز تو غمگسارم هست، نیست
چنان که در باقی غزل.